امام جوادموضوع امامت و مسائل و ويژگيهاي آن، از زمان رحلت پيامبر اكرم(ص) از مهمترين موضوعاتي است كه به طور كلي در انديشه اسلامي و بخصوص تفكر شيعي مطرح بوده است. امام جواد(علیه السلام) نخستين امام از ائمه دوازده گانه بود كه در خردسالي يعني هشت سالگي (1) متصدي شؤون امامت گرديد و مسؤوليتهاي رهبري را برعهده گرفت. پس از آن حضرت، فرزندش امام هادي(علیه السلام) نيز در همين سنين متولي امر امامت شد و بعدها امام مهدي(عج) هم در حالي كه بيش از پنج سال نداشت، به امامت رسيد.(2) يكي از مسايلي كه در عصر امام جواد(علیه السلام) مطرح شد و بعدها در مباحث كلامي مربوط به امامت جايگاه ويژه اي يافت، اين بود كه آيا ممكن است كسي پيش از بلوغ به مقام امامت برسد؟ در سال 203 ه .ق كه امام رضا(علیه السلام) به شهادت رسيد، شيعيان آن حضرت به علت اين كه تنها فرزند وي – امام جواد(علیه السلام)- بيش از هشت سال نداشت، در نگراني و اضطراب عميقي فرو رفتند. به نوشته برخي از مورخان، در اين جريان ميان شيعيان اختلاف پديد آمد؛ چنان كه شيعيان ديگر شهرها نيز متحير شدند.(3) اين مشكل براي شيعيان كه مهمترين ركن ايمان را اطاعت از امام معصوم دانسته و در مسايل و مشكلات ديني و فقهي خود به وي رجوع مي كردند، اهميت بسياري داشت.

در اين مقاله، شكوفايي و حقيقت امامت در وجود امام جواد(علیه السلام) و نيز ادله آن مورد بررسي قرار مي گيرد.

تولد و امامت

امام محمدتقي بن علي بن موسي الرضا(علیه السلام) نهمين پيشواي شيعيان، به سال 195 ه در ماه رمضان متولد و در ماه ذي القعده سال 220 ه توسط همسرش و به تحريك و فرمان معتصم خليفه عباسي مسموم و به شهادت رسيد. نام مادر آن حضرت «سبيكه نوبيه»(4) از زنان با فضيلت روزگار است. بعد از اين كه امام رضا(علیه السلام) در ماه صفر سال 203 ه در توس در سن 55 سالگي به شهادت رسيد. (5) امام محمد تقي الجواد، فرزند ايشان كه در مدينه مي زيست، در سن هشت سالگي بر مسند امامت و رهبري قرار گرفت.
امام جواد(علیه السلام) در دوران امامت خود با دو تن از خلفاي عباسي؛ مأمون و معتصم معاصر بوده است.
مأمون كوشش مي كرد با طرح نقشه ها، امام جواد(علیه السلام) را به محل حكومت نزديك كند، او توطئه خود را براي از ميان بردن جنبش و حركت تشيع در چارچوب خلافت عباسيان همچنان ادامه مي داد و هدف از اين كار ايجاد فاصله بين امام و پايگاههاي مردمي او بود.(6) مأمون براي انجام اين هدف، دختر خود را به عقد آن حضرت درآورد. در واقع، در اين ميان مأمون به علم و دانش و نيز امامت امام جواد(علیه السلام) پي برده بود و موقعي كه تصميم به ازدواج دخترش با امام جواد گرفت، عباسيان برآشفتند، زيرا مي ترسيدند پس از مأمون خلافت به خاندان علوي برگردد. ولي آنان مخالفت خود را به گونه اي ديگر وانمود كرده و گفتند دختر خود را به ازدواج كودكي در مي آورند كه آگاهي از دين ندارد و حلال را از حرام تشخيص نمي دهد. مأمون در مقابل اين برخورد، مجلسي برپا كرد و امام جواد(علیه السلام) را به مناظره علمي با بزرگترين دانشمند آن عصر فرا خواند تا بدين وسيله مخالفت عباسيان را به اشتباهشان آگاه كند.(7)

