علل انحرافات جنسي در دوران نوجواني آه، اي کاش پدر ومادرم هنگام کودکي با بيان اين خوي زشت و در نوجواني با ممانعت کردن من از دست زدن بدان، مرا از بدبختي رهايي مي بخشيدند. تيره روزي امروزين مرا غفلت و بي قيدي خطرناک آنان، سبب شده است.

نويسنده:محمد رضا مشرقي
آه، اي کاش پدر ومادرم هنگام کودکي با بيان اين خوي زشت و در نوجواني با ممانعت کردن من از دست زدن بدان، مرا از بدبختي رهايي مي بخشيدند. تيره روزي امروزين مرا غفلت و بي قيدي خطرناک آنان، سبب شده است. (1)
چه مي توان کرد که پدر و مادر و بستگانم، هيچ گاه از اين خوي نکوهيده (خودارضايي)کلمه اي بر زبان نياورند و مرا آگاه نکردند.(2)
پدر و مادر و آموزگاران واستادان و مشاورين و عزيزان و دوستان من چه مي انديشيدند از اين که مرا در اين باب آگاه ننمودند؟ آنان در هرکاري به من کمک کردند جز اين که مرا از گناهان فردي و اجتماعي که مي دانستند مانند همه ي پسران در عرصه ي هلاک آنهايم، رها نساختند.
آه،آه که حتي يکي از آنان با گفتن سخني ساده مرا آگاه نساخت و رهايي نبخشيد.چگونه مي توانم آنان را ببخشم؟(3)

علل انحرافات جنسي (به ويژه خودارضايي)

نامه هايي که از دل پردرد برخي نوجوانان حکايت مي کند، کم نيستند و اينها تنها نمونه هايي از نامه هاي مربوط به زندگي غم افزاي تني چند از آنهاست.
به راستي چرا نوجوانان به انحرافات جنسي و به ويژه «کامجويي بدلي» مبتلا مي شوند؟ دراين مبحث برآنيم تا به کالبدشکافي علل مذکور بپردازيم و با ذکر شيوه هاي درمان و پيشگيري، به ياري خدا نوري براين راه پرمخافت و ظلماني تابانيده شود و دست اندرکاران تعليم و تربيت در اين مرحله ي حساس و خطير بلوغ بتوانند با موفقيت از عهده ي رسالت حساس خويش در اين زمينه برآيند.

1-کنجکاوي هدايت نشده

يکي از علل مؤثر درابتلاي نوجوانان به «کامجويي بدلي»، در کنجکاويهاي هدايت نشده ي آنان در دوران کودکي نهفته است.اگر به اين مسئله، عدم مراقبت خانواده ها را در زمينه ي برخورد مناسب بيفزاييم، به رابطه ي علت و ملعولي بين اين دو نيز پي خواهيم برد.کودکان بر اساس غريزه ي کنجکاوي خويش به همه ي چيزهايي که موضوعيت دارد و پيرامون آنهاست، علاقمند مي شوند که تقريباً يا از آنها اطلاعي ندارند و يا دانش آنها در آن زمينه ها اندک است.
کنجکاوي کودکان اگر به طريق صحيح هدايت شود، پايه هاي اوليه ساختمان معرفت و دانش را بنا مي کند و چنانچه اين غريزه ي پرقدرت با بي قيدي و بي مسئوليتي والدين و اطرافيان، مواجه گردد به مسيرهاي نامطلوبي منجرخواهد گرديد چون غالباً کودک براساس تشخيص خود عمل مي کند که نتيجه ي آن هميشه مقرون به صحت و سلامت نخواهد بود.اما به تدريج که کودک متوجه محيط و طبيعت مي شود به نوعي شناخت دست مي يابد و پس از آن به طور طبيعي متوجه بدن خود مي شود وآن را هدف کنجکاوي خود قرار مي دهد و به وارسي اندام مي پردازد.
اندامهاي جنسي نيزيکي از دستگاههاي بدن است که مورد بررسي و مطالعه ي کودک قرار مي گيرد، به ويژه از اين جهت که تماس با آن موجب نوعي لذت و ارضاي خاطر مي گردد، کودک به مرور مشغول دستکاري آن مي شود و لذت حاصله از آن، او را به ادامه ي کار تشويق مي نمايد؛ به گونه اي که در برخي موارد والدين او را درحين بازي با آلت تناسلي مشاهده مي نمايند.
بازداشتن کودک از اين عمل با ملايمت و برخورد مؤثر تربيتي اولين اقدام قاطعي است که بايد به عمل آورد.معطوف نمودن او به بازيهاي پرنشاط و فعال نمودن دست و انديشه ي کودک با کارهاي دستي و هنري و بالاخره کودک را از نظرها دور نداشتن، براي اعمال مراقبت،گامهاي ديگري است که در اين زمينه بايد برداشته شود.
لازم به يادآوري است چنانچه اين عمل دور از چشمان والدين انجام گيرد و يا با اطلاع آنها ولي همراه با بي تفاوتي باشد، زمينه ساز ابتلاي نوجوان به خودارضايي در دوران قبل از بلوغ و هنگام بلوغ خواهد بود.

2-ناآگاهي و بي خبري

نوجوانان به لحاظ محدوديت تجربه و اطلاع از مسايل، در موقعيتي قرار دارند که به طورطبيعي امکان خطاها و لغزشهايشان بيش از بزرگترها است و اين مهم بر عهده ي اطرافيان، والدين و محيط اجتماعي است که به مرور زمان نوجوانان را با مسايل ويژه هر مرحله ي سني و مقتضيات آن آشنا سازند، از جمله، آنها چندان اطلاعي از ماهيت و چگونگي عملکرد غريزه ي جنسي ندارند و به مجرد اولين نعوظ و نخستين انزال، به يک تجريه ي ابتدايي از لذت جنسي دست مي يابند و خاطره ي مطبوعي را در اين زمينه به دست مي آورند و براي تجديد آن خاطره، ابتکار عمل را به دست مي گيرند و با تحريک خود، به آن لذت نايل مي شوند.
بي خبري و غفلت نوجوان، منجر به اين مي شود که او براساس عامل «لذت آني»به ادامه ي اين عمل مبادرت نمايد.تنها انگيزه و عامل تداوم «خوارضايي»در اين مرحله «کسب لذت» به سهلترين و فوريترين شيوه است.عنصر آگاهي و اطلاع از نتايج و تبعات مسئله نيز مفقود است و والدين غافلتر ار نوجوانان، سرگرم اشتغالات خود هستند.
چه بسا، والديني که نسبت به کوچکترين تظاهرات بيماري فرزندان خود از قبيل سرماخوردگي و يا بي اشتهايي او حساس مي شوند و در فکر چاره هستند، لکن نسبت به تظاهرات «خودارضايي»و علايم کامجويي از خود، در فرزندانشان، دچار «بي حسي»و اختلال در توجه و دقت هستند.در نمونه نامه هاي ذکر شده، بزرگترين عاملي که به عنوان عامل توسعه خودارضايي ذکر شده بود جهل و غفلت والدين در اين زمينه بود.والديني که حاضر نشده بودند در اين امر حياتي با فرزندان خود به گفتگو بنشينند و در صورت مشاهده ي برخي از علايم، آنها را نسبت به پيامدهاي خودارضايي آگاه کنند و ايشان را برحذر دارند.لذا بي خبري نوجوان به ناآگاهي و غفلت والدين پيوند مي خورد و دور باطلي را به وجود مي آورد که حاصل آن تباه شدن جسم و جان نوجوان است.

