مصدق شاید نزدیک ترین نمونه معاصر اعتماد به آمریکا باشد؛ نمونه ای که اگر سرنوشتش یکبار توسط برخی مرور شود راز لزوم بی‌اعتمادی به آمریکا برای آنها روشن خواهد شد.

تاریخ سیاسی ایران از سال های دهه 1330 شمسی با یک دولت استکباری گره خورده است؛ حال گاهی این دولت به عنوان دوست شماره یک ایران و گاهی به عنوان دشمن شماره یک ظاهر شده است.

ایالات متحده آمریکا کشوری است که اولین ردپای آن تحولات ایران پس از دهه 30 کاملا مشهود است،؛ از کودتای 28 مرداد گرفته تا پرونده هسته ای که این روزها مسئولان دیپلماسی را درگیر کرده است.

اما شاید اولین دشمنی آشکار آمریکایی ها در قبال ایران به همان دهه 30 بازگردد. سال هایی که نهضت ملی با سردمداری آیت الله کاشانی و دکتر مصدق توانسته بود حرکت های شگرفی را انجام داده و در بزرگترین آنها نفت را ملی کند.

ولی در ادامه راه برای این نهضت ملی اتفاقات تاسف باری رخ داد که می توان گفت شاید دست کمی از سرنوشت نهضت مشروطه نداشت.

ایجاد اختلاف میان آیت الله کاشانی به عنوان رهبر دینی نهضت و مصدق به عنوان رهبر ملی، تنگناهای جدی را به وجود آورد و در نهایت کودتای 28 مرداد تیر خلاص را به نهضت ملی ضد و کودتایی که با رمز «ساعت دقیقا 12 نیمه شب است…» شروع شد، مصدق را به خطر پایان رساند.

در این میان نزدیک شدن و اعتماد مصدق به آمریکا در کنار دشمنی عمیقش با انگلیس، باعث شد که وی بدون توجه به مشی مشترک این دو کشور، از این ارتباط صمیمی با آمریکا متضرر شده و در واقع تمام نهضت را دچار ازمحلال کند.

حوادثی که برای دکتر مصدق در پی اعتمادش به آمریکا به وجود آمد بدون شک می تواند درس عبرتی برای کسانی باشد که هنوز فکر اعتماد به آمریکا در ذهن می پرورانند.

رهبر معظم انقلاب در چند سخنرانی خود به موضوع نهضت ملی، مصدق و اعتماد وی به آمریکا اشاره کرده و تصریح می کنند که یکی از دلایل سقوط مصدق اعتماد به آمریکا بود.

اشتباه بزرگ مصدق؛ نفتی که از انگلیس گرفت به آمریکا داد!

رهبر معظم انقلاب در جمع مردم شهرستان آران و بیدگل در 20 آبان 1380 با اشاره به موضوع ملی شدن صنعت نفت و پیروزی ملت ایران به رهبری آیت الله کاشانی و دکتر مصدق فرمودند: دشمن فهمید که راز پیروزی ملت ایران چیست؛ لذا درصدد برآمد تا سیاسیّون و سردمداران دولتی را از روحانیت و دین جدا کند. آنها را از آیةاللَّه کاشانی جدا کردند و بینشان فاصله انداختند و متأسفانه موفّق هم شدند. از سی تیر 1331 که مرحوم آیةاللَّه کاشانی توانست ملت ایران را آن‌طور به صحنه بیاورد، تا 28 مرداد 1332 که عوامل امریکا در تهران توانستند مصدّق را سرنگون و تمام بساط او را جمع کنند و مردم هیچ حرکتی از خود نشان ندادند، یک سال و یک ماه بیشتر طول نکشید.

ایشان ادامه دادند: در این یک سال و یک ماه، با وساطت ایادی ضدّ استقلال این کشور و با توطئه دشمنان این ملت، دکتر مصدّق مرتّب فاصله خود را با آقای کاشانی زیاد کرد، تا این‌که مرحوم آیةاللَّه کاشانی چند روز قبل از ماجرای 28 مرداد نامه نوشت – همه این نامه‌ها موجود است – و گفت من میترسم با این وضعی که دارید، علیه شما کودتا کنند و مشکلی به وجود آورند. دکتر مصدّق گفت: من مستظهر به پشتیبانی مردم ایران هستم! اشتباه او همین‌جا بود. ملت ایران را سرانگشت روحانیت – کسی مثل آیةاللَّه کاشانی – وادار میکرد که صحنه‌ها را پُر کند و به میدان بیاید و جان خود را به خطر بیندازد. در 28 مرداد که کاشانی منزوی و خانه‌نشین بود – و در واقع دولت مصدّق او را منزوی و از خود جدا کرده بود – عدم حضور او در صحنه موجب شد که مردم نیز در صحنه حضور نداشته باشند؛ لذا کودتاچی‌های مأمور مستقیم امریکا توانستند بیایند و به‌راحتی بخشی از ارتش را به تصرّف درآورند و کودتا کنند.