شكوفايي و حقيقت امامت در وجود امام جواد(علیه السلام)

الف) نبوت و امامت در كودكي

قرآن كريم رسالت در كودكي را ممكن شمرده و نمونه هايي از آن را ذكر مي كند، از اين روي كوچكي سن امام جواد(علیه السلام) بي سابقه نبوده، بلكه از پديده هاي اعجاز آميز وجود ايشان است كه حتي در حاكمان آن زمان نيز اثري فوق العاده گذاشته بود. همان گونه كه اشاره شد، اين اتفاق، نخستين بار، در وجود امام جواد(علیه السلام) تجلي نمود و پيامد اين جريان براي حاكمان منحرف، مايه حيرت و براي حقيقت امتداد خط امامت سندي حتمي و معجزه آسا به شمار مي رفت. اين موضوع كه كسي در سن و سال كودكي با عنايت خداوند، عهده دار مقام بلند رسالت و هدايت جامعه بشري گردد، سابقه كهن تاريخي دارد. همان گونه كه خداوند در مورد حضرت يحيي(علیه السلام) و رسالت او مي فرمايد: ما فرمان نبوت را در كودكي به او داديم. (8)
همچنين عيسي بن مريم در همان روزگار كودكي به نبوت و رسالت رسيد: «آتاني الكتاب و جعلني نبيا»(9)
سن اگرچه در اغلب امور در نزد مردم به عنوان مقياس و سنجش در نظر گرفته مي شود، اما در نزد خداوند ملاك معتبري نيست. چه بسيار مردماني بودند كه چون مي ديدند خداوند كودكي را به پيامبري به سوي آنان برانگيخته، در شگفت مي شدند، اما خداوند به آنان نشان داد كه اين كار عمدي بوده و براي آن است كه مردم معني نبوت و رسالت را دريابند كه نبوت و رسالت موهبتي عادي و معمولي نيست كه تنها در يك فرد و در اثر شرايط محيطي و تربيتي به ظهور برسد، بلكه امري مافوق عادات مردم و بر خلاف سنن جاري طبيعت و هستي است. پس، همان طور كه به بيان قرآن كريم حضرت يحيي(علیه السلام) و عيسي(علیه السلام) در روزگار كودكي به خاطر عنايت خداوندي و … از جانب پروردگار به مقام نبوت و رسالت رسيده اند، امام جواد نيز طبق متون حديث مشمول چنين عنايت و استعدادي بوده و مي تواند امام و پيشواي جامعه بشري گردد.

ب) پيامبر اكرم (صلی الله و علیه و آله و سلم) و امامت امام جواد (علیه السلام)

پيامبر(ص) بر پايه وحي الهي به بسياري از اتفاقها و حوادث بعد از خود و حتي حوادث «آخر زمان» اطلاع داشت و در همان روزهاي صدر اسلام، مسايل و خصوصيات جانشينان و امامان بعد از خود را بيان نموده است و با استناد به متون تاريخي و حديثي نهمين جانشين آن حضرت، امام جواد است پيامبر(ص) درباره اصل مسأله جانشينان خود فرموده: اسلام همواره عزيز و قدرتمند خواهد بود تا مادامي كه خلفاي دوازده گانه كه همه از قريشند، خلافت و زعامت داشته باشند.(10) (منظور ائمه (علیه السلام) هستند، چون عدد 12 به هيچ يك از مدعيان خلافت صادق نبوده است.)
درباره خصوصيات بيشتر امامان، رسول خدا(ص) فرموده است: 9 نفر آنان از نسل حسين(علیه السلام) مي باشند و تكليف شما اطاعت از آنان خواهد بود.(11) امام رضا(علیه السلام) نيز از پدران خود روايت مي كند كه رسول خدا(ص) فرمود: المنتجبه الرحم؛ پدرم فداي فرزند بهترين كنيزان كه «نوبيه» بوده، يعني فرزندي كه مادر او پاك و پاكيزه دامن بوده است.(12) با توجه به اين روايات، پيامبر(ص) هم اصل جانشيني و خصوصيات آنها را مطرح و نيز مقام و منزلت امام جواد(علیه السلام) را كه مادر او «سبيكه نوبيه» بوده مورد توجه و سفارش قرار داده و از امامت امام جواد(علیه السلام) خبر داده است.

