قرآن کریم در آیه تطهیر به صراحت به لفظ اهل بیت(ع) اشاره فرموده است. مفسران شیعه درباره مصداق آن که پنج تن آل عبا هستند اتفاق نظر دارند اما مفسران اهل سنت بر یک عقیده نبوده و آرائ مختلفی را در این باره مطرح نموده‌اند که اگر به فرض اینکه تمامی این نظرات درست باشد

نويسنده:م ، ن . داراب زاده

چکیده

قرآن کریم در آیه تطهیر به صراحت به لفظ اهل بیت(ع) اشاره فرموده است. مفسران شیعه درباره مصداق آن که پنج تن آل عبا هستند اتفاق نظر دارند اما مفسران اهل سنت بر یک عقیده نبوده و آرائ مختلفی را در این باره مطرح نموده‌اند که اگر به فرض اینکه تمامی این نظرات درست باشد جمع این آرا با تمامی بستگان نسبی و سببی پیامبر(ص) مساوی خواهد بود. این مقاله با کنکاشی در نهج البلاغه که متعلق به دوره صدر اسلام و بخشی از فرمایشات کاتب و شاهد وحی قرآنی است بر آن است تا دیدگاه امام علی‌(ع) درباره مصداق اهل بیت را باز شناساند.

کلید واژه: نهج البلاغه، اهل بیت، امامت، ولایت

طرح مسأله

از جمله اموری که در میان مسلمین اختلاف نظر وجود دارد، معنا و مصداق اهل بیت است. تعیین مصداق اهل بیت نتایج مهمی را به دنبال دارد و از نظر فقهی و سیاسی احکام فراوانی بر آن مترتب است. به عنوان مثال امکان انجام گناه یا حکم به پاکی ظاهری از مشخصه‌های هر انسانی می‌تواند باشد؛ اما عدم امکان معصیت و مصون بودن از هر گونه لغزش و حکم به طهارت ظاهری و باطنی از ویژگی‌های اهل بیت(ع) است. از این رو تعیین این مصداق می‌تواند کسی را از فرش به اوج عرش بنشاند و یا بر عکس از عرش وهمی به فرش آورد. این مقاله برآن است تا با جستاری در نهج‌البلاغه دیدگاه امام علی(ع) نسبت به مصداق اهل بیت را ترسیم نماید. نگاه امام(ع) که خود نخستین کاتب وحی و شاهد نزول آیات الهی و متعلق به قرن نخست است، می‌تواند روشنگر واقعیت‌ها در این باره باشد.

مفهوم شناسی اهل بیت

اهل بیت از نظر لغوی مرکب از دو کلمه «اهل» و «البیت» است. «اهل» به معنی شایسته و سزاوار است(1) و هنگامی که به «البیت» افزوده شود به معنای ساکنان خانه(2) و خویشان(3) (کسانی که با خانه پیوند خویشی دارند) می‌باشد. درباره معنای اصطلاحی این واژه میان شیعه و سنی اختلاف نظر است. اهل بیت نزد اندیشمندان شیعه به معنای بخشی از اعضاء خانواده پیامبر(ص) است که افزون بر ارتباط نسبی با آن حضرت، با رسالت و پیامبری آن حضرت نیز پیوندی عمیق دارند؛ در این صورت اهل بیت پیامبر(ص) یعنی کسانی که از نظر علمی، عملی و صفات انسانی، شایسته آن بیت هستند.(4) این افراد به طور خاص در حيات پيامبر(ص) همان پنج تن ـ که در افواه عموم به پنج تن آل عبا معروف‌اند ـ یعنی پيامبر(ص)، امام علي، فاطمه، امام حسن و امام حسين (علیهم السلام) می‌باشد اما به طور عام شامل: پيامبر(ص)، فاطمه و ائمه دوازده‌گانه که أولشان علي(ع) و آخرشان مهدي(ع) است، می‌‌باشد.(5) اما دانشمندان اهل سنت در این باره بر یک نظر نبوده و به خاطر وجود روایات فراوان درباره اهل بیت و جایگاه و مناقب والای آنان، به شدت دچار پراکندگی و تشتت آراء شده‌اند. از این رو نظرات مختلفی را مطرح نموده که در بحث بعد بدان خواهیم پرداخت.

