hazratmasoumeh02 در عصر استبداد و خودكامگي هارون، فعاليت فرهنگي امام رضا(علیه السلام) آغاز مي شود. هارون در اين مدت متعرض امام نمي شد، چون از عواقب قتل امام كاظم(علیه السلام) بيمناك بود و سعي مي كرد خود را از اين جنايت تبرئه سازد. امين در دوران حكومت خود (198- 193 ه. ق) گرفتار اختلافات داخلي گرديد و فرصتي براي آزار امام رضا(علیه السلام) نيافت. از اين رو، فرصت خوبي براي فعاليت هاي فرهنگي امام رضا(علیه السلام) ايجاد شد.
امام رضا(علیه السلام) در اماكن گوناگون، براي گروه هاي بسيار بزرگ مردم سخنراني مي كرد. آن حضرت درباره امامت و رهبري خود با مردم گفت وگو مي نمود.و نيز با دانشمندان غير مسلمان مناظره مي كرد.
در زمان خلافت هارون و مأمون، ترجمه آثار علمي بيگانگان به اوج خود رسيد؛ زيرا مأمون مي خواست دكاني در برابر مكتب علمي اهل بيت(علیه السلام) كه در ميدان علم و دانش در اوج شهرت بودند- باز كند و بدين وسيله، مشتريان آن مكتب را كم كند و از فروغ آن بكاهد. چيزي نگذشت كه مسلمانان با فرهنگ هاي بيگانه، به ويژه فرهنگ و فلسفه يوناني آشنا شدند.
امام رضا(علیه السلام) در اين شرايط، انقلاب فكري عميقي ايجاد كرد و جامعه را از سقوط در گرداب خطرناك انحراف و التقاط رهايي بخشيد. همچنين پرده از روي احاديث جعلي- كه به منظور لكه دار نمودن شخصيت ائمه(علیه السلام) در جامعه رواج يافته بود برداشت و فضايل و مناقب اهل بيت(علیه السلام) را آشكار كرد.
حضرت معصومه(سلام الله علیها) نيز امام رضا(علیه السلام) را همراهي مي نمود و با برقراري جلسات علمي كه سلسله سند و محتواي احاديث آن حضرت گوياي چنين مجالسي است، از حريم امامت و ولايت دفاع مي كرد.
در سال 199 ه. ق. سپاه جلودي براي دستگيري محمدبن جعفربن محمد، عازم مدينه شد. جلودي دستور داشت محمد را به قتل برساند. و خانه هاي آل ابوطالب را در مدينه غارت كند. سپاه او، به در خانه امام كاظم(علیه السلام) رسيد. حضرت رضا(علیه السلام) جميع زنان را در يك اتاق جمع كرد [حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها) نيز يكي از آنان بود] و جلوي در خانه ايستاد. جلودي گفت: من ناچارم داخل اين خانه شده و لباس هاي زنان را بگيرم. امام رضا(علیه السلام) سوگند ياد نمود كه تمامي جامه هاي زنان را به او بدهد. آن حضرت، پيوسته اصرار مي كرد و مانع داخل شدن جلودي به خانه مي شد. امام رضا(علیه السلام) تمام لباس ها، حتي خلخال ها و گوشواره ها و آنچه را در خانه بود، به جلودي داد اين حادثه يكي از صحنه هاي دردناك حضرت معصومه(سلام الله علیها) بود.
