بسيار اتفاق افتاده است كه از افشاي رازي، توطئه ضدكسي، تهمت و استهزاي ديگران و يا از به كارگيري القاب ناخوشايند درباره كسي از خود بيزار شده باشيد. در اين زمان چيزي از درون شما را به خود مي پيچاند و ريسمان ناپيدا بر دستان شما مي بندد و طناب به دور گردنتان مي پيچد و شما را به گوشه خلوت مي كشاند. به حكم «الانسان علي نفسه بصيره ولو القي معاذيره»؛ با آگاهي بيش از اندازه همه توجيهات و بهانه تراشي هايتان را به مسخره مي گيرد و شما را محكوم و به اشد مجازات مي رساند. مجازاتي كه در درون اتفاق مي افتد و گريزي از آن نيست. دچار افسردگي و اندوه مي شويد و پشيماني به سراغتان مي آيد. 
نويسنده:علي رضايي

جايگاه و اهميت توبه

بسيار اتفاق افتاده است كه از افشاي رازي، توطئه ضدكسي، تهمت و استهزاي ديگران و يا از به كارگيري القاب ناخوشايند درباره كسي از خود بيزار شده باشيد. در اين زمان چيزي از درون شما را به خود مي پيچاند و ريسمان ناپيدا بر دستان شما مي بندد و طناب به دور گردنتان مي پيچد و شما را به گوشه خلوت مي كشاند. به حكم «الانسان علي نفسه بصيره ولو القي معاذيره»؛ با آگاهي بيش از اندازه همه توجيهات و بهانه تراشي هايتان را به مسخره مي گيرد و شما را محكوم و به اشد مجازات مي رساند. مجازاتي كه در درون اتفاق مي افتد و گريزي از آن نيست. دچار افسردگي و اندوه مي شويد و پشيماني به سراغتان مي آيد. حالتي عاطفي كه همراه با سرافكندگي است و مي كوشيد تا آن چه را انجام داده ايد بازسازي كنيد و به وضعيت به گونه اي بازگردد كه گويي هيچ اتفاقي نيافتاده است و همه چيز به جاي نخست آن بازگردد. آن كه شما را به محكمه برده وجدانتان است. وجدان فطرت آگاه و پاك شماست كه خداوند در سوره شمس از آن به الهام تقوايي ياد مي كند. اين پيامبر و دادگر درون است كه بدون آن كه كسي بفهمد و دلايل بيروني از توطئه و حسادت و كينه شما باخبر باشد، همه چيز را مي بيند و مي داند و بر