واژه اهل بیت در قرآن

ترکیب اهل بیت سه بار در قرآن کریم آمده است:
1.«هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى أَهْلِ بَیْتٍ یَكْفُلُونَهُ لَكُمْ»؛(6)
2.«قالُوا أَ تَعْجَبِینَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ عَلَیْكُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ»؛(7)
3.«إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَكُمْ تَطْهِیراً».(8) مقصود از اهل بیت در دو آیه نخست روشن است. آیه نخست به طفولیت حضرت موسی در کاخ فرعون و عدم قبول دایگی زنان مصری اشاره دارد که از زبان خواهر او بیان شده است.(9) «اهل بیتٍ» که به صورت نکره آمده به وسیله جمله وصفی «یَكْفُلُونَهُ لَكُمْ» کسب تعریف کرده است و با توجه به قراین و سیاق آیات، مقصود اهل بیت در این آیه خانواده موسی(ع) است. مراد از «اهل البیت» در آیه دوم خانواده و خاندان حضرت ابراهیم (ع) می باشد. اما درباره «اهل البیت» در آیه سوم میان مفسران شیعه و سنی اختلاف نظر است. شیعه آن را منحصر در فاطمه، علی، حسن و حسین (ع) می‌داند اما اهل سنت بر یک رأی نبوده و درباره آن چند احتمال داده‌اند: آنها درباره معنا و مصداق اهل بیت پیامبر(ص) در ذیل آیه تطهیر(10) دیدگاه‌های مختلفی را مطرح کرده‌اند(11)
1. آنها علی، فاطمه، حسن و حسین می‌‌باشند. دلیل آن استفاده از ضمیر «کم» به جای ضمیر «کنّ» می‌باشد. ابن جریر طبری (م 310 ق) ضمن ارائه این نظر، به روایتی از ام سلمه استناد می‌کند که می‌گوید: نزلت هذه الآيه فی‌ بيتی، فدعا رسول الله عليا و فاطمه و حسنا و حسينا فدخلهم تحت کساء خيبری و قال: «هؤلاء اهل بيتی» و قرأ الآيه، و قال: «اللهم أذهبْ عنهم الرجس و طهّرْهم تطهيرا» قالت ام سلمه: فقلت و انا يا رسول لله فقال: «انت من ازواج النبی و انت الی خير.»(12) اين آيه در خانه من نازل شد،‌ پيامبر(ص) علی، فاطمه، حسن و حسين را فراخواند. سپس آنها را زير عبای خيبری خود کرد و فرمود: «اينها اهل بيت من هستند» و در ادامه آيه را در شأن آنها قرائت نمود و فرمود: «خداوندا رجس و پليدی را از آنها دور ساز و تطهيرشان فرما» امه سلمه می‌گويد:‌ ای رسول خدا، من هم جزء اهل بيتم؟ پيامبر فرمود: «تو از زنان پيامبری و تو بخير هستی.»
2.آنها فقط زنان پیامبرند. از این رو بخش نخست آیه را که درباره زنان پیامبر نازل شده است، شاهدی بر این مدعا می‌گیرند.
3.آنها خانواده (اهل و زنان) پیامبرند. به این دلیل که بخش نخست آیه با ضمیر مفرد مخاطب آمده و در اینجا به خاطر اینکه طهارت شامل زن و مرد از خانواده پیامبر شود با ضمیر مفرد مذکر آمده است. فخر رازی در این باره می‌نویسد: اهل بیت شامل فرزندان، زنان پیامبر، حسن، حسین و علی می‌باشد.(13)
4.آنها بنی‌هاشم‌اند. قائلان به این نظر«بیت» را به معنای نسب گرفته‌اند، از این رو عموها و پسر عموهای پیامبر(ص)‌ را جزء اهل بیت آن حضرت دانسته‌اند. با این حال اهل سنت نظر جمهور علمای خود را همان قول نخست می‌دانند.(14) منشأ اختلاف آنها در این باره، قرار گرفتن «انما یریدکم الله … » به دنبال «و قرن فی بیوتکن و …» می‌باشد که خطاب به همسران پیامبر(ص) آمده است. این امر باعث شده تا برخی از مفسران سنی زنان پیامبر را نیز داخل «اهل بیت» بدانند و مفاد آیه تطهیر را‌ به همه خانواده و همسران پیامبر تعمیم دهند. اما شان نزول، قراین و سیاق آیه و نیز تصریح روایات بیانگر آن است که بخش نخست آیه مربوط به زنان پیامبر است و بخش اخیر آیه مربوط به پیامبر، علی، فاطمه، حسن و حسین (ع) است؛ چرا که سیاق بخش اول آیه در مقام توبیخ زنان پیامبر است و به آنان با ضمیر جمع مونث (کنّ) خطاب کرده است در حالی که بخش دوم آیه در مقام مدح و ستایش اهل بیت است و به آنان با ضمیر جمع مذکر(کم) خطاب فرموده است(15) و مقصود از رجس نیز به واسطه الف و لام استغراق (الرجس) هرگونه آلودگی ظاهری و معنوی است (16) که همسران پیامبر به استناد شواهد متقن تاریخی از آن بی بهره بودند که به عنوان نمونه می‌توان به راه اندازی جنگ جمل بر علیه امام علی(ع) توسط عایشه و کشته شدن جمعی از مسلمانان در آن نبرد اشاره نمود.