در سال 200 ه. ق. حضرت رضا(علیه السلام) به دعوت مأمون عباسي، از مدينه عازم خراسان شد. امام رضا(علیه السلام) براي خنثي نمودن توطئه هاي مأمون- به رغم آن كه او خواسته بود از خانواده اش هر كه را مي خواهد به مرو بياورد- هيچ كس حتي فرزند عزيزش، امام جواد(علیه السلام) را همراه خود نبرد. مأمون براي نجات حكومت در حال سقوط خود و رهايي از مشكلاتي همچون فرونشاندن شورش هاي علويان، از بين بردن محبوبيت آنان در ميان مردم و گرفتن اعتراف از علويان و تأييد اهالي خراسان و تمام ايرانيان براي مشروع جلوه دادن حكومتش، رضايت عباسيان، كسب اعتماد اعراب و تقويت حس اطمينان مردم نسبت به خود (كه بر اثر كشتن برادرش امين، حس اعتماد مردم را نسبت به خود سست كرده بود) و بالاخره براي ايجاد مصونيت براي خويشتن در برابر خطري كه او را از سوي شخصيتي با نفوذ، مانند امام رضا(علیه السلام) تهديد مي كرد، ابتدا منصب خلافت را به امام پيشنهاد كرد، اما آن حضرت نپذيرفت. مأمون ولايتعهدي را به آن حضرت پيشنهاد كرد، امام بار ديگر پيشنهاد او را رد كرد. حضرت رضا (علیه السلام) از همان روز نخست در برابر اين ترفند مأمون به صورت هاي گوناگوني موضع گرفت و مخالفت خود را ابراز كرد. مأمون، آن حضرت را تهديد نمود كه اگر ولايتعهدي را نپذيرد، بايد مرگ را بپذيرد. امام شرط پذيرفتن ولايتعهدي را در اين قرارداد كه هيچ يك از كارهاي دولتي مربوط به حل و عقد و انتصاب و عزل مسئولان را برعهده نگيرد. آن حضرت مي فرمود: مي خواهم كاري كنم كه مردم نگويند علي بن موسي به دنيا چسبيده، بلكه بگويند اين دنياست كه از پي او روان شده است.
يك سال از هجرت امام رضا(علیه السلام) مي گذشت. حضرت معصومه(سلام الله علیها) در فراق برادر، بي تاب بود. امام رضا(علیه السلام) نامه اي به خواهر خويش نوشت و از او خواست نزد او بيايد. از اين رو، آن بزرگوار آماده سفر گرديد. زمان آن رسيده بود كه فاطمه معصومه(سلام الله علیها) فرياد غربت و حقانيت علي بن موسي الرضا(علیه السلام) را در فضايي بين سرزمين حجاز تا ايران طنين انداز كند و خود را براي جان سپاري در راه دفاع از ولايت آماده نمايد. آن حضرت مشتاقانه رنج سفر را به جان خريد و قدم در اين راه طولاني نهاد. در اين سفر، بيش از هزار علوي در التزام آن بانوي بزرگ اسلامي بودند. سرانجام قافله از مدينه حركت كرد و به نزديكي ساوه رسيد!
در همان ايام، به مأمون گزارش شد كه قافله اي 15 هزار نفري به نزديكي هاي شيراز رسيده و به طرف طوس درحال حركت است. مأمون در نامه اي به تمام كارگزاران خود دستور داد قافله بني هاشم را به سمت مدينه برگردانند. قافله بني هاشم كه در رأس آنها سيدامير احمد شاه چراغ، سيدامير محمد و سيدعلاءالدين حسين از فرزندان امام كاظم(علیه السلام) بودند، حاضر به برگشت نشدند و جنگ خونين شروع شد. لشكر قتلغ خان كه در اثر شجاعت بني هاشم پراكنده شده بود، تدبيري كرده، بالاي بلندي ها فرياد برآوردند: اگر شما به پشت گرمي علي بن موسي، وليعهد خليفه، جنگ مي كنيد، الآن خبر رسيد كه وليعهد وفات كرده و بدين ترتيب، جمعيت را متفرق ساختند.
در ساوه نيز مأموران مأمون سادات علوي را تعقيب كردند و خبر فوت امام رضا(علیه السلام) را پخش نمودند. امام رضا(علیه السلام) در مدينه به اهل بيت خود خبر شهادتش را داده و فرموده بود: «اما اني لا ارجع الي عيالي ابدا.» من ديگر از اين سفر به سوي عيالم برنمي گردم.
