دهمین پیشوای شیعیان، حضرت امام علیالنقی(علیه السلام) بخشی پاک و بالنده از شجرهی نبوت و شاخهای درخشان از درخت امامت است که خداوند به وسیله ایشان و پدرانش اسلام را شکوه و اقتدار و کلمهی توحید را برتری و رفعت بخشید.
امام هادی(علیه السلام) در شرایطی پا به عرصه وجود نهاد که غرق در دریای عنایت الهی بود. از دامان پدری که خود امامی معصوم و هدایت شده از جانب خداوند متعال بود، به دنیا آمد و همهی عناصر شرف و کرامت و تمامی فضائل و مناقب در وجودش جمع شده بود.
اینک به طور مختصر به بیان زندگانی و شخصیت والای آن امام همام میپردازیم:
ولادت
دهمین پیشوای شیعیان، بنا بر نقل ثقهالاسلام کلینی، شیخ مفید، شیخ طوسی، ابن شهر آشوب و ابن اثیر در نیمه ذیحجه سال 212 هجری در دهکده «صریا» (نام قریهای در نزدیکی مدینه) متولد شد.(1)
نام، کنیه و القاب
پدر بزرگوارش نام ایشان را «علی» نهاد. کنیهاش «ابوالحسن» است و چون اجداد بزرگوارش- امام کاظم و امام رضا(علیه السلام)- نیز مکنّی به این القاب هستند، محدثان و راویان برای جلوگیری از اشتباه، امام کاظم(علیه السلام) را «ابوالحسن اول»، امام رضا(علیه السلام) را «ابوالحسن دوم» و امام هادی(علیه السلام) را «ابوالحسن سوم» میگویند.
القاب آن بزرگوار، بنا بر نقل ابن شهر آشوب عبارتند از: نجیب، مرتضی، نقی، هادی، عالم، فقیه، امین، مؤتمن، طیب و متوکل که مشهورتر از همه نقی و هادی است.(2)
پدر و مادر
پدر پیشوای دهم، حضرت محمد بن علیالجواد(علیه السلام) است و مادرش بانوی گرانقدر و با فضیلتی به نام «سمانه مغربیه» است که به «سیده امالفضل» معروف بود. با راهیابی این بانوی ارجمند به بیت امامت و افتخار درک محضر امام جواد(علیه السلام)، تحت تعلیم و تربیت مستقیم آن حضرت قرار گرفت و به مدارج عالی اخلاقی و کمالات نفسانی نائل آمد و در پاکدامنی، تقوا و بندگی خدا، گوی سبقت را از دیگر زنان عصر خود ربود.
امام هادی(علیه السلام) در مقام تجلیل از وی میفرماید: «مادرم عارف به حق من میباشد و اهل بهشت است، شیطان سرکش به او نزدیک نمیشود و مکر زورگوی لجوج به وی نمیرسد و خداوند حافظ و نگهبان است و او در زمره مادران صدیقان و صالحان قرار دارد».(3)
شخصیت اخلاقی و معنوی
فضائل و مکارم اخلاقی و معنوی امام هادی(علیه السلام) را نمیتوان شمرد. همهی خصال امامت در ایشان جمع بود و بزرگواری و علم و خصال نیکو در آن حضرت به سرحد کمال رسیده بود. از آن جمله است که:
در مناقب آمده: او گشادهروترین و راستگوترین مردم، ملیحترین آنان از نزدیک و کاملترینشان از دور بود. هنگام سکوت، هیبتی با وقار داشت و زمان سخن گفتن با عظمت بود. او از خاندان رسالت و امامت و پایگاه وصیت و خلافت بود. شاخهای پسندیده و سرافراز از سایهسار نبوت و ثمری برگزیده و کامل از درخت رسالت بود.(4)