واژه اهل بیت در نهج البلاغه

ترکیب «اهل بیت» در منابع اسلامی به دو صورت به کار رفته است: یکی مطابق با معنای لغوی یعنی به معنای خانواده پیامبر و یا خویشان و بستگان آن حضرت، چنانکه در خطبه زیر این ترکیب به همین معنا به کار رفته است: و كان رسول اللّه- صلّى اللّه عليه و آله- إذا احمرّ البأس و أحجم النّاس، قدّم أهل بيته، فوقى بهم أصحابه حرّ السّيوف و الأسنّة. فقتل عبيدة بن الحارث يوم بدر، و قتل حمزة يوم أحد، و قتل جعفر يوم مؤتة.(17) هرگاه تنور جنگ گرم می‌شد و مردم پای واپس می‌گذاشتند رسول خدا اهل بيت خود را پيش می‌فرستاد، و بدين رزوش اصحاب خود را از ضربه‌های سخت شمشير و نيزه مصون می‌ساخت پس عبيده پسر حارث در جنگ بدر، حمزه در جنگ احد و جعفر در جنگ موته کشته شدند. ذکر اسامی بستگان آن حضرت یعنی «عبيده بن حارث، حمزه و جعفر» نشانگر آن است که مقصود از اهل بیت در این خطبه بستگان و خویشان نسبی آن حضرت ‌است. کاربرد دیگر آن مطابق با معنای اصطلاحی است که دایره‌ای محدودتر از معنای لغوی داشته و بر افراد و مصادیق خاصی دلالت دارد. استعمال واژه اهل بیت و معادل‌های آن در این معنا استعمال حداکثری در نهج البلاغه و سایر منابع اسلامی است. چنانکه در نهج البلاغه 12 بار این ترکیب به کار رفته که ده تای آن به معنای اصطلاحی است.(18) برای بررسی اهل بیت در نهج البلاغه افزون بر واژه «اهل بیت» می‌توان به بررسی واژه‌های «اسره النبی»، «ثقلین»، «آل محمد» و «آل البیت» پرداخت. نگاه امام به اهل بیت در نهج البلاغه نشانگر عظمت و والایی جایگاه و مقام آنان است. بررسی مفاد فرمایشات آن حضرت از سویی چهره اهل بیت و مصادیق آن را نشان می‌دهد و از سوی دیگر نقدی بر دیگر آراء در حوزه مفهوم شناسی معنای اهل بیت می‌باشد.

ویژگی‌های انحصاری اهل بیت(ع)