رهبر انقلاب تصریح کردند: یک مشت اوباش و الواط تهران را هم راه انداختند و مصدّق را سرنگون کردند. پس از آن، دیکتاتورىِ محمدرضاشاهی به وجود آمد که بیست‌وپنج سال این ملت زیر چکمه‌های دیکتاتوری او لگدمال شد و ملی شدن صنعت نفت هم در واقع هیچ و پوچ گردید؛ چون همان نفت را به کنسرسیومی دادند که امریکایی‌ها طرّاحی آن را کردند. هرچه دشمن خواست، همان شد؛ به خاطر جدا شدن از روحانیت و دین. اینها عبرت است.

با توجه به بیانات رهبر معظم انقلاب شاید یکی از اولین اشتباهات مصدق فاصله گرفتن وی از روحانیت بود، ولی ایشان در ادامه دلیل قابل تامل دیگری را نیز برای سقوط مصدق مطرح می کنند.

چمدان آمریکایی که مصدق را سرنگون کرد

رهبر معظم انقلاب در جمع کارکنان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی در تاریخ 19 بهمن 91 با اشاره به مساله مذاکره با آمریکا به نکته ظریفی دراین رابطه اشاره می کنند.

ایشان فرمودند: یک عده‌ای هم از روی ساده‌لوحی بعضاً، بعضی هم از روی غرض – نمیشود انسان قضاوت قطعی نسبت به اشخاص بکند، اما کار آدم ساده‌لوح، با کار آدم مغرض، در ماهیت خود تفاوتی پیدا نمیکند – خوشحال می‌شوند که بله، بیایید؛ نه، اینجور نیست، مذاکره مشکلی را حل نمیکند؛ مذاکره‌ی با آمریکا مشکلی را حل نمیکند؛ کجا این‌ها به وعده‌های خودشان عمل کردند؟

رهبر معظم انقلاب با اشاره به رفتارهای آمریکا در تاریخ معاصر بر ضد ملت ایران تصریح کردند: شصت سال است که از 28 مرداد 32 تا امروز در هر موردی که با آمریکایی‌ها مسئولین این کشور اعتماد کردند، ضربه خوردند. یک روزی مصدق به آمریکایی‌ها اعتماد کرد، به آنها تکیه کرد، آنها را دوست خود فرض کرد، ماجرای 28 مرداد پیش آمد که محل کودتا در اختیار آمریکایی‌ها قرار گرفت و عامل کودتا با چمدان پُر پول آمد تهران و پول قسمت کرد بین اراذل و اوباش که کودتا را راه بیندازد؛ آمریکایی بود. تدبیر کار را خودشان هم اعتراف کردند، اقرار کردند.

کتکی که مصدق از آمریکایی ها خورد

رهبر معظم انقلاب در جمع تعدادی از دانش آموزان در 12 آبان سال 92 و زمانی که مذاکرات هسته ای ایران و کشورهای 1+5 در جریان بود، درباره رویکرد استکباری آمریکا و بی اعتمادی کشورهای جهان فرمودند: این رویکرد استکباری که آمریکایی‌ها دارند و از ده‌ها سال پیش تا امروز هم ادامه دارد، موجب شده است که در ملّت های دنیا یک احساس بی‌اعتمادی و بیزاری نسبت به دولت آمریکا به‌وجود بیاید؛ این مخصوص کشور ما نیست؛ هر ملّتی به آمریکا اعتماد کرد، ضربه خورد؛ حتّی آن کسانی که دوست آمریکا بودند.

ایشان تصریح کردند: حالا در کشور ما دکتر مصدّق به آمریکایی‌ها اعتماد کرد؛ برای اینکه بتواند خود را از زیر فشار انگلیس‌ها نجات بدهد، به آمریکایی‌ها متوسّل شد؛ آمریکایی‌ها به جای اینکه به دکتر مصدّق که به آنها حسن ظن پیدا کرده بود کمک کنند، با انگلیس‌ها همدست شدند، مأمور خودشان را فرستادند اینجا و کودتای 28 مرداد را راه انداختند. مصدّق اعتماد کرد، کتکش را [هم‌] خورد؛ حتّی کسانی که با آمریکا میانه‌شان هم خوب بود و به آمریکا اعتماد کردند، ضربه‌اش را خوردند.

بنابر این گزارش، بدون شک مصدق نمونه ای نزدیک و معاصر از نتیجه اعتماد به آمریکا است؛ کسی که سعی کرد جای یک مستکبر را با اعتماد به مستکبری دیگر پر کند ولی نتیجه آن شد «کتک اعتمادش» را نیز از آمریکایی ها خورد.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

7 + 1 =