محاكمه و محكوميت شما اصرار و پافشاري مي كند. او مي خواهد تا شما را به راه راست بازگرداند و عنصر پشيماني را در شما زنده كند تا دوباره به پاكي خود بازگرديد. توبه عاملي است كه در اين جا پا به ميدان مي گذارد و زمينه را براي بازسازي وضعيت و بازگشت به حالت نخست فراهم مي آورد. قرآن به مساله توبه توجه و اهتمام ويژه اي دارد. در آموزه ها و نيز گزارش هاي قرآني از آغازين روزهاي زندگي انسان در هستي به مساله توبه نظر خاصي شده است. در اين گزارش مي خوانيم كه حضرت آدم(ع) در همان آغاز خلقت و زندگي در بهشت خود گرفتار امري ناخوش و ناپسند مي شود كه تبعات زيانباري براي او به همراه داشته است. از اين رو در پيشگاه وجدانش محاكمه مي شود و پشيمان و اندوهگين مي گردد و نمي داند كه چگونه خود را از آثار و تبعات كار خويش برهاند. در گزارش قرآني آمده است كه در اين هنگام خداوند به سوي او باز مي گردد و وي را به الهام تقوايي به خويشتن خويش مي خواند تا با توبه و بازگشت به فطرت به بازسازي وضعيت پرداخته و خود را دوباره پاك گرداند به گونه اي كه گويي تاكنون دچار چنين وضعيت نشده است. در آيات ديگري از برخي از الگوها و سرمشق هاي عيني چون حضرت ابراهيم(ع) به بسيار توبه كننده ياد شده است و گاه خداوند خود را نيز به تواب يعني بسيار بازگشت كننده مي خواند. اكنون اين پرسش مطرح مي شود كه توبه چيست؟ چه نشانه هايي دارد؟ چرا توبه اتفاق مي افتاد و زمينه هاي بروز و ظهور آن چيست؟ چه آثار و پيامدهايي مي توان براي توبه بيان كرد؟ آيا پس از توبه حالت انسان توبه كار به گونه اي مي شود كه گويي تازه از مادر زاده شده است؟ آيا توبه موجب مي شود كه در وضعيت حكمي و وضعي تغييراتي ايجاد شود و يا آن كه تنها وضعيت حكمي تغيير مي كند و آثار وضعي آن هم چنان باقي است؟ براي شناخت اين مهم به آموزه هاي قرآني نگاهي كوتاه و گذرايي مي شود تا به اين پرسش در اين نوشتار پاسخ هاي قرآني و درستي داده شود.