3-انزوا

برخي از روان شناسان «خودارضايي»را «مرض تنهايي»نام نهاده اند. (4)
تنهايي به چندجهت مي تواند زمينه ساز خودارضايي باشد:
از سويي، تنهايي به مفهوم در هم شکستن پيوندهاي ارتباطي با ديگران، جامعه و اطرافيان است.پيوندهايي که بخشي از اوقات ما را پر مي کنند و تجربيات اجتماعي مناسبي را براي ما فراهم مي نمايند و روح را غني و سرشار مي سازند.کساني که در تنهايي مداوم به سر مي برند، از تجربيات مورد نظر محرومند و در برخوردهاي اجتماعي با کفايت عمل نمي کنند و اين مسئله نوجوانان را از ظاهر شدن در صحنه هاي اجتماعي برحذر مي دارد و به نوبه ي خود تنهايي و انزوا را عميقتر و ريشه دارتر مي نمايد.
از ديگرسو، تنهايي، روح نوجوان را ضعيف و حساس مي کند و نيروي اراده را تحليل مي برد.لذا با جمع بندي آنچه ذکر شد، مي توان نتيجه گرفت که تنهايي:
الف ـ اراده و نيروي فعال نوجوان را تضعيف مي کند.
ب ـ فرصتهاي اجتماعي را که بخش قابل توجه زندگي نوجوان را تأمين و اشغال مي کند، از او مي گيرد.
ج ـ براثر محروميتهاي اجتماعي (ناشي از تنهايي)نوجوان به زندگي دروني و ارتباط مداوم به خود، روي مي آورد.
دـ بر اثر گسيختن علايق و ذوقيات مطلوب،نوجوان ناچار به «کسب لذت از خود»روي مي آورد.
هـ نيروي ارادي که مي توانست مانع گرايشهاي جنسي خودارضا کننده گردد ناتوان شده و لذا نوجوان، مقاومتي در خود، براي غلبه بر اين گرايشها احساس نمي کند.
وـ و بالاخره «تنهايي»به منزله ي حصاري است که نوجوان به دور خود مي کشد.دراين صورت علايم هشداردهنده اي که اطرافيان بتوانند از طريق آنها به مشکل فرد (نوجوان)پي ببرند، کمتر به داخل اين حصار محکم نفوذ مي کند و لذا به توسعه و گسترش مسئله دامن مي زند.

4-خانواده ي آسيب زا

نقش خانواده در سلامت «حيات جنسي»فرزندان، از ساير عوامل چشمگيرتر و حساستر است.رعايت موازين اخلاقي و تربيتي در روابط فيمابين والدين، به ويژه در رابطه با زناشويي به عنوان عامل زيربنايي قابل توجه است و در مرحله ي بعدي کيفيت روابط با فرزندان خود، حائز اهميت ويژه اي است. والدين به لحاظ عشق و علاقه، اظهار محبت و نوازش و به ويژه روابط زناشويي، وظايف حساس و تعيين کننده اي دارند.
اولين گام در زمينه ي چگونگي رابطه ي جنسي بين پدر و مادر است.در برخي از احاديث آمده است (5)که بايد والدين حتي از انجام آميزش با يکديگر، در حالي که کودکي خردسال در آن مکان به خواب رفته است، پرهيز نمايند. چرا که فرزند متوجه والدين در اين حالت مي شود و مستعد گرايش به مسايل انحراف آميز جنسي مي گردد و يا در قرآن کريم در زمينه ي اجازه ورود گرفتن اطفال از والدين براي ورود به اتاق آن در سه نوبت تأکيد شده (6)و مي توان گفت تلويحاً جدا نمودن محل خواب والدين از محل خواب فرزندان مورد تأکيد قرار گرفته است که اين موضوع به جهت حفظ سلامت جنسي فرزندان، بسيار ضروري است.درغير اين صورت چه بسا فرزندان، شاهد آميزش والدين خواهند بود و اين امر تأثير و پيامدهاي خطرناک و جبران ناپذيري بر اخلاق و سلامت رواني آنان خواهد داشت.
در تحقيقي که براساس چهارصد نامه ي ارسالي از نوجوانان و جوانان به راديو (به عنوان برنامه ي آينده سازان)به عمل آمده است، (7)درموارد متعددي نوجوانان و جوانان،علت اصلي خودارضايي را در جريان قرار گرفتن مسايل خاص والدين و يا مشاهده ي اين عمل ذکرکرده اند، به گونه اي که ضربات جبران ناپذيري بر سلامت رواني و اخلاقي آنها از اين طريق وارد شده است.
نوجواني از تهران بدون ذکر سن و مقطع تحصيلي خود نوشته است: (8)
دختري شاد و شاگرد ممتاز بودم.اما با فرا رسيدن سنين بلوغ بدبختيهاي من آغاز شد.
هنگامي که به سن بلوغ رسيدم، با کتک و شماتت مادرم مواجه شدم و چنان رفتار بي محبت مادرم تأثير سويي بر من گذاشت که دايماً درحال گريه به سر مي بردم و مسئله بلوغ خود را فاجعه مي دانستم.هميشه خود را منزوي مي کردم و کسي متوجه رفتار من نبود…
در اين قسمت از نامه او به نحوه ي اطلاع يافتن از آميزش پدر و مادر خود اشاره مي کند که در اثر بي مبالاتي و بي احتياطي آنان در اين امر صورت گرفته بود و اين عمل آنان فشار روحي و رواني شديدي به او وارد ساخت و سپس ادامه مي دهد که:
…به مرور زمان تاب و تحمل خود را از دست داده بودم و به طور کلي حالم دگرگون شده بود.احساس مي کردم که تمايلات خفته اي در من بيدار شده است که نمي توانستم با کوشش فراواني که درقبال آن انجام مي دادم، جلوي آنها را بگيرم و همين مسئله باعث شد که من مبتلا به «خودارضايي»شوم و بعدها بر اثر اين عمل زشت به بيماريهاي گوناگوني مبتلا شدم که نمي دانستم اثرات آن مي باشد، اما بعدها به اثرات آن و اين که اين عمل از گناهان کبيره است، پي بردم و آن را ترک کردم و در مقابل خداوند توبه کردم اما هرگز تصور نمي کنم که خداوند مرا ببخشد.
نامه ي فوق، نمونه اي از موارد متعددي است که به دليل بي بندوباري والدين و عدم حساسيت نسبت به مسئله مهم بلوغ، انحراف خودارضايي را در نوجوان به وجود آورده است.
خانواده ي آسيب زا، از سويي با عدم محافظت اخلاقي از روابط زناشويي بين خود، به احساسات ملتهب و پرقدرت بلوغ دامن مي زنند و آنها را برحسب تحريم غريزه ي جنسي، به «خودارضايي»و ساير انحرافات سوق مي دهند و از سوي ديگر با عدم رعايت وظايف اخلاقي و الهي خود، در قبال فرزندان، به رابطه ي معيوب و نامطلوبي شکل مي دهند.
کم نيستند والديني که فرزندان نوجوان را در آغوش مي فشارند و يا با بوسيدن آنها به شکل نامناسب، آنها را تحريک مي کنند و يا مادران جواني که پسران نسبتاً نوبالغ خود را با خود به حمام مي برند و يا ساير والديني که بستر خواب فرزندان نوجوان و بالغ خود را هنوز از يکديگر جدا نکرده اند.
در اين زمينه به چند حديث از معصومين و پيشوايان بزرگ الهي اشاره مي کنيم که در بعضي حتي از بوسيدن کودکان در سنين مورد اشاره منع به عمل آمده است:
در خصوص بوسيدن، پيامبر اکرم (ص)مي فرمايد:(9)
دختربچه شش ساله را، پسربچه نبوسد. همچنين زنها از بوسيدن پسربچه اي که سنش از هفت سال تجاوز کرده است، خودداري کنند.
اميرالمؤمنين علي (علیه السلام)نيز مي فرمايد:(10)
وقتي دختربچه، شش ساله شد مرد نامحرم حق ندارد او را ببوسد. همچنين نمي تواند او را در آغوش بگيرد.
امام صادق (علیه السلام)نيز متذکر مي شوند (11)که:
وقتي دختربچه به سن شش سالگي رسيد براي تو شايسته نيست او را ببوسي.
در خصوص لمس کردن نيز حضرت علي (ع)مي فرمايد:(12)
دستمالي کردن مادر به آلت دختربچه ي شش ساله ي خود، يک قسم زنا محسوب مي شود.
و امام صادق (علیه السلام)مي فرمايد:(13)
اگرمادري بدنش را به بدن دختر شش ساله اي بمالد، مرتکب نوعي زنا شده است.در زمينه جدا کردن بستر خواب کودکان، پيامبر بزرگوار اسلام (ص) مي فرمايند:(14)
بستر خواب پسربچه با پسربچه و پسربچه با دختربچه و دختربچه با دختربچه، در سن ده سالگي بايد از هم جدا شود.
موقعي که فرزندان شما هفت ساله شدند، بستر خوابشان را از هم جدا کنيد.
به خدا قسم اگرمردي با همسر خود بياميزد و در اتاق کودک بيداري آن دو را در حال آميزش ببيند، سخنان آنها و همچين صداي تنفسشان را بشنود، آن طفل هرگز رستگار نخواهد شد.اگردختر باشد يا پسر، سرانجام به زناکاري آلوده مي شود.(15)
امام باقر (علیه السلام)نيز در اين خصوص مي فرمايد:(16)
بايستي بستر خواب پسربچه ي ده ساله را از زنها جدا کنيد.
پسرچون ز ده درگذشتش سنين
ز نامحرمان گو فراتر نشين
بر پنبه آتش نشايد فروخت
که تا چشم برهم زني خانه سوخت (17)
امام باقر (علیه السلام)مي فرمايد:
بپرهيز از (روابط ويژه)درجايي که کودک مميزي تو را مي بيند و رفتارت را آنچنان درک مي کند که قادراست به خوبي براي ديگران توصيف و تشريح نمايد.(18)
امام صادق (علیه السلام)مي فرمايد:
موقعي که در اتاق، کودکي حضور دارد، مردان با زنان يا کنيزان خود نياميزند.زيرا اين عمل،طفل را به راه بي عفتي و زناکاري سوق مي دهد. (19)
به نمونه ي ديگري از خودارضايي که به حسب انحراف اخلاقي بستگان و عدم مراقبت از فرزندان خود، به وجود آمده است، اشاره اي مي کنيم:(20)
در سنين کودکي، مورد سوءاستفاده دو تن از محارم خويش قرارگرفتم و بر اثر اين عمل به استمناء و خودارضايي مبتلا شدم و به واسطه ي تکرار اين عمل، دامنم لکه دارشد و حالا نيز خواستگاران فراواني دارم که هرکدام يکي از ديگري بهتر هستند، به دليل همين مسئله است که مجبورم به خواستگارانم جواب رد بدهم، بدون اين که علت نخواستن شوهر را پدر و مادرم بدانند.آنها از اين موضوع هيچگونه اطلاعي ندارند و اين جرأت را که بتوانم با مادرم در اين باره صحبت کنم، ندارم.شما راه حلي به من نشان دهيد، درضمن به متخصص نيز بدون اطلاع مادرم مراجعه کرده ام و او نيز مشکل مرا تأييد کرده است.به خدا قسم به علت اين که وقتتان را بيشتر نگيرم، نامه ام را کوتاه نوشتم تا شما وقت آن را داشته باشيد که آن را بخوانيد و جواب بدهيد.تصميم گرفته ام، اگر راهي برايم نباشد، خودکشي کنم.آيا خودکشي در اين وضعيت عيبي دارد؟ هر چند گناه کبيره محسوب مي شود.به خاطر گناهانم، خيلي از مرگ
مي ترسم،شما بگوييد چه کنم؟ تو را به خدا جواب دهيد.(21)
خانواده ها مسئوليت زيادي در قبال حفاظت اخلاقي فرزندان خود دارند و اين مسئوليت درسنين بلوغ مضاعف مي شود، ولي از حيث اين که دختران نسبت به پسران آسيب پذيرترند و بيشتر درمعرض سوءاستفاده و به انحراف کشيده شدن قرار دارند، به ويژه خانواده هاي دختردار بيشتر بايد از جهت مراقبت و نگهداري، به موضوع اهميت بدهند و به حسن رابطه خود با نوجوانان در اين دوره واقف باشند.