ج) امام رضا(علیه السلام) و امامت امام جواد(علیه السلام)

در امر امامت آنچه مهم است، تنصيص امام سابق بر امامت امام بعد از خود مي باشد. امام رضا(علیه السلام) نيز در موارد متعدد و مناسبتهاي گوناگون، امامت فرزند بزرگوارش را گوشزد كرده و اصحاب بزرگ خود را به اين موضوع آگاه كرده است. در واقع، استقرار اكثريت اصحاب امام رضا(علیه السلام) بر امامت حضرت جواد(علیه السلام) به استناد فرمايشهاي امام رضا(علیه السلام) بوده است كه به دو مورد اشاره مي شود:
1- يكي از ياران امام رضا(علیه السلام) مي گويد: در خراسان در محضر امام رضا(علیه السلام) بوديم، يكي از حاضران به امام عرض كرد اگر پيشامدي به شما رخ داد، به چه كسي مراجعه كنيم؟ امام فرمود: به فرزندم ابوجعفر! در اين هنگام آن شخص سن حضرت جواد(علیه السلام) را كم شمرد، امام رضا(علیه السلام) فرمود: «خداوند عيسي بن مريم را در سني كمتر از سن ابو جعفر، رسول و پيامبر و صاحب شريعت جديد قرار داد.» (13)
2- در جاي ديگر هم امام رضا(علیه السلام) براي آشنا ساختن اصحاب به امامت امام جواد(علیه السلام) بعد از آن كه سخني – راجع به امامت- به ياد آورد، فرمود: «شما را چه نگراني درباره امامت ابو جعفر- امام جواد- است او را به جاي خود نشاندم و جانشين خود گردانيدم.» و سپس فرمود: «ما خانواده اي هستيم كه كودكانمان از بزرگانمان ارث مي برند.» (14)

امام جواد(علیه السلام) در مسند امامت

1. تحكيم و تثبيت امامت

پس از شهادت امام رضا(علیه السلام) آنچه در مورد جانشيني و امامت امام جواد(علیه السلام) ضروري و مهم به نظر مي رسيد، تثبيت و تحكيم امامت ايشان بود. بنابراين، امام جواد(علیه السلام) پيش از آن كه شيعيان آن حضرت را مورد امتحان و پرسش قرار دهند، خود به مسأله امامت و شبهات پيرامون آن مي پرداخت و از اين رهگذر جانشيني و امامتشان را تثبيت مي نمود.
در اين مورد، مي توان به ماجراي علي بن اسباط يكي از ياران امام رضا(علیه السلام) اشاره كرد. او مي گويد: روزي به محضر امام جواد(علیه السلام) رسيدم. در ضمن ديدار، به سيماي حضرت خيره شدم تا قيافه و مشخصات او را به ذهن خود سپرده، پس از بازگشت به مصر براي ارادتمندان آن حضرت بيان كنم. درست در همين لحظه، امام جواد كه گويي تمام افكار مرا خوانده بود، به من فرمود: كاري كه خداوند در موضوع امامت انجام داده، مانند كاري است كه در مورد نبوت انجام داده است.
خداوند درباره حضرت يحيي(علیه السلام) مي فرمايد: «ما به يحيي در كودكي فرمان نبوت داديم» و درباره حضرت يوسف(علیه السلام) مي فرمايد: هنگامي كه به حد رشد رسيد، به او حكم و علم داديم»… بنابراين، همان گونه كه ممكن است خداوند علم و حكمت را در سن چهل سالگي به شخصي عنايت كند، ممكن است همان حكمت را در دوران كودكي نيز عطا كند.(15)