امام(ع) در خطبه دوم نهج البلاغه درباره اهل بیت(ع) می‌فرماید: لا يقاس بآل محمّد صلّى اللّه عليه و آله من هذه الامّة احد، و لا يسوّى بهم من جرت نعمتهم عليه ابدا. هم اساس الدّين، و عماد اليقين. اليهم يفي‏ء الغالي، و بهم يلحق التّالي. و لهم خصائص حقّ الولاية، و فيهم الوصيّة و الوراثة، الآن اذ رجع الحقّ الى اهله و نقل الى منتقله. هيچ كس از اين امّت را با آل محمّد (ص) نمى‏توان مقايسه كرد و آنها كه از نعمت آل محمد (ص) بهره گرفتند با آنان برابر نخواهند بود، چرا كه آنها اساس دين و ستون استوار بناى يقين‌اند. غلوّ كننده، به سوى آنان باز مى‏گردد و عقب مانده به آنان ملحق مى‏شود و ويژگي‌هاى ولايت و حكومت، از آن آنها است و وصيّت و وراثت (پيامبر) تنها در آنها است، ولى هم اكنون كه حق به اهلش بازگشته و به جايگاه اصلى‏اش منتقل شده (چرا كوتاهى و سستى مى‏كنند و قدر اين نعمت عظيم را نمى‏شناسند). امام(ع) با دقت فراوان و بدون هیچ اغراقی درباره شأن و مقام اهل بیت(ع) فرموده است: لا يقاس بآل محمّد من هذه الأمّة أحد. پاسخ به این سوال که اهل بیت دارای چه ویژگی‌های هستند که دیگران را نمی‌توان با آنان مقایسه کرد؟ بسیاری از واقعیت‌ها را روشن خواهد نمود. قیاس واژای شناخته شده و مأنوس در میان اهل سنت است. قیاس عبارت است از همانندی و تساوی یک شی نسبت به شیء دیگر به خاطر وجود قدر مشترکی که میان آنها است. در صورت عدم وجود قدر مشترک قیاس مع الفارق و باطل است.(19)از آنجا که اهل بیت فضائل و امتیازات خود را از پیامبر کسب کرده‌اند همانگونه که پیامبر(ص) دارای مکارم، فضائل و مناقب والایی است اهل بیت آن حضرت نیز دارای این ویژگی‌ها هستند. از این رو پیش از آنها جز رسول خدا(ص) هیچ یک از مسلمانان به این اوصاف آراسته نیستند و بعد از آنها نیز کسی همانند آنها نخواهد بود. حسان بن … شاعر عصر پیامبر (ص) در شأن آنان به عطف توجه به این ویژگی‌ها چنین سروده است:
إذ المكارم في آفاقنا ذكرت
فإنّما بك فينا يضرب المثل(20)
دانشمندان منصف اهل سنت درباره ویژگی‌های اهل بیت زبان به اعتراف گشوده‌‌ و گفته‌اند اینجا جای تعصب بی‌جا نیست. جاحظ در این باره می‌گوید: إنّ الخصومات نقضت العقول السليمة، و أفسدت الأخلاق الحسنة، من المنازعة في فضل أهل البيت على غيرهم، فالواجب علينا طلب الحق و اتّباعه، و طلب مراد اللّه في كتابه و ترك التعصّب و الهوى، و طرح تقليد السلف، و الأساتيذ و الآباء.(21) ابن جریر طبری با ذکر کامل‌تری از این خطبه که در بردارنده ابعاد دیگری از شخصیت و حقوق اهل بیت(ع) است، به عنوان مثال به واقعه غدیر از زبان امام تصریح دارد، به بیان مناقب آنان پرداخته است.(22) روایات اسلامی بیانگر این واقعیت است که افرادی درباره وجوه برتری اهل بیت بر دیگران را از ائمه اطهار سوال ‌نموده و پاسخ خود را دریافت می‌کردند. ما در اینجا نمونه‌هایی را ذکر می‌کنیم.
1. فردی از امام سجاد(ع) خواست تا از برتری اهل بیت بر مردم به وی خبر دهد. امام در پاسخ فرمود: أنا أخبرك بذلك، اعلم أنّ النّاس كلّهم لا يخلون من أن يكونوا أحد ثلاثة: إمّا رجل أسلم على يد جدّنا رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله، فهو مولى لنا و نحن ساداته و إلينا يرجع بالولاء، أو رجل قاتلناه فقتلناه فمضى إلى النّار، أو رجل أخذنا منه الجزية عن يد و هو صاغر، و لا رابع للقوم، فأيّ فضل لم نحزه و شرف لم نحصله بذلك.(23) در این حدیث امام سجاد(ع) مردم را به سه گروه تقسیم نمود که قسم چهارمی برای آن وجود ندارد:
1.گروهی که به دست جدشان پیامبر (ص) اسلام آورده‌اند. که در این صورت اهل بیت بر آنها شرافت و سیادت دارند.
2.گروهی که با آن حضرت جنگیده و کشته شده‌اند که جایگاهشان جهنم است.
3.گروهی که با دست خود، به پیامبر (ص) جزیه می‌پرداختند و در سایه حکومت پیامبر(ص) زندگی می‌کردند.
آن حضرت در پایان نتیجه می‌گیرد که چه فضیلت و شرافتی است که ما آن را کسب نکرده‌ایم. هنگامی که هشام بن عبدالملک در ایام حج امام سجاد(ع) را می‌بیند در حالی که مردم به او احترام ‌گذارده و راه را برای استلام حجر الاسود بر او می‌گشایند. یکی از اهلی شام ‌پرسید او کیست که اینچنین مورد احترام مردم است؟ هشام برای اینکه چهره امام برای مرد شامی ناشناخته بماند در پاسخ می‌گوید: نمی‌شناسم! فرزدق که شاهد این ماجرا است در همان لحظه در شأن آن حضرت می‌سراید: ‌