5-دوستي هاي آلوده و مشکوک

نفوذپذيري نوجوانان از دوستان و همسالان بيش از سايرگروهها است؛ يعني نوجوانان از همسن و سالان خويش بيشترتأثير مي پذيرند و به رنگ آنها درمي آيند تا ديگران و همچنين خلق و خوي دوستان خويش را براي خود الگو قرار مي دهند.
درسنين بلوغ، نجواها و صحبتهاي آهسته و درگوشي بين نوجوانان بيشتر مي شود و محوراين گفتگوها، غالباً مسايل جنسي است که به صورت مخفيانه و دور از نظارت بزرگترها طرح مي شود.نوجوانان به تبادل اطلاعات جنسي با يکديگر مي پردازند و از خود حرص و ولع خاصي دراين باب نشان مي دهند.
يکي از مواردي که نوجوان به ناچاراطلاعات مربوط به بلوغ و مسايل جنسي خود را از کانالهاي نامطمئن و مشکوک کسب مي نمايد، اين است که والدين گفتگوهاي ضروري مربوط به بلوغ را با فرزندانشان انجام نمي دهند و هاله اي از ابهام و اسرار مخفي بر اين منطقه از دانستنيهاي نوجوان، پيوسته سايه افکنده است.
چنانچه خانواده ها و مربيان از جنبه ي مسايل ضروري بلوغ، نوجوانان را مطلع نمايند و اطلاعات لازم را به گونه اي صحيح و مناسب در اختيارشان قرار دهند، ديگر نيازي به سوق يافتن نوجوان به دوستان و همسالان براي کسب اين گونه اطلاعات احساس نمي شود.
نامه هاي بخشي از نوجوانان و جوانان، مؤيد اين معناست که در پاره اي از موارد، علت اصلي خودارضايي نوجوان، حضور دوستان ناباب از يک سو و بي خبري نوجوان ازمسايل ضروري و صحيح از سوي ديگر، مي باشد.
نوجوان بيش ازحد به دوستانشان اعتماد دارند و با نوعي ساده انديشي و اطمينان کامل با رفقا و معاشران خود مرتبط مي شوند و اين سرآغاز و زنگ خطري براي به انحراف کشيده شدن آنها محسوب مي شود.
علاوه بر آگاهي بخشيدن نسبت به ضروريات بلوغ، بايد خانواده ها و مربيان در زمينه ي دوستيها، معيارهاي انتخاب دوست خوب و خطرات ناشي از معاشرتهاي آلوده و ناباب، با نوجوانان به گفتگو بنشينند و ذهن آنها را به شيوه ي مناسبي جهت و آگاهي بخشند.
دخترنوجواني درنامه ي خود اين گونه مسايل را مطرح کرده است. (22)
پنج سال پيش وقتي که کلاس چهارم ابتدايي بودم خانواده ي جديدي به کوچه ي ما نقل مکان کرد و اين سرآغاز بدبختي من بود.اين خانواده دختري داشت که دو سال از من بزرگتر بود.من با او دوست شدم و روابط صميمانه اي بين ما برقرار شد، طوري که حتي يک لحظه دوري از هم را به سختي تحمل مي کرد. ولي او به اين دوستي پاک خيانت کرد و مرا به راهي کشيد که رهايي از دام آن بسيار مشکل است.بله او مرا به مرض و بيماري وحشتناک «خودارضايي» دچار کرد و خود از آنجا رفت و مرا با يک دنيا آه و حسرت و پشيماني تنها گذاشت.درابتدا هفته اي دو يا سه باربيشتر اين عمل زشت را تکرار نمي کردم اما هرچه بزرگتر مي شدم برتعداد اين عمل افزوده شد و کار به جايي کشيد که حتي پيش مي آمد که در يک روز ده بار اين کار را انجام مي دادم.من که دختري پرجنب و جوش بودم و کمتر کسي مي ديد که يک گوشه نشسته باشم، کم کم به يک دختر گوشه گير و رنگ پريده مبدل شدم.
اين کارروي تحصيل من اثر گذاشت، من که تا سال سوم راهنمايي جزو شاگردان خوب کلاس بودم،درسال سوم راهنمايي، ثلث اول يک تجديدي آوردم اما توانستم به مدت دو ماه «خودارضايي»را ترک کنم و تجديدي خود را جبران کنم.لکن با ورود به کلاس اول تجربي دوباره «خودارضايي»من شروع شد.
من هميشه درفکر ورود به دانشگاه بودم و هميشه حساب مي کردم چند سال ديگر وارد دانشگاه مي شوم.ولي اينطوري که خود حساب مي کنم اگر عمل «خودارضايي»را ادامه دهم، هر سال تنزل مي کنم و حتي ممکن است مردود شود.خيلي دلم مي خواهد که از اين بيماري وحشتناک رهايي يابم.اما نمي دانم چه کنم، خواهش مي کنم مرا در ترک اين عادت زشت ياري دهيد.(23)
همانگونه که دراين نامه مشاهده شد، عوامل زير در انحراف اين نوجوان، تأثير داشته اند:
الف ـ دوستي ناباب و مشکوک با فردي ديگر،به ويژه با شخصي بزرگتر از خود.
در بيشتر موارد،دوست ناباب و بزرگتر، عامل به انحراف کشيده شدن نوجوان است.
ب ـ بيش از حد صميمي شدن و روابط نزديک برقرار کردن با دوست و همسايه.
در سنين بلوغ بايد دوستيهاي افراطي را با احتياط و دقت زيادي کنترل نمود. زيرا منشأ انحراف، عميقتر مي گردد.
ج ـ فقدان نظارت و مراقبت والدين و اولياي مدرسه در مورد عوارض خودارضايي نوجوان، شکستهاي تحصيلي وي و انزواي بيش از حد اين دختر، مشکل را پيچيده تر و عميق تر نموده است.