از کتاب مناقب ابن شهر آشوب نقل شده است که ابوعمرو عثمان بن سعید، یکی از وکلای حضرت با احمد بن اسحاق اشعری و علی بن جعفر همدانی خدمت امام هادی(علیه السلام) شرفیاب شدند. احمد بن اسحاق خدمت حضرت از بدهکاری که داشت شکایت نمود. حضرت فرمود: ای اباعمرو! سی هزار دینار به او و سی هزار دینار به علی بن جعفر بده و سی هزار دینار برای خودت بردار.(5)
محمد بن طلحه شافعی مینویسد: مناقب عليّ هادی چنان است که گوشها شیرینتر و خوشایندتر از آنها نشنیده، و چون مرواریدهای نفیس که صدفها با علاقه و اشتیاق آنها را در درون خود جای میدهند، گوشِ جانِ شنوندگان مالامال از آنهاست و گواه این حقیقتند که نفس شریف امام واجد فضائل و مناقبی است که سرچشمه آنها مقام رفیع نبوت و نیاکان بزرگوار او هستند.(6)
امام هادی(علیه السلام) از تمامی خوشیها و لذتهای زندگی رویگردان بود. با نهایت زهد و پارسایی به سر میبرد و همواره بر ورع و عبادت و پرهیز از تجملات دنیوی اهتمام میورزید. سبط بن جوزی گوید: عليّ هادی رغبتی به دنیا نداشت و همیشه ملازم مسجد بود و وقتی خانهاش را بازرسی کردند، جز چند قرآن و تعدادی کتابهای علمی چیزی نیافتند.
مردم در عصر و زمان امام هادی(علیه السلام) کسی را در عبادت، پرهیزگاری و سخت گرفتن بر خود در راه دین، به مانند آن حضرت ندیده بودند. آن حضرت هیچ یک از عبادات مستحب و نوافل را ترک نمیکرد و همواره در رکعت سوم از نافله مغرب، سوره حمد را قرائت کرده و پس از آن سوره حدید را تا آنجا که میفرماید: «انه علیم بذات الصدور» قرائت کرده و در رکعت چهارم سوره حمد و آخر سوره حجرات را تلاوت میفرمود.(7)
مراحل زندگی
زندگانی امام هادی(علیه السلام) را میتوان به دو مرحله تقسیم کرد:
مرحله اول از زندگانی امام هادی(علیه السلام) در فاصله زمانیای است که آن حضرت در سایهسار امامت پدر بزرگوار خود، حضرت امام جواد(علیه السلام) به سر میبرده است؛ یعنی فاصلهای میان سالهای 212 تا 220 ه.ق. مرحلهای که حداکثر هشت سال به طول انجامیده است. در این مرحله امام هادی(علیه السلام) با خلفایی همچون مأمون و معتصم عباسی همزمان بوده است.
مرحله دوم از زندگانی پربرکت حضرت امام هادی(علیه السلام) در مدتزمانی میان در دست گرفتن منصب امامت از سوی ایشان در پایان سال 220 ه.ق تا هنگام وفات و شهادت آن بزرگوار در سال 254ه.ق که مدت زمانی نزدیک به سی و چهار سال میباشد، به وقوع پیوسته است. امام در این مرحله از حیات خود با شش تن از پادشاهان یا خلفای بنیعباس همعصر بوده که اسامی آنها به ترتیب عبارت است از: معتصم، واثق، متوکل، منتصر، مستعین و معتز.(8)
موضعگیری متوکل و تبعید امام(علیه السلام) به سامرا
متوکل با اتخاذ سیاست ارعاب و ترور هر چند محیط جامعه را برای شیعیان ناامن کرده بود، اما در مقابل، امام هادی(علیه السلام) نیز با فعالیتهای فرهنگی و سیاسی و به دست گرفتن رهبری شیعیان، مدینه را به پایگاه مبارزه علیه سیاستهای نظام حاکم و کانون خطری جدی برای متوکل تبدیل کرده بود.
