66253_orig مردی که شایسته است او را بیشتر بشناسیم و بشناسانیم و به عنوان انسان آرمانی اسلام، انقلاب و ایران اسطوره و الگوسازی کنیم. مردی با روحیه جوانمردی که شعار و متن زندگیش دو کلمه بود : پاک باش و خدمتگزار

مقدمه: می دونم که تو هم مثل من از این همه دنیای پر از دروغ و ریا و چاپلوسی خسته ای پس اگه نیاز به هوای پاک داری با من بیا تا کمی در مورد مردی حرف بزنیم که پاک بود و خدمتگزار، خالص بود و بی ریا، عالم بود و مجاهد، مرد خستگی ناپذیر. اینها رو من نمی گم، هم سلولی هاش می گن، شهید چمران، شهید اندرزگو، آقا و … متن و عملکردش می گه. اسمش رو زیاد شنیدی اما شاید خیلی نشناسیش اگر هم می شناسیش نه اونقدرا که “مسی” و “رونالدو” رو می شناسی. البته تقصیر هم نداری چون دریغ از یک فیلم که از زندگی این مرد بزرگ تولید پخش بشه. حلا هر چقدر هم این مردان جذاب باشن باز هم نمی سازن! می گن روحانی بوده، عالم بوده، عارف بوده، با خدا بوده، اهل اشک و آه بوده، خدمتگزار بوده، پاک بوده، عاشق اهل بیت بوده، ساده زیست بوده در عین حال آقا زاده بوده، نماینده مجلس بوده، سیاسی بوده، چریک بوده، هم رزم چمران و اندرزگو بوده، فوتبال و دو استقامت و شناش هم عالی بوده اصلا حالا که اینطور شد بذارید یه خورده با کلاس تر حرف بزنم : … مسلمان و مسیحی، شیعه و سنی، ایرانی و خارجی عظمت روح و نگاه انسان دوستانه اش را تحسین می کردند.

ویژگی های بارز معنوی، ارتباط بی تکلف، صداقت و شوق خدمت بی منت به دیگران و بی توجهی به چرب و شیرین دنیا و صبر مثال زدنیش از او انسان وارسته ای به نمایش گذاشته بود که هر کس در برخورد با او مجذوبش می شد و به عظمتش اعتراف می کرد. سید روح بلندی داشت و با آسمان در تماس بود از این رو بلاهای اهل دنیا را کوچک می پنداشت. آن گاه که توان ها به صفر می رسید او در اوج توانایی بود! و هر گاه اندوه بر جسم و جان اسرا غالب می شد او منبع نشاط و شادابی و امید بود! ظاهری آرام و باطنی پر رمز و راز داشت. قلبش سرشار از ایمان به خدا و همه وجودش در محبت اهل بیت (علیهم السلام) غرقه بود. زاهدی روگردان از دنیا اما پرکار و تلاشگر! عابدی با سجده های طولانی در پیشگاه خدا اما از آغاز جوانی در صحنه سیاست و مرتبط با مردم! روزه داری بی ریا و ورزشکاری توانا! در تنهاییش با خدا اشک از چشمانش سرازیر است و در برخوردش با مردم لبخند از لبهایش قطع نمی شد. شب و روزش در خدمت به مردم می گذشت و هیچگاه خسته نمی شد! همدم مطرودان اجتماع و گره گشای گرفتاران. با بزرگان حشر و نشر داشت اما به همنشینی با ضعیفان بیشتر علاقه مند بود! همه عمرش گمنام و پرتلاش در مبارزه بسر برد و زندان طاغوت و اسارتگاه های عراق را با تحمل شکنجه های توانفرسا بیش از ده سال سپری کرد اما از کسی توقع نداشت. بسیار صبور و خوش رو و مهربان بود اما نه آنگونه که چشم طمع به چیزی داشته باشد. رازداری امین و پارسایی شجاع بود. به همه سلام می کرد اما از هیبتش کاسته نمی شد. آرام سخن می گفت اما قاطع و … خوب! به نظر شما این جمع اضداد جذاب نیست؟

این ابر مرد خیلی از ما دور نیست؛ نه حیاتش و نه مرقدش. ۱۲/۳/۷۹ به قصد پابوس امام رضا (علیه السلام) می رفت که همراه با پدرش تصادف و دار فانی را بدرود گفت. اگر توفیق یار شد و به پابوس امام رئوف رسیدی صحن آزادی تو حجره “پاسخگویی به مسائل شرعی” سه عارف، شفا بخش دردهای ما هستند: آیت الحق حاج شیخ جعفر مجتهدی، آیت الله عباس ابوترابی و قهرمان قصه ما سید آزادگان حجت الاسلام و المسلمین سید علی اکبر ابوترابی. قصه آشنایی نویسنده با سید آزادگان: اولین باری که حاج آقا رو دیدم سال ۷۶ بود. اومده بود حوزه ما برای سخنرانی … نمی شناختمش. دیدم بالای منبر مرتب پلک می زنه و لا به لای صحبتش مکث های طولانی داره. بالآخره خسته شدم و زدم بیرون. این قصه گذشت تا سال ۹۰ . اردوی جنوب بود با یکی از عزیزان آزاده به اسم حاج باقر عباسی آشنا شدم. حاج باقر ۸ سال اسیر حزب بعث عراق بود.