6-بيماري طولاني

برخي از کودکان و يا نوجوانان به دليل ضعف بنيه ي جسمي و ساختمان بدني خاصي که دارند، بيشتراز ديگران و همسالان خود، در معرض ابتلا به بيماري قرار مي گيرند و ناچار به ماندن طولاني دربستر بيماري مي شوند و يا برخي ديگر به دليل عارضه ي ناگهاني از قبيل شکستگي استخوانهاي پا و لگن و يا هر ضايعه ي ديگري،مدتهاي مديد ناچارند در بستر بيماري بمانند و دوران معالجه و نقاهت پس از آن را پشت سر بگذارند.اين گونه اقامتهاي طولاني در بستر، کودک و نوجوان را خسته و ملول مي سازد، به نحوي که ناگزير خود را به چيزي مشغول مي کند.دراين موارد تماس با بدن، به ويژه اندام جنسي منجر به کسب لذت مي شود و در اثرمداومت براين کار، به صورت عادت درمي آيد. لذا چنانچه کودک و نوجوان ناگزير به استراحت طولاني است، بايد ضمن مراقبتهاي بهداشتي لازم، زمينه هاي سرگرمي مناسب و سالم و سازنده اي را براي او درهمان بستر فراهم نمود؛ از قبيل مطالعه ي کتب مفيد و آموزنده ي داستاني، علمي، تخيلي، بازيهاي فکري، استفاده از برنامه هاي مناسب تلويزيون و ساير موارد مي تواند درجهت حل اين مشکل، مؤثر واقع شود.

7-احساس کهتري

علي رغم آنکه همه ي ما دوست داريم مورد تکريم و تحسين ديگران واقع شويم، لکن اين نياز دربرخي از انسانها، به ويژه نوجوانان، تأمين نمي شود و غالباً به دنبال آن،احساس سرخوردگي و يأس، جانشين احساس مورد احترام بودن و ارزش داشتن نزد ديگران، مي گردد.
همان اندازه که احساس حقارت، دلسرد کننده و قهقهرايي است، انساني که در معرض اين تأثيرنامطلوب واقع مي گردد، احساس فرومايگي و بد بودن مي کند و به تدريج از قله هاي رفيع منزلت و شأن انساني، فاصله مي گيرد و سقوط مي کند.
در واقع بايد گفت بين احساس عزت و کرامت فرد از يک سو و ابتلا به انحرافات اخلاقي از سوي ديگر،رابطه ي معکوس وجود دارد؛ به ميزاني که خود را صاحب منزلت و احترام بدانيم از گناهان و لغزشها فاصله مي گيريم و به نسبتي که خود را دون مايه و تهي بيابيم، در وادي انحرافات درمي غلتيم و خود را از دست مي دهيم.
معادله ي رفتاري نوجوانان نيز برهمين اصل مبتني است که «خودارضايي» با عظمت روحي نوجوان سر سازگاري ندارد و آن که درخود عظمتي و کرامتي نمي يابد، تفاوتي ندارد که از خود سوءاستفاده کند و يا به رابطه ي نامشروع ديگري بپيوندد.
از اين رو، نوجوانان را بايد تکريم نمود تا احساس منزلت و جلالت شأن درآنها پرورش يابد و خود را والاتر و منزه تر از آن بدانند که در وادي گناهان فرو افتند.اين اصل رواني درکلامي شيوا از امام علي (ع)به خوبي و روشني بيان شده است که فرمود:
مَن کَرُمت عليه نَفسُهُ، هانت عليه شهواتُهُ (24)
يعني:کسي که در خود احساس کرامت مي کند، شهوات و لغزشها نزد او بي مقدار مي شوند.
خانواده و مربياني که شخصيت نوجوان را به مسخره مي گيرند و احساسات او را جريحه دار مي کنند، آگاه باشند که درهم شکستن بنيان شخصيتي نوجوان، نه تنها او را از رسيدن به اهداف متعالي بازمي دارد، بلکه علاوه بر آن، راه را براي نفوذ ضد ارزشها، بيماريهاي اخلاقي و انحرافات رفتاري از جمله خودارضايي، فراهم و هموار مي کند.اين معنا نيز درکلام ديگري از امام اميرالمؤمنين علي (ع)آمده است که فرمود:(25)
مَن هانت عليه نَفسُهُ، فلا ترجوا خيرَه
کسي که شخصيتش ،خوار و بي مقدار باشد،اميدي به خير او نداشته باشيد.
نوجواني که احساس کهتري (حقارت)نمود،دفاع رواني و اخلاقي اش در برابر تمايلات زودگذر و شهوات به شدت کاهش مي يابد و آسيب پذير مي گردد:از يک سو به لحاظ احساس فرومايگي ،از جامعه و همسالان فاصله مي گيرد.زيرا شرم و خجلت افراطي چنين نوجواني او را در برخورد با گروه و جامعه ،خلع سلاح مي کند و از سوي ديگر در خلوت ناشي از احساسي کهتري به دنبال تشفي احساسات جريحه دارشده ،به خود ارضايي دست مي يازد.
برخي از روان شناسان به رابطه ي بين عقده ي حقارت و استمنا اشاره کرده اند.
«هادفيلد»(26)به عنوان يک صاحبنظر در مسايل بلوغ مي نويسد:
عقده ي حقارت نيز موجب تشويق به استمناءمي گردد.زيرا آن لذت ناچيز موقتي که استمناء به وجود مي آورد،تا اندازه اي آزردگي دروني را جبران مي کند ولي غالباً پس از اين عمل ،کودک يأس و تأسف شديدتري احساس مي کند که بيش از پيش بر احساس حقارت وي مي افزايد.(27)
وي همچنين مي افزايد:
بديهي است که دراين موارد ،ملامت کردن کودک و يا تحريک وي به احساس گناه و تقصير به حالش زيانبخش تر خواهد بود.زيرا اين عقيده را بيش از پيش در وي تقويت خواهد کرد که مورد علاقه ي ديگران نيست و يا آن که هيچ گونه ارزشي ندارد.(28)
«کامجويي از خود»گرچه موقتاً نوجوان را تشفي مي بخشد و قدري آرامش و رخوت به همراه مي آورد،لکن اين آرامش کاذب است و به اصطلاح،آرامش قبل از طوفان ناميده مي شود.طوفاني که بعدها سر بر مي آورد و خرمن هستي نوجوان را در حريفي دامنگستر،مي سوزاند.
آرامش واقعي را زماني مي توان به دست آورد که غريزه ي جنسي در مجراي صحيح و در چهار چوب قانون و شرع ارضا شود.لکن هرروش ديگري به جز اين،وقتي انجام شد،نه تنها فرد را به آرامش و تعادل رواني نايل نمي گرداند ،بلکه به مرور مخل امنيت و آرامش رواني مي گردد و هسته ي اصلي عصبيت را در وجود او ايجاد مي کند.از اين رو نبايد شخصيت نوجوان را متزلزل نمود و او را به نااميدي و يأس از خود و از آينده ي روشن، سوق داد، بلکه بايد به او شخصيت داد و در پرتو آن، احساسات با عظمت و متعالي را در او تقويت نمود تا براساس ايجاد يک شخصتي مکفي و معتمد به نفس، بتوان نيروي مقاومت اخلاقي را در او افزايش داد، تا بتواند همچون سدي پولادين در مقابل هجوم تمايلات شهواني و کامجويي بدلي، ايستادگي کند.
خانواده ها و مربيان با تأکيد برنقاط مثبت شخصيت نوجوان پرورش آن جنبه ها، مي توانند با مؤثرترين شيوه، به او در برابر تهاجم تمايلات نفساني، مصونيت بخشند تا سلامت فرد و جامعه از برآيند آن دو حاصل گردد.