وجدان بيدارگر

وجدان بيدارگر خداوند در انسان به رحمت و فضل خويش، امري را به وديعت نهاده است كه ما از آن به وجدان ياد مي كنيم. وجدان را مي توان به عقل بيدارگر، پيامبر درون و الهام تقوايي ياد كرد. به اين معنا كه عقل در انسان وجودي است كه آدمي را به ايمان و كمال مي خواند. در انسان عنصر كمال طلبي نهاده است و انسان مي خواهد و مي كوشد تا خود را به كمال برساند. ايمان به كمال يعني ايمان به خدايي كه كمال مطلق است. آدمي در مسير كمال يابي خود به خدايي مي رسد كه در نهايت راه كمالي نشسته است. از اين رو به خداوند به عنوان كمال مطلق ايمان مي آورد و مي كوشد تا خود را به او برساند و از كمالات اسمايي و صفاتي او بهره مند گردد. از اين رو ميان كمال مطلق و ايمان به خدا رابطه همبستگي و تنگاتنگي وجود دارد. چنان كه ميان عقل و فطرت و الهام تقوايي و خداي مطلق و كمال مطلق ارتباط است.

عقل بيدارگر

عقل بيدارگر، آدمي در نقش هاي مختلفي ظهور و بروز مي كند. گاه آن را به شكل وجدان مي يابيم كه ما را به محكمه مي كشد و بازخواست مي كند. گاه در قالب فطرت ما را به سوي كمال مي كشاند. گاه به شكل ايمان از ما مي خواهد تا به پرستش كمال مطلق رو آوريم و از كمال مطلق بهره مند شويم. در روايتي آمده است كه خداوند هنگامي كه عقل و دين و حيا را آفريد، از انسان خواست كه يكي را برگزيند. آدمي خود را با انتخاب يكي از اين سه گانه مواجه و رو به رو ديد. انسان از ميان سه گانه، عقل را برگزيد. هنگامي كه عقل خواست با آدمي شود. دين و حيا نيز با او همراه شدند. از آن دو خواسته شد كه برگردند. پاسخ منفي دادند و حاضر به بازگشت نشدند. هنگامي كه چرايش را پرسيدند، دين و حيا گفتند كه هر كجا عقل باشد ما با او هستيم ولي اين گونه نيست كه هر كجا ما باشيم عقل هم باشد.
در اين روايت به خوبي جايگاه و ارزش عقل بيدارگر تبيين و تحليل شده است. به اين معنا كه هرگاه عقل در جايي حضور داشته باشد دين و حيا نيز حضور خواهند داشت. اين عقل است كه آدمي را به سوي دين و پاكي سوق مي دهد. عقل در انديشه اسلامي و قرآني، نقش هاي مختلفي را بازي مي كند از اين روست كه مي توان به جاي قلب از عقل سخن گفت و يا به جاي دين و حيا واژه عقل را گذاشت. اين عقل است كه آدمي را هنگام رفتن به بيراه بيدار مي كند و هشدار باش مي دهد تا به جاده راست درآيد و راهي را كه به اشتباه و غلط پيموده باز گردد. همين عقل است كه به شكل وجدان بيدار در هنگامه رفتن به سوي نقص و گناه هشدار باش مي دهد و به سوي كمال مي خواند؛ زيرا در اين نگرش و بينش هرگناهي نقصي است كه آدمي را از رسيدن به كمال باز مي دارد و هر بي ديني و بي ايماني دوري از كمال مطلق است كه عقل حاضر به پذيرش چنين نقصيه اي در خود نيست. بنابراين هرگاه آدمي دچار گناه و خطا و اشتباهي شد وي را وجدان بيدار به محاكمه مي كشد و از او مي خواهد تا به سوي فطرت بازگردد و به خودسازي و بازسازي خويش اقدام كند كه اين همان مفهوم توبه در آموزه هاي قرآني و اسلامي است.