أي الخلائق ليست في رقابهم
لأوّلية هذا أوله نعم‏
من يعرف اللّه يعرف أوّلية ذا
فالدين من بيت هذا ناله الامم‏(24)
عباد بن صهيب از امام صادق(ع) ‌پرسید: آیا أبوذر أفضل است یا شما اهل بیت؟ امام در پاسخ فرمود: ماه‌های سال چند تا ست؟ گفتم: 12 ماه. فرمود: ماه‌های حرام چند تاست؟ گفتم: 4 ماه. پرسید: آیا ماه رمضان جزء آنهاست؟ گفتم نه. سوال کرد: ماه رمضان أفضل است یا ماه‌های حرام؟ گفتم: البته که ماه رمضان. فرمود: ما اهل بیت نیز این‌گونه هستیم که کسی با ما قابل مقایسه نیست. فكذلك نحن أهل البيت، لا يقاس بنا أحد.(25) امام صادق(ع) نظر ابوحنیفه را درباره آیه شریفه «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ» پرسید. وی گفت: الأمن في السرب و صحّة البدن و القوت الحاضر. امام(ع) خطاب به او فرمود: يا أبا حنيفة لئن أوقفك اللّه يوم القيامة حتّى يسألك عن كلّ أكلة أكلتها أو شربة شربتها ليطولنّ وقوفك. قال: فما النعيم، جعلت فداك قال: النعيم نحن الذين أنقذ اللّه الناس بنا من الضلالة، و بصّرهم بنا من العمى، و علّمهم بنا من الجهل.(26) امام (ع) در این حدیث نعمت اهل بیت را نجات مردم از گمراهی، بصیرت آنها از کوردلی و بیرون آمدن آنان از جهل می‌داند. با مراجعه به آیات، روایات اسلامی و تاریخ اسلام می‌توان بخشی از ویژگی‌های آنان را چنین برشمرد:‌
1. اختصاص سهمی به ذوی القربی و تحریم صدقه بر آنان بیانگر تفاوت آنها با دیگران و نشانه کرامت و طهارت اهل بیت است.(27)
2. بی‌اعتنایی مردم نسبت به جایگاه و مقام رهبری اهل بیت باعث بدبینی، نگاه منفی و انتقام جویانه آنها به مردم در هنگام قدرت نشد. آنان عدالت را در هر موقعیتی نسبت به دیگران به انجام می‌رساندند.
3. آنان یکی از ثقلین و قرين قرآن‏اند. پیامبر اکرم (ص) در حدیث متواتر ثقلین آنها را همتای قرآن معرفی و می‌فرماید: (انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی اهل بیتی ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا ابدا) اهل بیت بنا بر این خبر متواتر یکی از دو ثقل معرفی شده‌اند که تمسک به هر دوی آنها باعث هدایت می شود. عدم تمسک به هر دو یا تمسک به یکی از آنها موجب ضلالت و گمراهی خواهد بود. چرا که اگر تمسک به یکی از آنها نیز موجب هدایت بود به جای «بهما» می‌بایست «باحدهما» می‌آمد. استاد جوادی آملی در این باره می‌نویسد: «عترت طاهرین ـ علیهم السلام ـ بر اساس آیات قرآن و حدیث متواتر ثقلین، همتای قرآن بوده، و تمسك به یكی از آن دو، بدون دیگری، مساوی با ترك هر دو ثِقل است و دستیابی به دین كامل، تمسك به هر دو ثِقل است. قرآن و عترت، عصاره نبوت و تداوم بخش رسالت هستند كه هدایت بشر را تا قیامت تضمین می‎كنند.»(28)
4. آنها مصون از هرگونه آلودگی ظاهری و معنوی‌اند. (مفاد آيه تطهير)(29)
5. آنان نفس و روح پيامبراکرم(ص)‌ هستند. (مفاد آيه مباهله)
6. آنها یکه تاز عرصه علم و دانش‌اند. معارف والا و گرانسنگ نهج البلاغه، صحیفه سجادیه، روایات اهل بیت(ع) و مناظرات علمی امامان(ع) با پيروان ادیان و مذاهب به روشنی حکایتگر این حقیقت است. از این رو است که حضرت امام خمینی(رض) در وصیتنامه سیاسی الهی خویش از اینکه نهج البلاغه و صحیفه سجادیه متعلق به امامان شیعه است مباهات می‌کند.
7. آنان برای به ثمر رسیدن درخت با برکت اسلام از هیچ تلاشی دریغ نورزیدند و تا بذل جان در ترویج و گسترش اسلام راستین کوشیدند. سکوت و خانه نشینی امام علی(ع)، صلح امام حسن و شهادت امام حسین و یارانش نمونه‌های کوچکی از آن است. آیا کسی را می‌توان معرفی کرد که سال‌ها در کنار پیامبر با دشمنان اسلام پیکار کند حال که عرصه حکومت و زمامداری فراهم گشته به خاطر مصالح اسلام از مصالح و منافع شخصی خود دست بشوید و حتی از بذل جان خویش و خانواده‌اش در این مسیر ابائی نداشته باشد. کدام یک ازخلفای سه گانه و زمامداران اموی و عباسی چنین کرده‌اند.