2. امام جواد(علیه السلام) و شيعيان

شيعيان از يك سو امامت را از جنبه الهي آن مي نگريستند و به همين دليل كمي سن امام هرگز نمي توانست در عقيده آنان خللي وارد آورد؛ اما از سوي ديگر آنچه اهميت داشت، اين وجهه الهي بود كه بايد چنين كودكي در علم و دانش همانند ساير امامان باشد. از اين رو، شيعيان آن حضرت را در مقابل انواع پرسشها قرار مي دادند. امام جواد(علیه السلام) نيز در فرصتهاي مختلف پاسخهاي پرسش آنان را داده و در اين ميان با استدلالهاي علمي خود شايستگي خود را بر منصب امامت آشكار مي ساخت.
بعد از شهادت امام رضا(علیه السلام)، شيعيان در مجلسي گرد آمدند تا مسأله جانشيني را حل كنند. يونس بن عبدالرحمان كه از شيعيان قابل اعتماد نزد امام رضا(علیه السلام) بود، گفت: تا زماني كه اين فرزند؛ يعني امام جواد(علیه السلام) بزرگ شود چه بايد بكنيم؟ در اين هنگام، «ريان بن صلت» از جاي خود برخاست و به اعتراض گفت: تو خود را در ظاهر مؤمن به امام جواد(علیه السلام) نشان مي دهي، ولي پيداست كه در امامت او ترديد داري! اگر امامت وي از جانب خدا باشد، طفل يك روزه هم به منزله شيخ است و اگر از طرف خدا نباشد، حتي اگر هزار سال هم عمر كرده باشد، مانند ساير مردم است.
ديگران در اين هنگام برخاستند و ريان را ساكت كردند… سرانجام در ايام حج هشتاد نفر از علماي شيعه از بغداد و ديگر شهرها گرد هم آمده و عازم مدينه شدند. ابتدا پيش عبدا… بن موسي- عموي امام جواد(علیه السلام)- رفتند، ولي هنگامي كه گم شده خود را پيش او نيافتند، از وي روي برگردانده و به حضور امام جواد(علیه السلام) رسيدند. آن حضرت به سؤالهاي آنان پاسخ گفت و آنها از پاسخهاي وي كه نشان بارزي از امامت و علم الهي وي بود، شادمان و خوشحال شدند.(16)
بار ديگر نيز گروهي از شيعيان از مناطق مختلف نزد آن حضرت آمده و در مجلسي پرسشهاي زيادي مطرح كردند، و امام جواد(علیه السلام) در حالي كه بيش از ده سال نداشت، به تمام اين پرسشها پاسخ داد. (17)
از اين روايت چنين به دست مي آيد كه اولاً: شيعيان اصرار داشتند تا از طريق دانش امام، امامت وي را بپذيرند و ثانياً امام در حالي كه هنوز كودك خردسالي بيش نبود، به دليل الهي بودن امر امامت، به خوبي قادر بود به پرسشهاي علمي و فقهي شيعيان پاسخ دهد.

3. سرآمدي امام جواد(علیه السلام) در مناظرات علمي

بخشي از ادله امامت و مقام علمي امام جواد(علیه السلام) را مناظرات علمي ايشان تشكيل مي دهد، از آنجا كه شيعيان، مدعي علم الهي براي امامان خود بودند، سلاطين عباسي همواره مي كوشيدند با تشكيل مجالس مناظره، آن حضرت را رو در روي برخي از دانشمندان بزرگ قرار دهند تا شايد در پاسخ برخي از پرسشها درمانده شوند و شيعيان را در اعتقاد خود به وجود علم الهي در نزد ائمه(علیه السلام) دچار مشكل سازند و از پيروي آنها خودداري كنند. همين مسأله سبب شد مأمون امام جواد(علیه السلام) را به مجلس مناظره دعوت كند؛ گرچه مأمون از مقام علمي آن حضرت آگاه بود.
از جمله مناظرات امام جواد(علیه السلام) مي توان به مناظره با يحيي بن اكثم دانشمند و فقيه آن زمان و نيز مناظره ايشان با برخي از فقيهان در مجلس معتصم، اشاره كرد. يحيي بن اكثم در مناظره با امام جواد(علیه السلام) يك مسأله فقهي در مورد شخص محرمي كه حيواني را كشته، مطرح نمود. امام(علیه السلام) در جواب، فروعي يازده گانه براي مسأله مطرح نمود، يحيي متحير و شرمسار شد تا جايي كه همه حاضران از سرخي چهره اش، شكست او را به وضوح ديدند، سپس مأمون از امام خواست تا خود پاسخ فروعي را كه در جواب يحيي بن اكثم مطرح كرده بود، بدهد. امام به يكايك آنها پاسخ داد. آنگاه امام از يحيي بن اكثم مسأله فقهي، پرسش كرد، او از پاسخ به اين سؤال درماند و امام به درخواست او جواب مسأله را روشن نمود. مأمون در مقابل دانش امام(علیه السلام) اظهار شگفتي كرد و گفت: كمي سن، مانع از كمال عقل براي اين خاندان نمي شود.(18)
اعتراف معتصم عباسي به امامت آن حضرت