8-تقليد و بدآموزي

کودکان و نوجوانان، استعداد شگفتي براي تقليد و اقتباس از الگوهاي رفتاري از خود نشان مي دهند.اين گونه تقليدها، در بيشتر موارد با درايت و آگاهي توأم نيست، بلکه صرفاً براساس مشاهده ي رفتار و پذيرش آن، صورت مي گيرد. از اين رو، زماني تقليد جنبه ي بدآموزي به خود مي گيرد که رفتارهاي مورد اقتباس، منفي و ضدارزشي باشد.
«خودارضايي»به سهولت مي تواند مورد تقليد نوجوانان قرار گيرد.چنانچه نوجوانان فرصتهاي زيادي را با هم و دور از نظارت والدين و مربيان بگذرانند، امکان انتقال اين گونه تجربيات منفي به راحتي وجود خواهد داشت.
اين امر به ويژه زماني شدت مي يابد که نوجوانان براي مدت قابل توجهي در مسافرتها، اردوها و مراکز آموزشي و نظامي شبانه روزي با يکديگر باشند و علاوه بر آن اگر حضور بزرگترها و نظارت آنها به حداقل برسد، امکان بدآموزي و تقليد «خودارضايي» سريعتر فراهم مي شود و يا اين که در برخي از مدارس، دستشوييها در محلي دور از نظارت مسئولين اين قبيل اماکن است و فرصتي براي تعدادي از دانش آموزان مسئله دار فراهم مي شود تا به نيات خود جامعه عمل بپوشاند.لذا ضروري است مرتباً به اين محلها سرکشي شود تا امکان بدآموزي و انحراف جنسي به حداقل برسد.
در موارد ديگر، تعداد دستشوييهاي مدارس خيلي محدود است و تناسبي با تعداد دانش آموزان ندارد. لذا برخي از آنان فرصت نمي يابند که به تخليه ي مثانه بپردازند که اين امر خود، در تحريک زايي آنان سهمي مؤثر دارد.در مورد مراکز شبانه روزي، اردوها و مسافرتهاي دسته جمعي که دانش آموزان به اتفاق مربيان شرکت مي کنند، بهتر است مربيان و مسئولين، تربيتي اتخاذ نمايند که در خوابگاهها نيز حضور آنان احساس شود تا دانش آموزان با مشاهده ي آنان، فرصت و زمينه ي مناسبي براي انجام برخي از اعمال، نظير بدآموزي و انتقال منفي، پيدا نکنند.

9-بلوغ نابهنگام (زودرس)

بلوغ طبيعي و بهنجار،نوجوان را درموقعيت ايفاي جنسي و توانايي توليد مثل قرار مي دهد، ولي همانطور که قبلاً دراين زمينه اشاره نموديم به دليل فاصله اي که بين بلوغ جنسي (بهنجار)و بلوغ رواني و اقتصادي وجود دارد، به ناچار بايد ارضاي اين غريزه را به تعويق افکند و به زماني موکول کرد که شرايط ديگري از قبيل توانايي روحي براي تشکيل خانواده و همچنين توانايي و قابليت تأمين درآمد نيز به وجود آمده باشد.
نظر به مشکلات ياد شده، اگر مسئله بلوغ زود هنگام را به آنها بيفزاييم، نوجوان را در وضعيت بغرنج و دشواري مشاهده مي کنيم.زيرا اختلاف فار مربوط (تفاوت زماني بلوغ جنسي و بلوغ رواني و اقتصادي)باز هم بيشتر مي شود.
البته، دختران و پسران نسبت به بلوغ زودرس، واکنشهاي يکساني نشان نمي دهند.زيرا دختران به طور معمول يکي دو سال زودتر از پسران بالغ مي شوند و زماني که دختر نوجواني دچاربلوغ زودرس شود، به اين مفهوم است که زودتر از همه ي همسالانش به رشد بدني و افزايش طول قامت و حجم فيزيکي بيشتري دست يافته است که او را در بين همسالان، از همه متمايز مي کند.
تجربيات دست اندرکاران تربيتي مؤيد آن است که معمولاً دختران نوجوان از بلوغ زودرس رنج مي برند و احساس ناراحتي مي کنند و سعي دارند حتي المقدور اين موضوع را از ديگران مخفي نگه دارند.درحالي که پسران نوجوان برعکس دختران از بلوغ زودرس استقبال نموده و با نوعي غرور و شعف با ديگران از آن گفتگو مي کنند.
بديهي است نوجوانان پسر و دختري که زودتر از موعد مقرر به بلوغ مي رسند دچار تحريکات بيشتر و تنشهاي فراوانتر مي گردند و براي ارضاي خويش به نحو مطلوب، فاصله ي زماني طولاني تري را بايد طي کنند و چون همه ي آنها در وضعيت اخلاقي و ارادي آنچناني نيستند که با پرهيزکاري، اين مدت را به سر آورند، لذا امکان ابتلاي آنان به «خودارضايي»بيشتر از ساير نوجوانان خواهد بود.

10-عوامل محرک فرهنگي

شرايط فرهنگي و اجتماعي به گونه اي است که نوجوانان مانند ساير گروههاي سني در معرض بمباران بي وقفه ي پيامهاي اطلاعات و علوم مختلف قرار دارند.رسانه ها زبان ارتباطي اين پيامها با مردم است و نقش گسترده و فراگير آنها براي هيچ کس قابل انکار نيست.تبادلات فرهنگي کشورهاي مختلف از طريق کتب،مجلات، فيلمها و نوارهاي گوناگون و غيره انجام مي پذيرد،به گونه اي که امروزه هيچ کشوري نمي تواند فضاي فکري بسته و محدودي به وجود آورد.بايد اذعان نمود که بيشتر تبادلات فرهنگي، در برگيرنده ي عناصر منفي و جنبه هاي بدآموز مي شود، واقعيت امر آن است که در بيشتر نقاط کشورآثار سوء و نامطلوب فرهنگ مبتذل غرب را مي توان مشاهده نمود.
فرستنده هاي راديويي و تلويزيوني، فيلمهاي سينمايي وارداتي، سريالهاي خارجي مغاير با فرهنگ اسلامي، کتب و مجلات خارجي، نوارهاي ويدئو و کاست که آخرين فيلمهاي روي پرده را در دنياي غرب به سهولت به داخل کشور سرازير مي کند، عکسها و آلبومهاي مبتذل و ساير ابزار تبليغ که در دست دشمنان اين جامعه، به طورمؤثري عليه ما به کار گرفته است. مجموعاً ايجاد کننده ي محيط محرک جنسي براي نوجوانان اين مرز و بوم است.مع الاسف خطر ويرانگر اين هجوم تبليغاتي و فرهنگي کاملاً احساس نشده و لذا مقابله ي با آن هم کاملاً جدي گرفته نشده است.
گر چه مبادله ي اين ابزارهاي تبليغاتي به شيوه ي نسبتاً مخفيانه انجام مي گيرد، ولي مدارس و مراکز حضور نوجوانان، همچون ميادين ورزشي و پارکها و غيره، زمينه ي مناسب اين تبادلات را فراهم مي نمايد.
کتابهايي که به شرح و تفسير روابط زناشويي همراه با تصاوير و جزئيات پرداخته اند، کم نيستند و به راحتي قابل خريداري و استفاده ي نوجوانان مي باشند.
عکسهاي مبتذل و تحريک آميز جنسي به گونه اي روان شناسانه، اخلاق و فرهنگ نوجوانان را در معرض هجومي سخت و ويرانگر قرار داده اند.
پسر جواني در نامه اي اين گونه مي نويسد:
14 سال بيشتر نداشتم که با دانش آموز ديگري دوست شدم.يک روز عکسي را در محل خلوتي به من نشان داد که مو بر بدنم راست شد…من که تا آن روز چنين عکسي و صحنه اي را نديده بودم، کاملاً تعادلم را از دست دادم. براي مدتهاي مديدي، شب و روز به آن عکس فکر مي کردم و گويي در ذهنم زنده بود.هرکاري مي کردم از خاطرم نمي رفت و مرا رها نمي کرد، تا اين که پس از مدتها مقاومت در برابر «خودارضايي»مقاومتم را از دست دادم و مبتلا به اين بيماري خانمانسوز شدم.اکنون سالها از آن روز مي گذرد و من در صدد ترک برآمده ام ولي نياز به کمک شما دارم.بگوييد چه کنم؟
«سيلوانوس استال» مؤلف کتاب ارزشمند «آنچه که يک جوان بايد بداند؟» در اين زمينه مي نويسد:(29)
گويند پس از آن که سروانتس نويسنده ي مشهور اسپانيولي در کتاب «دون کيشوت»از شواليه ي اسپانيا به سخريه و استهزا سخن راند، در خوانندگان چنان مؤثر افتاد که مردم ديگر پيرامون پهلواني و روحيه ي پهلواني نگشتند و ديگر از آن سرزمين، قهرماني برنخاست.پس اگر کتابي تنها بتواند خوي سلحشوري ملتي را اين سان دگرگون کند، يک مصنف زبردست خواهد توانست به آساني جواني را بفريبد و گمراه کند و او را با خواندن کتابي به ريشخند ساختن آيين پرهيزکاري و پسنديده دانستن زشتي برانگيزد، ادبيات هزل آميزي که از دايره ي شرم و آزرم بيرون است، منافي اصول اخلاقي و خطرناک مي باشد.