8. آنها عطا کننده نعمت اسلام به مسلمانان‌اند و بدیهی است که نعمت دهنده و نعمت گیرنده هرگز با یکدیگر مساوی نیستند. همانطور که فرمایش امام سجاد گذشت، هر کس که اسلام را به عنوان دین خود برگزید، مسلمانی‌اش را وامدار آنان است. بر این اساس است که امام علی(ع)می‌فرماید:‌ و لا يسوّى بهم من جرت نعمتهم عليه ابدا. فداکاری امام در لیله المبیت، جنگ بدر، احد، خندق، خیبر و … زمینه ساز پیروزی اسلام و بهره‌مندی دیگران از نعمت اسلام شد. تاریخ اسلام بیانگر فداکاری و روشن‌گری اهل بیت در دوران خلفای سه‌گانه، و دوران خفقان و ظلمانی اموی و عبّاسی است. عبارت معروف «لولا علی لهلک عمر» در منابع اهل سنت گواهی بر این مدعا است. آنچه امروز از درخت پر خیر و برکت اسلام بر ‌می‌چینیم مرهون زحمات فراوان پیامبر(ص) و اهل بیت آن حضرت است.
9. وحی الهی در این بیت نازل گردید و آنان معارف دين را مستقیما از محضر پيامبر(ص) فراگرفته‏اند. از این رو آنها اساس و شالوده دين و ستون استوار بناى رفيع يقين‌اند «هم اساس الدّين و عماد اليقين.»
10. اهل بیت صراط مستقيم دين و امّت وسط‌اند و معارف، عقايد و فرامین اسلام را بدون هیچ‌گونه افراط و تفريطی بیان نمودند. از این رو آنها معیار سنجش‌اند. پس غلو کننده و افراط‌گر باید به سوی آنان بازگردند و تخلف کننده و تفریط پیشه باید به آنان ملحق شوند. (اليهم يفي‏ء الغالي، و بهم يلحق التّالي).(30) انسان هدایت خواه در مسیر سعادت می‌بایست سرعت خود را با آنها تنظیم نماید؛ و پای در جای پای آنها قرار دهد؛ چرا که جا ماندن یا سبقت از آنها باعث جدا شدن از مسیر هدایت و افتادن در جاده گمراهی و هلاکت خواهد بود. انظروا أهل بيت نبيّكم، فالزموا سمتهم، و اتّبعوا أثرهم، فلن يخرجوكم من هدى، و لن يعيدوكم في ردى. فإن لبدوا فالبدوا، و إن نهضوا فانهضوا. و لا تسبقوهم فتضلّوا، و لا تتأخّروا عنهم فتهلكوا(31) مردم، به اهل بيت پيامبرتان بنگريد، ‌از آن سو که گام بر می‌دارند برويد، قدم جای قدمشان بگذاريد، آنها را هرگز از راه هدايت بيرون نمی‌برند، و به پستی و هلاکت باز نمی‌گردانند. اگر سکوت کردند سکوت کنيد و اگر قيام کردند قيام کنيد. از آنها پيشی نگيريد که گمراه می‌شويد و از آنها عقب نمانيد که نابود می‌گرديد. امام در جایی دیگر بر این نکته تأکید ورزیده‌اند که:نحن النّمرقة الوسطى، بها يلحق التّالي، و إليها يرجع الغّالي.(32) ما تکيه‌گاه ميانه‌ايم عقب‌ماندگان به ما می‌‌رسند و پيش‌تاختگان به ما با از می‌گردند. از این رو یکی از نشانه‌های پیروان و شیعیان راستین امام اعتدال و میانه‌روی آنها در گفتار و کردار است. تاریخ اسلام شاهد آن است که درباره مقام و منزلت آنها برخی راه افراط را پیموده‌ و آنها را تا حد مقام الوهیت بالا برده‌اند(33) و گروهی نیز راه تفریط را در پیش گرفته و آنان را کمتر از یک مسلمان و جائز القتل دانسته‌اند.(34) امام علی(ع) درباره این دو دسته چنین می‌فرماید: هلک فیّ رجلان: محب غال و مفرط قال.(35)دو تن به خاطر من به هلاکت رسيدند: دوست افراط کننده و دشمن دشنام دهنده. شیخ مفید در این باره ضمن روایتی حکایت می‌کند که روزی حارث همدانی بر امیرمؤمنان وارد شد و از وضعیت اصحاب امام که برخی راه افراط را در پیش گرفته و گروهی به دیده تردید به ایشان می‌نگرند، زبان به شکوه نمود. امام(ع) به وی فرمود:
حسبك يا أخا همدان ألا إنّ خير شيعتي النّمط الأوسط، إليهم يرجع الغالي، و بهم يلحق التالي.(36)
11. ويژگي‌هاى ولايت و حكومت، در انحصار آنان است. (و لهم خصائص حقّ الولايه). (37)
12. نشانه‌های ولایت (وصيّت پيامبر و وراثت خلافت) نیز تنها در انحصار آنها است. (و فيهم الوصيه و الوراثه). با توجه به قراین و سیاق جملات قبل و بعد روشن می‌شود که مقصود از وصيّت و وراثت در اين جا مقام خلافت و نبوّت است نه ارث اموال و وصایت شخصی؛‌ چرا که ارث مال نمی‌تواند باعث کسب هیچگونه افتخاری شود و وصيّت در مسائل شخصى و عادى نیز مطلب مهمّى به شمار نمی‌آید. آنچه در اینجا مهم است و جملات قبل و بعد ناظر بر آن است وصیت و وراثت در جانشینی است و اینها از ویژگی‌هایی است که دیگران فاقد آن هستند.