ريشه توبه

از اين رو مي توان گفت كه ريشه توبه و بازگشت در انسان رحمت و فضلي است كه خداوند نسبت به انسان دارد و با ايجاد عقل بيدار و فطرت پاك و الهام تقوايي او را به سوي كمال مي خواند و هردمي كه به بي راهه رود با وجدان بيدار و شلاق تقوا به راه آورد تا هرگز به سوي نقصان نرود و از كمال دور نگردد. از اين جاست كه در آيات قرآني آمده است كه پيش از آن كه انسان از گناه و خطايي توبه كند اين خداوند است كه به سوي او باز مي گردد و توبه مي كند. در آيات و روايات است كه براي هر توبه انساني دو توبه و بازگشت از خداست. توبه اي پيش از توبه انسان و توبه اي بعد از توبه انسان وجود دارد. به اين معنا كه اين خداوند است كه به رحمت خويش كه بر خشم او پيشي گرفته است به سوي انسان باز مي گردد و با وجدان و تقواي الهامي و عقل بيدارگرش او را به كرده زشت آگاه مي سازد و پس از آن است كه انسان به خود مي آيد و بيدار مي شود و از كرده نابه جاي خويش توبه مي كند و در نهايت اين خداست كه با بازگشت به سوي بنده او را مي پذيرد و به مانند روز نخست از هر خطا و نقص و گناهي پاك مي گرداند. از اين روست كه گفته شده است كه خداوند تواب است. به اين معنا كه او بسيار توبه كننده و بازگشت كننده به خلق خود است؛ زيرا اگر بنده اي يك بار توبه و بازگشت كند، اين خداوند است كه دوباره باز مي گردد و به سوي وي توبه مي كند و وي را در كنف حمايت خويش مي گيرد و از زشتي هايش چشم فرومي پوشد. خداوند در آيه37 سوره بقره در گزارشي از وضعيت آدم هنگام گناه بيان مي دارد: فتلقي آدم من ربه كلمات فتاب عليه انه هو التواب الرحيم؛ پس آدم از سوي پروردگارش كلماتي را تلقي كرد و بر آن اساس توبه نمود و خداوند نيز بر او توبه كرد و بازگشت؛ زيرا خداوند بسيار توبه كننده و رحيم است. دراين آيه به خوبي نموده شده است كه آدم پيش از تلقي آن واژگان (هرچه باشد؛ از كلمات وجودي گرفته يا وجدان و يا عقل و…) توبه نكرده است. پس وقتي كه آن كلمات را تلقي كرد، بيدار مي شود و جايگاه خويش را مي يابد و وضعيت خود را درك مي كند و مي بيند كه در چه نقصاني قرارگرفته و تا چه اندازه از كمال مطلق دور افتاده است. از اين رو توبه مي كند و به هشدار و بيدارباش الهي به سوي خود و كمال مطلق بازمي گردد و خداوند نيز چون بسيار رحمان و رحيم است وي را مي پذيرد و همانند روز نخستش از كمالات بهره مند مي سازد و نمي گذارد تا نقصان در وي بماند.
در آياتي كه به مسئله رحمت و فضل الهي نسبت به بندگان در حوزه توبه انسان پرداخته شده، همواره به اين نكته توجه داده شده است كه پيش از اراده انساني براي بازگشت به خويشتن خويش و قرارگرفتن درمسير درست كمال وسعادت، اراده الهي بوده است كه وي را بيدار كرده است (بقره آيه 64 و آل عمران آيه 128 و نيز نساء آيه27 و 28) بنابراين اگر اراده و فضل نبود آدمي توفيق توبه نمي يافت و هرگز از مسير نادرستي كه مي رفت باز نمي گشت. هر گناهي همانند سراشيب تندي به سوي دوزخ است كه اگر آدمي در آن قرارگيرد ممكن است هرگز راه بازگشت نيابد و به همان گناه در هبوط قرارگرفته و به قعر و ژرفاي دوزخ نقصان كشيده شود. ولي اين اراده الهي و رحمت و فضل اوست كه به انسان گناهكار منت مي نهد و وي را دربرمي گيرد و وجدانش را بيدار مي كند و با الهام تقوايي او را به سوي بازگشت مي خواند و ريسمان نجات را براي رهايي او به درون سراشيب و چاه مي افكند تا وي را بالا كشد. از اين روست كه خداوند به صفت و اسم غفار ظاهرمي شود و بر آن چه كرده است پوشش مي گذارد و گناهش را ناديده گرفته دستگير او مي شود و او را بالا مي كشد. چنين است كه درهرجايي كه سخن از توبه درآيات قرآني مي شود؛ اسم رحمان وغفور و غفار ظهور و بروز مي كند. (آل عمران آيه 89 و مائده آيه 34 و ده ها آيه ديگر.