به حال و هوای معنوی، اشک ها و سوزهاش، خوش اخلاقی و شادابی و نشاط و ایمانش غبطه می خوردم. گفتم : حاجی تو این صفا رو از کجا اوردی؟ اول منکر شد ولی وقتی اصرار کردم گفت: اگر حال و صفایی هم هست نَمی است که از دریای صفای حاج آقا ابوترابی به ما ترشح کرده. با شنیدن اسم ابوترابی قصه ۷۶ رو براش تعریف کردم. عباسی گفت: احتمالا اثر شکنجه های دوران اسارت بوده بعد چند خاطره بیادماندنی از ایشون تعریف کرد. بعدا براتون می گم در پایان اردو فیلمبردار کاروانمون اومد و گفت: چه قولی به شهدا دادی؟ گفتم: قول دادم که ابوترابی رو بیشتر بشناسم و بیشتر بشناسونم. چندتا کتاب در مورد ایشون خریدم و مطالعه کردم. حالا در روز بازگشت آزادگان به میهن، الوعده وفا. زندگی نامه: نام: علی اکبر شهرت: ابوترابی زمان تولد: ۱۳۱۸ ه.ش مکان تولد: قم نام پدر: آیت الله سید عباس ابوترابی قزوینی فرزند آیت الله ابوتراب حسینی؛ سید عباس از شاگردان برجسته آیت الله بروجردی و علامه طباطبایی بوده.

فرزند آیت الله بهجت (ره) می گفت: روزی سید آزادگان خدمت پدرم رسیدند پدرم به ایشان گفت: به پدرت بگو لازم نیست با این پا دردت سختی سفر به مشهد رو تحمل کنی از طی الارض استفاده کن(۱) و مقام معظم رهبری در پیام تسلیتشان صراحتا از ایشان به عنوان فقیه فیلسوف عارف یاد می کنند. مادر: محبوبه سادات علوی قزوینی صبیه حضرت آیت الله سید محمد باقر علوی از مراجع تقلید و از عرفای صاحب کرامت تحصیلات: تحصیلات ابتدایی تا اخذ دیپلم ریاضی را در قم سپری نمود و برای فراگیری علوم حوزوی از سال ۳۸ تا ۴۱ را در مشهد اقامت نمود و از محضر ادیب نیشابوری و آیت الله شیخ مجتبی قزوینی کسب فیض نمود سپس به قم بازگشت و در ۲۸ سالگی با صبیه حاج آقای صدیقی – محمدزاده قزوینی – از بنگاه داران متدین و مبارزین انقلابی بازار تهران ازدواج نمود و از سال ۴۴ تا ۴۹ در نجف اشرف از دروس خارج حضرت امام (ره) بهره جست.

آغاز فعالیت های سیاسی: سال ۴۲ به پیروی از امام(ره) وارد مبارزه با رژیم منحوس پهلوی شد و تا شهادت اندرزگو در خدمت ایشان بود. در سال ۴۹ برای اولین بار در مرز خسروی همراه با ۱۲۵۴ برگه اعلامیه به امضاء حضرت امام دستگیر و ۶ ماه زندانی شد. همرزمان: حضرت آقا، آقا مصطفی، شهید بهشتی، شهید چمران، شهید اندرزگو و … زمان و مکان اسارت: دی ماه ۵۹ نزدیکی تپه های الله اکبر در منطقه دهلاویه – سوسنگرد هنگام عملیات شناسایی در اعماق دل دشمن. مکارم اخلاقی؛ شاخصه شخصیت سید آزادگان : پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله) فرمود: انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق یعنی هدف از بعثت من تمامیت مکارم اخلاق است. اخلاق؛ پاسخ نیکی را به نیکی دادن است. اما مکارم اخلاق پاسخ بدی را هم به نیکی دادن است کما این که شخص رسول اکرم در فتح مکه و هنگامی که دندان های نازنینش را در جنگ احد شکستن و هنگامی که زباله بر سر مبارکش ریختند و … جواب همه را به نیکی داد.