جمع بندی و نتیجه‌گیری

1.یکی از مولفه‌های اعتقادی تشیع انحصار مصداق اهل بیت در چهارده معصوم(ع) است.
2.اهل بیت از نظر لغوی به طور مطلق به معنای خانواده و خویشان است. اما در خصوص اهل بیت پیامبر(ص) در صورت پیوند زدن آن خانواده به وحی و رسالت آن حضرت و احکامی که بر آن مترتب است، بر افراد خاصی که از طریق وحی تعیین می‌شود، گفته می‌شود.
3.روایات صحیح اسلامی مانند حدیث ام سلمه و شواهد متقن تاریخی مانند به راه انداختن جنگ جمل از سوی عایشه و نیز ویژگی‌های انحصاری اهل بیت(ع) بیانگر آن است که اهل بیت فقط بر چهارده ‌معصوم(ع) قابل تطبیق است.
4.اهل بیت صراط مستقیم، امت وسط و معیار سنجش‌اند، افراط و تفریط درباره جایگاه اهل بیت موجب هلاکت و گمراهی است.
5.دیدگاه شیعه درباره اهل بیت با نهج البلاغه که متعلق به صدر اسلام است مطابقت و همخوانی دارد.

پي‌نوشت‌ها:
1. صفی پور، عبدالرحیم، منتهی الارب، ج 1، ص 46.
2.فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، ج 4، ص 89 و ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 1، ص253.
3.مصباح المنیر، ص33 و راغب اصفهانی، مفردات راغب، ص 25.
4.ر.ک: بابایی، علی اکبر، مکاتب تفسیری، ج 1، ص 67 و 68.
5.بیضون، لبیب، تصنیف نهج البلاغه، ص 340.
6.«آیا شما را به خانواده‌ای راهنمایی کنم که می‌توانند این نوزاد را برای شما کفالت کنند و خیر خواه او باشند.» قصص: 12.
7.«گفتند:‌ آیا از فرمان خدا تعجب می‌کنی؟ این رحمت خدا و برکاتش بر شما خانواده است.» هود: 73.
8.«خداوند فقط می‌خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملا شما را پاک سازد.» احزاب: 33.
9.البته مسأله رابطه خواهری گوینده سخنان از نگاه فرعونیان مخفی بوده است.
10.«و قرن فی بیوتکن و لا تبرجن تبرج الجاهلیه الاولی و اقمن الصلوه و آتین الزکوه و اطعن الله و رسوله انما یریدکم الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا؛ در خانه‌های خود بمانید و همچون دوران جاهلیت نخستین (در میان مردم) ظاهر نشوید و نماز را برپا دارید و زکات را بپردازید و خدا و رسولش را اطاعت کنید؛ … .» احزاب: 33.
11.ر.ک: ماوردي، علی بن محمد، النکت و العیون، ج 4، ص 401 و ابن عطیه اندلسی، عبدالحق بن غالب، المحرر الوجیز، ج 12، ص 62 و 63.
12.طبری، محمد بن جریر،‌ جامع البیان، ج 8، ص 661 نیز: احمد بن حنبل، مسند احمد بن حنبل، ج 3، ص 259، ترمذی، محمد بن عیسی، سنن ترمذی، ج 5، ص 351.
13.رازی، فخر الدین محمد بن عمر، التفسیر الکبیر (مفاتیح الغیب)، ج 9، ص 168 و طبری، محمد بن جریر، همان؛ نیز: احمد بن حنبل، همان و ترمذی، محمد بن عیسی، همان.
14.درباره اقوال فوق ر.ک: ابن عطیه اندلسی، همان؛ ماوردی، عبدالحق بن غالب، همان، ‌ج 3، ص 484
15.ر.ک: طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 16، ص 484.
16.ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، ج 17، ص 195؛ نیز طباطبایی، سید محمد حسین، همان.
17.سیدرضی، نهج البلاغه، نامه 9.
18.«اهل البیت» در خطبه‌های: 92، 119، 215 و حکمت‌های: 108 و 453؛ «اهل بیته» در خطبه 232 و نامه‌های: 9 و 62؛ «اهل بیتی» در خطبه‌های 26 و 208؛ «اهل بیت نبیکم» در خطبه 96 و نامه 2 باز آمده است.
19.ر.ک: کتب اصول الفقه؛ اصول استنباط.
20.دیوان حسان.
21.قندوزی حنفی، سلیمان بن ابراهیم، ينابيع المودّه، ص.
22.در این باره بنگرید به:‌ طبری، محمد بن جریر، المسترشد فی امامه امیرالمومنین علی بن ابی طالب.
23.مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 10، ص 146.
24.مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 46، ص 125.
25.حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج 10، ص 312.
26.نوری، حسین بن محمد تقی، مستدرک الوسائل، ج 16، ص 249.
27.تستری، محمد تقی، همان.
28.جوادی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ج 1، ص 132.
29.احزاب: 33.
30.برای آشنایی با عقايد افراطی و تفریطی فرقه‏هاى اسلامى به … مراجعه فرمایید.
31.سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 97.
32.نهج البلاغه، حکمت 109.
33.نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعه، ص 36.
34.مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، ص 187.
35.سید رضی، نهج البلاغه، حکمت 117.
36.مفید، محمد بن نعمان، الامالی، ص 3؛
37.مقدّم شدن «لهم» (تقدیم خبر بر مبتدا) نشانه حصر این ويژگي‌ها در آنها است.