عوامل و زمينه هاي بروز توبه

هرچند كه خداوند در حق همه بندگان خويش اصل رحمت عام را اصالت بخشيده است و هركسي را به عنوان بنده اي از بندگان خويش مورد مرحمت قرار مي دهد و آنان را به سوي كمال مي خواند و به اقسام وسايل و ابزار مي كوشد تا راه كمال را يافته و به آن سوي طي طريق كنند، با اين همه نسبت به برخي از بندگان عنايت ديگري مي كند و آنان را در رحمت خاص خويش و به نام رحيم در برمي گيرد و به سوي كمال و توبه دعوت مي كند. در قرآن عوامل و زمينه هايي را برمي شمارد كه موجب مي شود تا بنده به جهت آن از توفيق توبه واقعي برخوردار گردد و از نعمت توبه و فوايد آثار آن بهره مند گردد. اين عوامل و زمينه هايي كه در قرآن از آن يادشده را مي توان به عوامل دروني و بيروني دسته بندي كرد.
عوامل دروني و بيروني توبه كه قرآن از آن سخن گفته است عبارتند از ايمان واقعي به خداوند و اين كه او منشأ هر كمال و مقصد هر سير و مسافري است. مومنان با شناخت كاملي كه از خود و خدا دارند مي دانند كه خداوند است كه اصل هر كمالي است و مي بايست به سوي او بروند و از او كمك و ياري بخواهند. آنان مي دانند كه انسان موجودي ناقص است و مي بايست درپي كمال باشد هرچند كه به ظاهر گناه و خطايي نكرده باشد ولي به جهت آن كه وجود ناقص و فقري انسان خود گناهي است كه قابل قياس با هيچ گناهي نيست، مي كوشد تا خود را از گناه محدوديت وجودي برهاند و به كمال مطلق برساند كه از هرگونه محدوديتي مبراست. كمال مطلق آن است كه آدمي خود را از محدوديت خود برهاند و به خدا برساند و با او پيوند خورد و به سخني ديگر به لقاءالله برسد كه مقصد و مقصود هر تلاشي است: يا ايهاالانسان انك كادح الي ربك كدحا فملاقيه؛ اي انسان تو به سوي خداوندت در تلاش و كدح هستي تا به او برسي. اين رسيدن مي تواند به دو شكل باشد. به اين معنا كه انسان مي تواند به اكراه و يا اختيار خدايش را ملاقات كند؛ چون انالله و انااليه راجعون؛ همه از اوييم و به سوي او مي رويم. پس چه بخواهيم و يا نخواهيم در مسير ملاقات او حركت مي كنيم و اين حركت ما با تلاش و رنج همراه است همگان به آن سمت و سو مي رويم. يكي مي رود و يكي ديگر را مي برند. آن كس كه بيدار شد و از خواب گران برخاست و طوق بندگي خدا بر گردن آويخت و با هدايت او گام بر داشت به سوي كمال حسنات و اسماي حسنايي مي رود كه به شكل جنات تجري من تحتهاالانهار نمايان مي شود و يا به شكل جنت رضوان و جنت ذات درمي آيد و آن ديگر را به جان كندني به سوي خدايش مي برند كه منتقم و جبار است و با اسماي غضب و خشم مواجه مي شود و در دوزخ و آتش فرو افكنده مي شود و كمال خود را در خشم مي يابد. به هر حال اين ايمان است كه آدمي را به سوي كمال مي خواند و هر دمي از گناهي ولو گناه محدوديت و نقصان وجود توبه مي كند. (تحريم آيه 8 و نور آيه 31) از اين روست كه پيامبر با همه كمالات و عصمتش همواره براي خود و ديگران استغفار مي كرد. پيامبر(ص) مأمور بود كه در حق خود توبه و استغفار كند تا از نقص وجودي برهد (نصر آيه 3) و براي ديگران دعا و استغفار و توبه كند تا از هر گناه و نقصي رهايي يابند. (نساء آيه 64) ديگر زمينه و عامل توبه ساز، توفيق الهي است كه دستگير انسان مي شود و وي را به سوي توبه و بازگشت به مسير اصلي كمالي هدايت مي كند. (بقره آيه 37) اگر خداوند به انسان توفيق توبه ندهد وقتي در سراشيب گناه و سقوط و هبوط قرار گرفت بي ترمز مي رود و در ژرفاي دوزخ نقص قرار مي گيرد و كمالش خشم ايزدي مي شود. توفيق توبه نيز به رحمت الهي است (توبه آيه 117 و بقره آيه 37) ريشه اين امر را مي بايست در بندگي و عبوديت افراد يافت كه همين عبوديت زمينه آن مي شود كه مورد توجه و عنايت خاص خداوند قرار گيرند و با رحمت خاص الهي از هر گناه و خطايي توبه كنند. (هود آيه 2 و 3 و 61)