اين خبر، چنان در وجود مقدس حضرت معصومه(سلام الله علیها) تأثير گذاشت كه باعث بيماري آن حضرت گشت. كسالت آن بانو روز به روز شدت مي يافت؛ لذا به همراهان خود فرمود: از اين مكان تا قم چقدر راه است؟ عرض كردند: ده فرسخ. آن حضرت به خدمت گزار فرمود: عجله كنيد كه زودتر به قم برسيم؛ زيرا من از پدرم شنيدم كه فرمود: شهر قم مركز شيعيان ما مي باشد.
هنگامي كه خبر ورود آن بانوي باعظمت به آل سعد رسيد، همگي به اتفاق به استقبال او رفتند تا او را به قم دعوت كنند. موسي بن خزرج با كمال افتخار، از آن بانو پذيرايي كرد؛ ولي پس از 16 يا 17 روز آن بانوي ارجمند رخت از جهان بربست. تاريخ رحلت آن حضرت روز دهم ربيع الثاني سال 201 ه.ق مي باشد. در ايامي كه حضرت معصومه(سلام الله علیها) در قم بودند، واپسين روزهاي عمر را در سراي موسي بن خزرج به عبادت و راز و نياز با پروردگار گذراندند. محل اقامت آن حضرت، اكنون در مدرسه «ستيه بيت النور» باقي مي باشد.
آل سعد در سرزمين بابلان سردابي حفر كردند تا آن را مقبره حضرت معصومه(سلام الله علیها) قرار دهند. هنگامي كه قبر مهيا شد، در مورد اينكه چه كسي وارد قبر شود، به بحث و مشورت پرداختند، تا آن كه در مورد پيرمرد پرهيزگاري به نام «قادر» به اتفاق نظر رسيدند. كسي را به دنبالش فرستادند، تا او را به باغ بابلان براي انجام اين امر مهم فراخواند. پيش از آن كه قادر بيايد، دو سوار نقاب پوش از جانب ريگزار نمايان شدند، نزديك آمدند و بر جنازه نماز خواندند و جسم پاك ريحانه رسول خدا(ص) را دفن نمودند و بدون اينكه با كسي صحبت نمايند، سوار شدند و از محل دور شدند و كسي هم آنها را نشناخت!
آيت الله العظمي فاضل لنكراني(ره) فرموده اند: هيچ بعيد نيست كه اين دو بزرگوار، امامان معصومي باشند كه براي اين امر مهم به قم آمدند. بعضي احتمال داده اند كه آن دو نقابدار، امام رضا(علیه السلام) و امام جواد(علیه السلام) بوده اند. همان طور كه امام موسي بن جعفر(علیه السلام) براي مراسم كفن و دفن يك شيعه خالص به نام «شطيطه»، با اعجاز از مدينه به نيشابور تشريف آورد و هنگام عزيمت فرمود: من و هر كس از امامان اهل بيت كه بعد از من به جاي من بنشيند، به ناگزير بايد در تشييع جنازه شما حاضر شويم؛ در هر شهري كه باشيد شما نيز تقوا پيشه كنيد و اعمال خود را نيكو سازيد تا ما را در رهايي بخشيدن از آتش جهنم ياري نماييد.
اين موضوع در مورد حضرت معصومه(سلام الله علیها) نيز صدق مي كند. علاوه بر آن، بانوي آسماني قم، به تعبير امام رضا(علیه السلام) «معصومه» است و طبق فقه اهل بيت(علیه السلام)، پيكر معصوم بايد به دست معصوم تجهيز و تدفين شود، چنان كه حضرت زهرا(سلام الله علیها) را اميرالمؤمنين(علیه السلام) و حضرت مريم(سلام الله علیها) را حضرت عيسي(علیه السلام) غسل داد.
فاطمه زهرا و فاطمه معصومه عليهما السلام شيداترين پروانه هاي شمع امامت بودند؛ پروانه هاي عاشقي كه سوختند و به همگان آموختند كه امام بر حق چونان كعبه است؛ كعبه اي كه مردم بايستي بر گردش طواف نمايند، نه او بر گرد مردم: «مثل الامام مثل الكعبه اذتؤتي ولا تأتي.»

حميد شريف زاده
/kayhannews.ir

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

3 + 4 =