11-حساسيتهاي پوستي

برخي از بيماريهاي جلدي در سنين کودکي و يا نوجواني سبب تحريک موضعي مي شود و ايجاد خارش مي نمايد.زمينه ي پيدايش اين گونه حساسيتها، ممکن است در عدم رعايت بهداشت، ايجاد عفونتهاي پوستي، حساسيت داشتن نسبت به مواد شيميايي و يا چيزهاي ديگر، وجود داشته باشد و به هرصورت در چنين موقعيتي نوجوان آماده ي تحريک مي شود و به نوعي براي رفع تحريک و تنش، اقدام مي نمايد.
«موريس دبس»صاحبنظر مسايل بلوغ، معتقد است:(30)
گاهي اوضاع و احوال محلي (موضعي)نيزعمل استمنا (خودارضايي) را تحريک مي کند؛ مثلاً هر چيزي که موجب پيدايش خارش دستگاه تناسلي بدن شود و درنتيجه، دستمالي و تماس را موجب گردد.
دربرخي از موارد سوءتغذيه نيزمنجر به ايجاد عوارض پوستي مي شود و زمينه ي خارش را فراهم مي کند؛ مثلاً غذاها و خوراکيهايي که طبيعت آنها اصطلاحاً گرم است، اگر بيش از حد مورد نياز بدن مورد استفاده قرار گيرد، باعث مي شود که جوشهايي درنقاط مختلف بدن ظاهر شود و ايجاد حساسيت و تحريک نمايد.
لذا توجه به تغذيه ي صحيح و متناسب نوجوانان، به طور منظم حمام رفتن و رعايت اصول کامل بهداشت و در صورت مشاهده حساسيتهاي جلدي به يک متخصص امراض پوست مراجعه نمودن، مي تواند از دستکاري بيش از حد بدن و بخصوص دستگاه تناسلي جلوگيري نمايد.

12-اضطراب و نگراني

دوره ي نوجواني را غالباً مي توان با اضطراب همراه دانست.اضطراب از آينده، ازدواج، شکست تحصيلي، فقدان اعضاي خانواده و بالاخره نگراني از سلامت جسمي و رواني، همه، موضوعهايي است که نوجوان را شديداً تحت تأثير قرار مي دهند.
در پاره اي از موارد علل اضطراب براي نوجوان روشن و معلوم است و در مواردي ديگر نامعلوم.ولي آنچه در همه ي اضطرابها مشترک است، رنج و اندوه نوجوان ازحملات اضطرابي است که به او هجوم مي آورند.

نگراني چيست؟

نگراني از ديدگاه روان شناسان مختلف مورد تعريف و بحث و بررسي واقع شده است که در اينجا به برخي از آنها اشاره مي شود:(31)
1-احساس ناگواري که به نظر مي رسد، يک غريزه يا ميل از رسيدن به غايت و هدف خود باز خواهد ماند.
2-احساس و هيجاني انگيخته از بيم، در برابر شر يا خطري احتمالي و نزديک.
3-بيم خفيف مزمن و مستمر.
4-احساس تهديد و تلاقي مبهم با خطر،بدون اين که حتي شخص قادر باشد بگويد از چه چيز مشخصي هراسان است.
5-کشش و بي قراري و هيجان انتظار موجود ميان بيم و اميد.
يکي از صاحبنظران و روانکاوان معروف به نام خانم «کارن هورناي»مي گويد:براي روبرو شدن با مسئله نگراني، ما بايد سه نکته را به خوبي کاوش کنيم:(32)
1-چه چيز مورد تهديد قرار گرفته است؟
2-چه چيز منشأ و موجب احساس خطر شده است؟
3-چه چيز موجب احساس زبوني در برابر خطر شده است؟
و بالاخره روانکاو وصاحبنظر برجسته اي همچون «اريک فروم» علل اساسي نگراني را در سه نوع تلخيص مي کند:(33)
1-نگراني وجودي يا فلسفي.
2-نگراني اقتصادي.
3-نگراني تکاپويي.
نگراني وجودي يا فلسفي براي انسانهاي بهنجارنيز مطرح است و بيشتر اين مسئله طرح مي شود که انسان چرا بايد زندگي کند؟ و چرا بايد بميرد؟
نگراني اقتصادي به ميزان احساس امنيت فرد در برابر تهديدهاي شغلي و اقتصادي بستگي دارد.
نگراني تکاپويي به نقل و انتقال زندگي، مهاجرتها و مسايل ديگري از اين قبيل برمي گردد.
نگراني در سنين مختلف، انسان را تحت تأثير قرار مي دهد و حالت پيشرفته اش به نام «دپرسيون»(34)(افسردگي)موسوم است در نوجواني، تظاهرات مختلفي را به وجود مي آورد.
برخي از روان پزشکان معتقدند که:
در بسياري از نوجوانان «دپرسيون»سبب مي شود که آنها دست به يک رشته ارتباط جنسي با ديگران (يا خود)بزنند.شايد مي خواهد خود را
با يک عمل جنسي، از افسردگي رهايي بخشد ولي بالعکس هر رابطه ي جنسي، احساس گناه و تقصير او را بيشتر مي سازد و در نتيجه مانند يک سيکل معيوبي اين اعمال جنسي را تکرار مي کند.(35)
اضطراب و نگراني، فرد را تحت فشار رواني خاصي قرار مي دهد، به گونه اي که او در صدد برمي آيد به عاملي پناه ببرد و در پناه آن، خود را از فشار مذکور برهاند.زماني که نوجواني داراي روابط معيوب و آسيب ديده اي با اطرافيان و والدين خود باشد، ترجيح مي دهد که به عوض پناه بردن به ديگري، به وجود خويش پناه ببرد و خود را تشفي بخشد.لذا گرايشهاي مقدماتي نوجوان به خودارضايي، اين گونه آغاز مي شود و با تکرار اين عمل، بر اضطراب او افزوده مي شود.
گفتگوهاي روشنگرانه و دوستانه با نوجوانان پيرامون ماهيت اضطرابها، چگونگي عملکرد آنها به ويژه شيوه هاي برخورد با نگرانيها مي تواند در کاهش دپرسيون آنان و در نتيجه در تخفيف «خودارضايي»آنان، بسيار مؤثر و مفيد واقع شود.

13-مشکلات دوران پرستاري

درتقسيم بندي مراحل رشد، معمولاً دوره اي را که از تولد شروع مي شود و به سه سالگي ختم مي گردد،«دوره ي پرستاري»مي گويند.اين دوره بر حسب شرايط خاص کودک،حائزاهميت زيادي است.کيفيت شيرخوارگي، تغذيه تنظيم خواب کودک و نوع بازيهاي او مي تواند درحيات جنسي کودک تأثيرهاي زيادي برجاي گذارد.
نحوه ي خوابانيدن طفل ازجمله ي مهمترين مسايل است که بايد مادران به آن توجه خاصي داشته باشند.برخي از مادران، طفل را به حالت «دمرو» روي پاهاي خود مي خوابانند و او را تکان مي دهند.اين کيفيت، موجب تماس عضو جنسي کودک با مادر شده و او را تحريک مي کند يا خوابانيدن کودک دمرو در تخت يا رختخواب وي اگر به صورت عادت درآيد، آثار سويي در بر خواهد داشت.لذا در اين سنين که کودکان بعضاً بي قرارند و بد مي خوابند و نياز به مساعدت مادر دارند، از هرگونه دمرو خوابانيدن کودک و نيز هرحرکتي که منجر به مالش و تماس دستگاه جنسي کودک با بدن مادر،رختخواب و يا زمين شود، بايد خودداري شود و کودکان را از ابتدا به گونه اي عادت داد که به اصطلاح «طاقباز»بخوابند.
در تعليم نظافت و طهارت کودک نيزبايد دقيقاً توجه نمود که هنگام تطهيرکودک توسط يکي از والدين، بيش از اندازه، دست آنها با عضو جنسي کودک تماس حاصل ننمايد و گرنه منجر به نوعي احساس لذت در کودک شده و احتمالاً پايه گذار عادات نامطلوبي از قبيل دستکاري کودک و تماس با بدن و بالاخره استمنا خواهد شد.متأسفانه برخي از والدين براي سرگرم کردن کودک، با آلت جنسي او بازي مي کند.اين کار،گرچه موقتاً طفل را مشغول مي کند، ولي آثار بسيار وخيمي درآينده، درحيات جنسي و رواني کودک بر جاي مي گذارد، به گونه اي که جبران آن بعضاً دشوار خواهد بود.به اين گونه والدين بايد آموزش کافي داده شود تا در اين زمينه دچار لغزش و روشهاي غلط نگردند.
مورد ديگري که لازم است به آن اشاره کنيم، شيوه ي نامطلوب بعضي از والدين است که براي خندانيدن کودک، او را قلقلک مي دهند و اين کار را نوعي سرگرمي براي خويش و مسرت خاطر کودک تلقي مي کنند.در واقع اين عمل، نوعي تحريک بدني کودک محسوب مي شود که نواحي حساس و تحريک زاي بدن او از قبيل پهلوها، زيربغلها و نواحي ديگر را هدف قرار مي دهد و از نظر تربيتي بسيار زيانبخش و مضر است، زيرا اين عمل کودک را تحريک مي کند و او را مستعد تحريکات بدني ديگري که شخصاً ممکن است عامل آن باشد، مي نمايد و در حقيقت والدين ناآگاه با اين عمل، احساسات خفته ي او را بيدار مي کنند و درمعرض تحريکات زودرس قرار مي دهند.