عوامل دروني و بيروني توبه

از عوامل دروني توبه مي توان به مسئله توجه و باور به آمرزش و غفران خدا اشاره كرد. اين عامل موجب مي شود كه انسان رغبت و تشويق به توبه شود و از اين كه با گناه و خطايي به پايان راه نرسيده است رهايي يابد و توفيق بازگشت را يافته و به ريسمان الهي بياويزد و از نقص بگريزد. (آل عمران آيه 89)
از ديگر عوامل مي توان به عامل بيروني چون آگاهي به قبولي توبه اشاره كرد. (مائده آيه 34) اين عامل موجب مي شود تا انسان پس از گناه خود را به سوي خداوند بكشاند و خواستار پاك شدن از گناه شود. اگر انساني بر اين باور باشد كه با گناهي كارش به آخر رسيده و بايد منتظر مجازات و خشم الهي باشد هرگز به سوي خداوند بازنمي گردد و توبه نمي كند. از اين روست كه خداوند در قرآن و ديگر كتب آسماني و وحياني مي كوشد تا به اين مسئله توجه دهد كه گناه پايان كار نيست و راه بازگشت همواره باز است. بيان مكرر موارد توبه در قرآن از آن روست تا انسان ها ترغيب شوند تا در صورت خطا و گناهي توبه كنند و به سوي خداوند بازگردند. نه آن كه از خدا و آموزه ها و دستورهاي او دور شوند و در دام ابليس افتند. بيان داستان آفرينش و گناه نخست آدم و توبه كردن و توبه پذيري خداوند از آن رو صورت گرفت تا انسان همواره اميدوار باشد كه مي تواند بازگردد و همه پل ها با گناه و يا گناهانش تخريب و ويران نشده است. پل توبه همواره پابرجاست و هرگز فرو نمي ريزد (انعام آيه 27 و نور آيه 14) و تنها در صورتي اين پل فرو مي ريزد كه آدمي در هنگامه مرگ باشد و فرشته مرگ بر بالاي سرش ايستاده باشد. (نساء آيه 18 و بقره آيه 160 و 161)
در حقيقت عقيده و آگاهي به پذيرش توبه از سوي خداوند عامل و بستري مناسب براي ايجادانگيزه توبه و بازگشت به مسير اصلي و كمالي است. (آل عمران آيه 89 و مائده آيه 74).
البته مواردي چون توبه از كفر و جنگ و گناه نيز در آيات بيان شده است كه اين ها نيز مي تواند به شكلي به مسئله امور اجتماعي بازگردد. به اين معنا كه جنگ و ترك از جهاد به اين جهت اموري نابهنجاراست كه موجب دفع فتنه از جامعه گرفته مي شود. ترك نماز نيز از مواردي است كه خداوند خواهان توبه افراد از آن شده است.

آثار وضعي توبه

در آيات قرآني براي توبه آثار وضعي نيز بيان شده است كه در پايان اين نوشتار به گذرا و فهرستي به آن ها اشاره مي شود. از جمله اين آثار دروني و بيروني و نيز فردي و اجتماعي مي توان به مواردي چون اجابت دعا (انبياء آيه 87 و 88) دوري از گناه (بقره آيه 275) ياري خداوند (نساء آيه 145 و 146) پيوند و همبستگي اجتماعي (توبه آيه 7 و 11) تزكيه نفس (نور آيه 14 و 21) بهره مندي از نعمت هاي دنيا (اعراف آيه 156) پاك شدن و تكفير (احقاف آيه 15 و 16) رستگاري (نور آيه 31) سعادت آخرت (اعراف آيه 155 و 156) محبت خدا (بقره آيه 222) افزايش قدرت و توان (هود آيه 52) رهايي از خسران (بقره آيه 63 و 64) مغفرت و آمرزش (آل عمران آيه 89) رهايي از لعن الهي (بقره آيه 159 و 160) و هدايت به سوي كمال مطلق (طه آيه 82 و نيز 121 و 122) اشاره كرد.
اين ها نشان مي دهد كه توبه پيش از آن كه تأثيري در آخرت داشته باشد در زندگي فردي و اجتماعي انسان اثر مي گذارد. بنابراين مي بايست به توبه به عنوان يك راهكار براي رهايي و ساز و كاري عملي براي برونرفت از مشكلات و دشواري نگريست. بسياري از مسايل و مشكلاتي را كه فرد و جامعه با آن روبه رو مي شود، مي توان با توبه و بازگشت به راه و مسير اصلي بازسازي و از جلوي راه پيشرفت فرد و جامعه برداشت. توبه وجدان و دادگاه دروني است كه فرد را بيدار مي كند و به راه راست و كمالي مي خواند و زمينه اي مي شود تا انسان به فطرت و عقل و دين و ايمان و حيا واقعي باز گردد و در نهايت كمال مطلق را درك كند.

منبع:روزنامه کیهان

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

− 2 = 7