مدت سیزده سال از دوران امامت امام هادی(علیه السلام) در مدینه سپری شد. آن حضرت در این مدت با استفاده از فرصت و شرایط فراهم آمده، به تبیین و گسترش معارف اسلام و رهبری مسلمانان همت گمارد. امام هادی(علیه السلام) در مدینه موقعیت ممتازی داشت و در واقع دولتی در مقابل دولت عباسی تشکیل داده بود و همین امر مزدوران عباسی در مدینه را به وحشت انداخت و آنان را بر آن داشت تا علیه آن حضرت نزد متوکل سعایت کنند و از او بخواهند هر چه سریعتر آن حضرت را از مدینه تبعید کنند. ایشان با آگاهی از این توطئه نامهای به متوکل نوشت و ضمن یادآوری آزارهای والی مدینه نسبت به خود، گزارشهای او را دروغ خواند و خود را از تهمتهای نسبت داده شده بری دانست.
متوکل هرچند در ظاهر به نامهی امام هادی(علیه السلام) ترتیب اثر داد و برای جلب رضایت آن حضرت، والی مدینه را عزل و فرد دیگری را به جای او منصوب کرد ولی تصمیم گرفت ایشان را از مدینه به سامرا منتقل نماید تا بتواند آن حضرت را بیشتر کنترل نماید. بدین منظور یحیی بن هرثمه را با نامهای برای حضرت به مدینه فرستاد تا امام را به سامرا بیاورد. مخالفت امام با درخواست متوکل- با توجه به مضمون نامهای که پیش از این برای او نوشته بود- به معنای تأیید اتهامی بود که والی مدینه به آن بزرگوار نسبت داده بود.
پیشوای دهم در طول سفر با رفتار الهی خود و ارائه پارهای کرامات، یحیی بن هرثمه فرستاده ویژه متوکل را از نظر فکری متحول کرد و او را از عقیده باطل خود بازگردانید و نیز آنچنان حساب شده موضعگیری نمود که یحیی بن هرثمه جز خوبی چیزی گزارش نکرد. امام هادی(علیه السلام) هنگام ورود به سامرا به دستور متوکل در کاروانسرای نامناسبی که به «خان الصعالیک» معروف بود فرود آمد و پس از یک روز به منزلی که در محله «عسکر» برای آن حضرت در نظر گرفته شده بود، منتقل شد.(9)
شهادت
حضرت امام هادی(علیه السلام) همواره با ظلم و جور حکام دست به گریبان بود تا اینکه مانند پدران بزرگوارش سمی برای آن حضرت فرستاده، به ایشان خوراندند. طبرسی و ابن صباغ مالکی گویند: ولی خدا، حضرت علی بن محمد(علیه السلام) در آخر خلافت معتز به شهادت رسیده است. سراجالدین رفاعی در صحاحالاخبار مینویسد: آن حضرت در دوران خلافت معتز عباسی به واسطه سم به شهادت رسیده است.
همهی تاریخنویسان بر این نکته اتفاق نظر دارند که آن حضرت در سال 254ه.ق از دنیا رفته ولی در مورد روز شهادت اختلاف نظر وجود دارد. بعضی روز شهادت آن حضرت را بیست و پنجم یا بیست و ششم جمادیالآخر میدانند، ولی بیشتر مورخان بر سوم ماه رجب اتفاق نظر دارند.(10)
درود خدا و پیامبران و نیکان بر روح مقدس آن امام بزرگوار.
پینوشتها:
1. زندگانی امام هادی(علیه السلام)، علی رفیعی، ص21
2. همان، ص22
3. همان،
4. شبچراغ هدایت نگاهی به زندگانی امام هادی(علیه السلام)، محمدرضا سیبویه، ترجمه محمدهادی باسخواه، ص14
5. زندگانی عسکریین امام علیالنقی و امام حسن عسکری(علیه السلام)، عباس حاجیانی دشتی، ص101
6. زندگانی امام هادی(علیه السلام)، باقر شریفالقرشی، ترجمه غلامحسین انصاری، ص28
7. هادی امت حضرت امام علیالنقی(علیه السلام)، گروه مؤلفان، ترجمه کاظم حاتمی طبری، ص44
8. همان، ص56
9. زندگانی امام هادی(علیه السلام)، علی رفیعی، ص 155 تا 175
10. هادی امت حضرت امام علیالنقی(علیه السلام)، گروه مؤلفان، ترجمه کاظم حاتمی طبری، ص294
بهروز اکبری