بازگشت و مرجع لزوم سخن راندن از ابوترابی و الگوسازی از او به هدف بعثت یعنی مکارم اخلاق باز می گردد.زندگی سید پر است از مکارم اخلاقی. یعنی هنگام خواندن خاطرات ایشان درست زمانی که من و امثال من فکر می کنیم که در برابر فلان کنش منفی، حاج آقا باید فلان واکنش منفی عادلانه را نشان می داده یکه می خوریم و در کمال حیرت و تعجب می بینیم که از او واکنشی سر زده که جز جوانمردی و مکارم اخلاقی نام دیگری ندارد. به عنوان نمونه: … تا خورده بود زده بودنش دو بعثی زیر بغلاش رو گرفتند کشون کشون انداختنش تو استراحتگاه اسرا همه نفرین می کردیم حاجی سرش بلند کرد و گفت: به حق مادرم زهرا(سلام الله علیها) خدا از سر تقصیراتشون بگذره تقوی و جوانمردی دو شاخصه “انسان آرمانی اسلامی – ایرانی” جوانمردی، پاکی، افتادگی، اخلاص، نوع دوستی، مکارم اخلاق، بی اعتنایی به دنیا و خدمتگزار بودن ویژگی هایی هستند که دنیای امروز تشنه آن هاست و از کمبود هر کدام رنج ها می کشد. وجود هر کدام از این صفات به تنهایی کافی است تا آدمی را خاص کند و جایگاه او عادی نباشد تا چه رسد به اجتماع تمام این اوصاف. جمع این صفات به ویژه تقوی و جوانمردی از مرحوم ابوترابی شخصیتی ساخت که او را به انسان آرمانی اسلامی ایرانی مبدل نمود و لقب سید آزادگان را شایسته او ساخت.

فراموش کردن، نپرداختن و اسطوره و الگو نساختن از چنین انسان هایی به معنای فراموش کردن اسطوره ها، فرهنگ، مکتب، آرمان و خویشتن است. من دفاع مقدس و زندگی نامه شهدای زیادی را مطالعه کرده ام اما اگر بخواهم از این میان مطالعه زندگی و آثار کسی رو توصیه کنم دو سید رو معرفی می کنم: الف) آثار سید شهیدان اهل قلم؛ آن حافظ و مولانای جنگ و زندگی نامه ایشان از زبان همسر مکرمشان ب) زندگی نامه و خاطرات سید آزادگان آوینی، فلسفه و عرفان دفاع مقدس را به زیبایی تمام تبیین نموده و زندگی سید آزادگان بهترین نمونه ی آن فلسفه و عرفان است. به امید حضور پر رنگ تر ابوترابی و آوینی در رسانه ملی و لااقل در شبکه انقلابی و آرمانی افق. مشت نمونه خروار: الف) یکی از افسرهای بعثی، حاج آقا رو بی رحمانه شکنجه کرد. تمام بدنش زخمی و کبود شد. کمی بعد فرمانده اردوگاه رسید به حاج آقا خیلی احترام گذاشت. همان افسر هم همراهش بود. پرسید: چرا به این حال و روز افتادی؟ حاج آقا به افسر که رنگش پریده بود نگاهی کرد و گفت: چیز مهمی نیست پام سر خورد افتادم زمین. بعد از این ماجرا افسر گه گاهی شیرینی می آورد و به حاجی می داد. ب) از صلیب سرخ اومده بودند و از حاج آقا در مورد برخورد عراقی ها سوال کردند. عراقی ها وقتی گزارش حاج آقا رو از دفتر صلیبی ها خونده بودند گزارش منفی مشاهده نکرده بودند! علتش رو که خواسته بودند سید گفته بود: بد مسلمون رو به مسیحی نمی گم. ج) جوونه کنار خیابون ایستاده بود، گفت بهارستان. حاج آقا زد رو ترمز. موقع پیاده شدن خواست حساب کنه گفتم: ایشون آقای ابوترابی نماینده مجلس است. بعد گفتم: حاج آقا خطرناک نیست غریبه ها رو سوار می کنید.

حاج آقا خندید و گفت: باید به مردم خدمت کرد. و) آقایون با ماشین های شیک و مدل بالا وارد می شدند و سربازها در رو برای ورود باز می کردند. تا این که سرو کله یک پیکان رنگ و رو رفته پیداش شد همه با خوشحالی گفتن در رو برای حاج آقای ابوترابی باز کنید به خدا ابوترابی ه) سرباز عراقی گفته بود: اگه خمینی هم مثل ابوترابی باشه حاضرم مقلدش بشم. ابوترابی گفته بود: ما کجا و امام کجا ی) نیکولای از اعضاء هیات نمایندگی صلیب سرخ بود و علاقه زیادی به حاج آقا داشت می گفت: کریسمس که می رم کلیسا، تصویر آقای ابوترابی مثل حضرت مسیح تو ذهنم مجسم می شه. هر وقت ایشون رو می بینم آرامش خاصی بهم دست می ده. حس می کنم این مرد از قدرت روحی زیادی برخورداره منبع: کتاب های مربوط با خاطرات و زندگی نامه سید آزادگان انتشارات پیام آزادگان از جمله کتاب حجت الاسلام تالیف بیژن کیانی، خستگی ناپذیر تالیف عبدالمجید رحمانیان و … (۱) به نقل از حجت الاسلام و المسلمین علی اصغر طالبی

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

− 7 = 3