14-لباس نامناسب

عامل ديگري که در«خودارضايي»کودکان و نوجوانان مؤثر است، استفاده از لباسهاي نامناسب است.اين مسئله به دو صورت مي تواند مشکل آفرين باشد:
1-پوشانيدن لباسهاي جنس مخالف به کودک.
2-پوشانيدن لباسهاي تنگ، چسبان و تحريک آميز.
در حالت اول، معمولاً والديني به اين کار مبادرت مي نمايند که علاقمند به داشتن فرزند از جنس ديگري هستند؛ مثلاً پسردارند ولي شديداً خواهان دختر هستند و يا بالعکس دختر دارند و شيفته ي فرزند پسر مي باشند و چون آرزوي آنها تحقق پيدا نکرده است، با پوشانيدن لباس دختران براندام پسران و حتي آرايش دخترانه، سعي درتشفي ناکامي خود و آرزوي برآورده نشده،دارند و بالعکس در مورد دختران، پوشانيدن لباس پسرانه و فرم وآرايش پسرانه مطرح است.
اين عمل درايفاي نقش و «هويت جنسي»اختلال ايجاد مي نمايد و منجر به گرايش کودک به جنس مخالف مي شود.از اين رو توصيه مي شود که والدين، فرزندان خود را به همان وضعيت و جنسيتي که هستند بپذيرند و در همان هويت خاص تربيت کنند براساس دختر و پسر بودن، تربيت زن کامل و يا مرد کامل را در مورد آنها اعمال نمايند.
در حالت دوم،استفاده از لباسهاي تنگ و چسبان، منجر به تحريک جنسي فرزندان مي شود، بخصوص استفاده از شلوارها و لباسهاي نامناسب، باعث نوعي جلب توجه نوجوان به اعضاي بدن،به ويژه دستگاه تناسلي مي گردد.
علاوه براين که لباس تنگ از نظر بهداشتي براي بدن زيان آور است از حيث پرورش صحيح و حيات جنسي نيز آفاتي را به دنبال دارد.به اين لحاظ انتخاب لباس مناسب درسنين قبل از بلوغ و دوران بلوغ يکي از وظايف حتمي والدين است.

15-نيمکت  هاي مسئله آفرين

شکل قرارگرفتن دانش آموزان در کلاس درس و نشستن روي نيمکت هاي کلاس، يکي از مسايلي است که متأسفانه علي رغم اهميت آن،توجه جدي و لازم به آن معطوف نشده است.
ترديدي نيست که ما از دوره اي سخن مي گوييم که نوجوانان بيشترين استعداد تحريک پذيري را دارند.اين تحريک پذيري به گونه اي است که نوجوان حتي با کمترين تماس بدني و جسمي،کاملاً تحريک مي شود.وجود نيمکتهاي يکسره، که دانش آموزان به حالت فشرده اي در کنار هم مي نشينند (بخصوص کلاسهاي پرجمعيت)بيشترين زمينه را براي تحريک جسمي و جنسي آنان فراهم مي کند.
بهترين حالت نشستن در دبستانها و بخصوص مدارس راهنمايي، استفاده از ميز و صندليهاي يک نفره است که هيچ گونه تماس بدني بين دانش آموزان برقرار نمي شود.
لازم به يادآوري است که اولياي مدارس،علاوه بر مقطع راهنمايي و دبيرستان، در ساير موارد نيز بايد ترتيبي اتخاذ نمايند که نوجوانان از هرگونه عمل محرک دور بمانند.به ويژه کنترل درساعات تفريح، خارج شدن دانش آموزان به صورت فشرده و ناگهاني از کلاس، در صف ايستادنها، استفاه از استخرهاي دسته جمعي براي دانش آموزان و ساير موارد که نظارت و مراقبت مسئولين مدارس را مي طلبد، ازجايگاه خاصي برخوردار است.

16-تنبيه بدني

از عوامل ديگري که به طورمؤثر در گرايش به «خودارضايي»نوجوانان نقش دارد، تنبيهات بدني است که در مورد کودکان و نوجوانان اعمال مي شود.در اين گونه موارد يافتن رابطه بين تنبيه بدني و خودارضايي نخستين گام محسوب مي شود.
يکي ازصاحبنظران در اين زمينه مي نويسد:
تنبيه بدني سخت، زيانهاي جسمي، جنسي و روحي فراوان دارد، به سهولت ممکن است کودکان را مبتلا به «ساديسم»، يعني جنون آزار و خون آشامي يا «مازوشيسم»ـ عکس ساديسم ـ يعني تمايل به برده صفتي و رنجبري گرداند. بسياري از کسان که در بزرگي، دچار ناشادکاميها و انحرافهاي جنسي شده اند، تنها در اثر کتکهايي بوده است که در کودکي خورده اند.«ژان ژاک روسو» نويسنده ي انقلابي قرن هيجدهم،درکتاب «اعترافات» خويش ضايعه ي ناميمون جنسي خود را که در اثرکتک خوردن از مربي خود در وي ايجاد شده و براي هميشه وي را رنج مي داده است، به وضوح شرح مي دهد.(36)
اعمال و تکرار تنبيه بدني به رابطه ي قهرآميز،بين والدين و کودک يا نوجوان منجر مي شود و اين امرآنها را از هم دور و دورتر مي کند. گسستن اين پيوندها، نوجوان را در انزوا قرار مي دهد و همانگونه که قبلاً توضيح داديم، انزوا، بسترمساعدي براي رشد زمينه هاي انحرافات اخلاقي، از جمله «خودارضايي»است.
نوجوان 17 ساله اي از تهران مي نويسد:
آنچه که از خاطرات کودکي تاکنون به خاطر دارم، خشونتها و تنبيهات شديد بدني است که پدرم پيوسته در مورد من اعمال مي نمود.ابتدا به شدت متأثر مي شدم و گريه مي کردم ولي به تدريج اين مسئله برايم عادي شد. گرچه نفرت من از پدرم هرگز پايان نمي پذيرد و من هميشه پس از تنبيه بدني به گوشه اي از اتاقم مي خزيدم و روح زجرکشيده ام را با «خودارضايي» تسلي مي دادم، لکن مسئله زماني به اوج خود رسيدکه در 15 سالگي به بهانه اي اندک، به شدت تنبيه شدم.روح و جسم من زير ضربات شلاق پدر در هم شکست و پس از اين واقعه بود که من به دفعات متعدد و مکرر، به استمنا پرداختم.بعضاً مواردي پيش مي آمد که از شب تا صبح، چندين بار اين کار را مرتکب مي شدم.آنچه امروز برايم باقي مانده است، جسمي نحيف و در هم شکسته با روحي متزلزل و بغض و نفرت متراکمي است که نسبت به پدرم که او را «جلاد»مي نامم، در خود احساس مي کنم.نمي دانم که آيا راه نجاتي برايم وجود دارد يا نه؟
استاد «دکتر مهدي کي نيا»، يکي ديگر از صاحبنظران که از ديدگاه جرم شناسي به مسئله نگريسته است، در زمينه ي ارتباط تنبيه بدني و انحرفات اخلاقي و اجتماعي نوجوان مي نويسد:(37)
تنبيه کودک يا نوجوان او را به تنبيه معتاد مي سازد و اين خود موجب ريشه گرفتن انحراف «مازوشيسم» (تمايل به خودآزاري)در او مي شود. تنبيه موجب عقب افتادگي و عدم رشد رواني و يا اختلال رواني مي شود.
تنبيه درسي است عملي براي پرخاشگري درحالت عصبانيت.کودک يا نوجوان مي آموزد که براي فرونشاندن خشم خود، ديگران را بيازارد و به اين ترتيب نهال انحراف ساديسم (تمايل به ديگر آزاري)در او غرس مي شود، يا ديگران را مي آزارد يا از آزردن حيوانات لذت مي برد.از اين رو تنبيه موجب بروز کينه و تقويت حس انتقامجويي مي گردد و کودک از آن درس سنگدلي و بي رحمي و قساوت و شقاوت مي آموزد. تنبيه اگر شديد و بيجا باشد، ممکن است واکنشهاي شديدي در پي داشته باشد:
کودک و نوجوان از خانه يا مدرسه فرار مي کند و به ولگردي رو مي آورد و در دام باند بزهکاران گرفتار مي شود.فرار، ناشي از عدم انطباق کودک با الگوي رفتار والدين و روبرو تافتن از آن است.