منابع و مآخذ
1..قرآن کریم.
2.نهج البلاغه.
3.ابن حنبل، احمد، مسند احمد بن حنبل، داراحیاء التراث العربی، بیروت، 1412 ق.
4.ابن عطیه اندلسی، ابی محمد عبدالحق بن غالب، المحرر الوجیز، دارالفکر العربی، قاهره، چ 2، بی تا.
5.ابن منظور، جمال الدین بن مکرم، لسان العرب، دار احیاء التراث العربی، 1408 ق.
6.بابایی، علی اکبر،‌ مکاتب تفسیری، ج 1،‌ سمت و پژوهشکده حوزه و دانشگاه، تهران و قم، 1381 ش.
7.بیضون، لبیب، تصنیف نهج البلاغه، مکتبه الاعلام الاسلامی، قم،1417 ق.
8.ترمذی، محمد بن عیسی، سنن ترمذی، دارالفکر، بیروت، 1403 ق.
9.تستری، محمد تقی،‌ بهج ‌الصباغه فی شرح نهج البلاغه، اميركبير، تهران،1383.
10.جوادی آملی، عبداالله، تفسیر تسنیم، اسراء، قم، 1379.
11.حرعاملی، محمد بن حسن، تفصیل وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، موسسه آل البیت، قم، 1409ق.
12.راغب اصفهانی، مفردات، دارالقلم، دمشق، 1412 ق.
13.صفی پور، عبدالرحیم، منتهی الارب، کتابخانه سنایی، تهران، بی‌تا.
14.طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ‌اسراء، قم، 1364.
15.طبري، ابو جعفر محمد بن جرير، المسترشد فی امامه امیر المومنین علی بن ابی طالب، موسسه الثقافه الاسلامیه، تهران، 1415 ق.
16.طبری، ابو جعفر محمد بن جریر، جامع البیان عن تأویل آی القرآن، دارالسلام، قاهره، 1428 ق.
17.فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر (مفاتیح الغیب)، داراحیاء التراث، بیروت، 1429 ق.
18.فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، دار و مکتبه الهلال، بیروت، بی‌تا.
19.قندوزی حنفی، سلیمان بن ابراهیم، ينابيع المودّه، مطبعه اسوه، بی‌تا.
20.ماوردی، ابی الحسن علی بن محمد بن حبیب، النکت و العیون، دارالکتب العلمیه، بیروت، بی‌تا.
21.مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، موسسه الوفاء، 1403 ق.
22.مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، بنیاد پژوهش‌های اسلامی، مشهد، 1372.
23.مكارم شیرازی، ناصر و همكاران، تفسیر نمونه، دار الكتب الاسلامیه، تهران، چ 11، 1371.
24.نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعه، دارالاضواء، بیروت، 1404 ق.
25.نوری، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، موسسه آل البیت، قم، 1407.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

− 1 = 1