از ديگر مناظرات آن حضرت، مناظره با فقيهاني در مجلس معتصم از ديگر سلاطين عباسي مي باشد. در اين مجلس مسأله حد شخصي كه مرتكب دزدي شده بود مطرح شد. فقها هر يك نظر خود را در اين مورد ابراز كردند، ولي امام(علیه السلام) نظري برخلاف فقها در اين رابطه دادند. معتصم نظر امام را پذيرفت. در واقع، اين مناظره نيز ثبوت برتري علم امام جواد(علیه السلام) را به دنبال داشت و براي سلطان عباسي قابل تحمل نبود، از اين روي منتهي به شهادت آن بزرگوار گرديد.(19)

***

امامت امام جواد(علیه السلام) با توجه به كودكي و كمي سن، معجزه اي بزرگ در اسلام و در تاريخ تشيع شمرده مي شود و اين مسأله حكمتي الهي براي فهم حقيقت نبوت و رسالت- امامت- است، گرچه، درك اين جريان براي برخي دشوار بود. اما در حقيقت، مقام امامت تحقق وعده تخلف ناپذير خداوند بر بندگان صالح و شايسته خود است، كه مي فرمايد: عهد من- مقام پيشوايي و امامت- هرگز به مردم ستمكار نخواهد رسيد.(20)
شكوه و وعده الهي امامت، بعد از شهادت امام رضا(علیه السلام) در وجود فرزند گرامي اش پديدار گشت، همان گونه كه پيامبر(ص) از تولد و امامت ايشان خبر داده بود. در واقع، امامت امام جواد(علیه السلام) اين معني را يادآوري مي كند كه زمين نبايد لحظه اي از وجود حجت و دليل الهي خالي بماند.(21) اگر چه اين حجت الهي كودك باشد. بنابراين امام جواد(علیه السلام) در دوره امامت خودش در مدت كوتاهي توانست چهره والايي و علمي خود را در ميان شيعيان و نيز حاكمان و دانشمندان آن عصر آشكار سازد و شيعه را به عنوان يك حزب قدرتمند فكري در جهان اسلام معرفي نمايد.

1- شيخ مفيد/ الارشاد/ ج2/ ص384 و كليني/ كافي/ ج1/ ص492
2- همان/ ج2/ صص474-418
3- طبري الامامي/ دلائل الامامه/ ص204
4- شيخ مفيد/ همان/ ج2/ ص383
5- همان/ ص348
6- عادل اديب/ زندگاني تحليلي پيشوايان ما/ ص476
7- شيخ مفيد/ پيشين/ ج2/ ص395
8- مريم/ 12
9- مريم/ 30
10- مسلم/ صحيح مسلم/ ج4/ ص101
11- علامه مجلسي/ مرآة العقول/ ج3/ صص265-261
12- شيخ مفيد/ پيشين/ ج2/ ص387
13- همان/ ص391
14- همان/ ص388
15- رسول جعفريان/ حيات فكري- سياسي امامان شيعه/ ص474
16- همان/ص475
17- همان
18- همان
19- محمدبن مسعود عياشي/ تفسير عياشي/ ص319
20- بقره/ 124
21- علامه مجلسي/ همان/ ص294

محمد صمدي-روزنامه قدس-شماره5618

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

2 + 8 =