17-بيماريهاي انگلي

در پاره اي از موارد کودکان و نوجوانان بر اثر عواملي مبتلا به نوعي بيماري انگلي مي شوند.برخي از اين بيماريها با خارش زياد در موضع خاصي از بدن، همراه است. به ويژه زماني که اين موضع، دستگاه تناسلي کودک يا نوجوان باشد، مسئله حادتر مي شود.خارش، ايجاد حساسيت مي کند و حساسيتها نيز منجر به تحريک جنسي کودک يا نوجوان مي گردد.اگر چه در ابتدا هدف از خاراندن لذت جنسي نيست بلکه رفع تنش بيشتر مورد نظر است، لکن به مرور در اثر تکرار، کودک و يا نوجوان از اين کار يک نوع لذت جنسي کسب مي کند و در مواردي همچنان باقي مي ماند. در اين نوع موارد علاوه بر معالجه ي فرد از حيث بهداشتي، بايد او را مورد مراقبت و مداواي خاص رواني و اخلاقي نيز قرار داد تا ريشه ي اين عادت نامطلوب، به تدريج از بين برود.

18-نگاه حرام

در کلام معصوم عليه السلام آمده است که:
نگاه حرام تيري از تيرهاي شيطان است.(38)
اگر بگوييم که چشمان انسان دروازه ي ورود تصورات و انديشه هاي انسان است، گزاف نگفته ايم.دربيشتر موارد ابتدا چيزي را مي بينيم و پس از آن مدتها در آن زمينه فکرمي کنيم و تخيلات خود را بر آن اساس مي پروريم.
در حقيقت باز به کلام معصوم عليه السلام استناد مي جوييم که فرمود:
اي بسا نگاه [نامناسبي]که رنج و اندوه بي پايان به دنبال دارد.(39)
نگاه حرام، مواد اوليه و مصالح لازم تصورات و تخيلات بعدي را فراهم مي کند، آنگاه نوجوان با استفاده از مناظر تحريک آميزي که مشاهده نموده است، سفر بي پايان و خطرناکي را آغاز مي کند و به نتايج نامطلوبي مي رسد. مقدمه ي تمامي رنجهاي روحي و آلام رواني، نگاه کنترل نشده و شهوت آلودي است که نوجوان را به مصيبتهاي بيشتري مبتلا مي سازد.
نوجواني مي نويسد:
از گناهان کبيره مي ترسم ولي هرگاه به دختري نگاه مي کنم ناخودآگاه دست به اين کار نادرست (استمنا)مي زنم و بعد هم ناراحت مي شوم.
در اين زمينه شاعر مطلبي را به صورت گويا بيان نموده است:
ز دست ديده و دل هر دو فرياد
که هر چه ديده بيند، دل کند ياد
بسازم خنجري نيشش ز فولاد
زنم بر ديده تا دل گردد آزاد
شاعر راه حل مشکل را در از بين بردن چشمان مي داند، ليکن آيا بهترنيست اين گونه بيان شود که به عوض نابود کردن ديدگاني که امانت الهي هستند، نيروي اراده ي خود را تقويت کنيم و چشمان خود را تحت کنترل درآوريم تا به اين مشکلات مبتلا نشويم؟
کساني که ديدگان خود را نيزتربيت مي کنند و آنها را در زمينه هاي صحيح به کار مي گيرند، هيچ گونه شکوه اي از پيامدهاي داشتن چشم ندارند و راه حل را هم در نابودي آنها نمي دانند.
بديهي است کساني که چشمان آنها «هزره گرد»و فاقد کنترل باشد، هميشه دستخوش رنجهاي روحي و آلام دروني و بي شماري خواهند شد که ديدگانشان از آنها تصوير برمي دارد.لذا راه حل مسئله برخلاف آنچه که شاعر گفته است، در استعانت از خدا و در تربيت و کنترل و تسلط بر دل و ديده است.

19-نقصان محبت

خلأ عاطفي و رواني، راه را براي نفوذ انحرفات و گرايشهاي نامطلوب هموار مي نمايد و کمبودهاي فوق، نوجوان را آسيب پذير مي کند.
«هادفيلد»به عنوان يک روان شناس نوجواني مي نويسد:
از جمله علل رواني مي توان افراط تحريک حسي يا جنسي را نام برد که کودک نمي تواند از آن درگذرد، اما رايجترين علت رواني استمنا، نقصان محبت است. کودک چون از ديگران مأيوس و دلسرد شد، به خودش مي گرايد، به طوري که تمام زندگي عشقي وي متمرکز بر لذت جسماني گرديده و ميل شديدي براي احساس اين لذت حاصل مي کند.(40)

پي نوشت :

1-جوان 19 ساله ي شهرستاني.
2-جوان 21ساله اي از تهران.
3-جوان ترک تحصيل کرده.
4-بلوغ (چه مي دانم)؛ ص 62.
5-در اين زمينه مي توان به کتاب کودک (گفتار فلسفي)، جلد2، فصل 26، از ص 351 تا 386 مراجعه نمود.
6-سوره نور، آيه 59.
7-تحقيقي پيرامون مشکلات خانوادگي، جنسي و آموزشي نوجوانان از طريق بررسي 400 نامه ارسالي آنان به برنامه ي آينده سازان راديو؛ مديريت تحقيقات و آموزش تربيتي وزارت آموزش و پرورش، به کوشش عباس رحيمي نژاد، رضا دهباني، دي ماه 1367.
8-همان منبع، ص 29.
9-مکارم الاخلاق، ص 115.
10-وسايل الشيعه، جلد 5، ص 28.
11-همان منبع، ص 28.
12-مکارم الاخلاق، ص 115.
13-همان منبع.
14-وسايل الشيعه، جلد 5، ص 28 (به نقل از کودک، «گفتار فلسفي» جلد2، ص 367).
15-همان منبع، ص 16.
16-مکارم الاخلاق، ص 115.
17-کليات سعدي.
18-وسايل الشيعه، جلد 5، ص 28(به نقل از کودک، «گفتار فلسفي» جلد2، ص 371).
19-همان منبع.
20-تحقيق مربوط به آينده سازان، ص 32.
21-دختر 18 ساله از تهران.
22-همان منبع، ص 28.
23-دختر 15 ساله کلاس اول تجربي.
24-غررالحکم و دررالحکم، ترجمه محمد علي انصاري، فصل هفتاد و هفتم، ص 681.
25-همان منبع.
26-J, A. Hadfield
27-روانشناسي کودک و بالغ؛ هادفيلد، ترجمه مشفق همداني، ص 327.
28-همان منبع، ص 328.
29-آنچه که يک جوان بايد بداند؟؛ سيلوانس استال، ترجمه دکتر کاسمي، ص 173.
30-بلوغ (چه مي دانم)؛ موريس دبس، ترجمه حسن صفاري، ص 63.
31-آن سوي چهره ها؛ دکتر صاحب الزماني، ص 26.
32-همان منبع، ص 27.
33-همان منبع، ص 27 و 28.
34-Depression
35-نوجواني؛ دکتر ابراهيم جعفر کرماني، ص 67.
36-راز کرشمه ها، دکتر صاحب الزماني، صص 227 و 228.
37-مباني جرم شناسي؛ دکتر مهدي کي نيا، جلد2، صص 1196 و 1197.
38-وسايل الشيعه (به نقل از گناهان کبيره جلد1، ص 237).
39-…و کم من نظرهٍ اورثت حسرهً طويلهً (وسايل الشيع)به نقل از گناهان کبيره، جلد1، ص 237.
40-روان شناسي کودک و بالغ؛ هادفيلد، ترجمه مشفق همداني، ص 226 و 227.

منبع:دنياي نوجواني

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

− 2 = 1