گوشه هايي از مکارم اخلاقي امام کاظم عليه السلام حسن بن جهم مي گويد: در محضر امام رضا (علیه السلام) بوديم، سخن از امام کاظم(علیه السلام) به ميان آمد، امام رضا (علیه السلام) فرمود: با اين که عقل هاي مردم قابل مقايسه ي منطقي با عقل پدرم (امام کاظم) نبود، گاهي با غلامان سياه خود در امور مختلف، مشورت مي کرد و به رأي و فکر آن ها احترام مي گذاشت.

الف)مشورت با غلامان و احترام به آن ها

حسن بن جهم مي گويد: در محضر امام رضا (علیه السلام) بوديم، سخن از امام کاظم(علیه السلام) به ميان آمد، امام رضا (علیه السلام) فرمود: با اين که عقل هاي مردم قابل مقايسه ي منطقي با عقل پدرم (امام کاظم) نبود، گاهي با غلامان سياه خود در امور مختلف، مشورت مي کرد و به رأي و فکر آن ها احترام مي گذاشت.
شخصي به پدرم گفت: آيا با غلامان سياه مشورت مي کني؟!
در پاسخ فرمود: «ان الله تبارک و تعالي ربما فتح علي لسانه؛(1) همانا خداوند متعال چه بسا راه حل مشکلي را بر زبان همان غلام سياه بگشايد.»

ب)صلابت و عزت نفس در برابر ترفند هارون

يکي از خصلت ها و روش هاي رفتاري امام کاظم(علیه السلام) حفظ صلابت و عزت اسلامي بود، او هرگز به خواري و ذلت تن در نداد، تا آن جا که مرگ با عزت را بر زندگي ذلت بار ترجيح داد. سرگذشت هاي جالب زير گفته ي ما را اثبات مي کند:
1- در آن هنگام که امام کاظم(علیه السلام) در زندان، در شرايط سخت بود، هارون، وزيرش يحيي بن خالد برمکي را طلبيد و به او چنين دستور داد: به زندان برو و موسي بن جعفر(علیه السلام) را از غل و زنجير آزاد کن و سلام مرا به او برسان و به او بگو: پسرعمويت (هارون) مي گويد: من قبلا سوگند ياد کرده ام که تو را آزاد نسازم تا اقرار کني که با من رفتار بدي کرده اي و از من درخواست عفو از گذشته نمايي، اقرار تو موجب ننگ براي تو نيست و درخواست تو از من، موجب نقص و عيب تو نخواهد بود. اين پيام رسان من، يحيي بن خالد، مورد اطمينان من و وزير من است، از او درخواست عفو کن تا مرا از ذمه ي سوگند برهاند، آن گاه به سلامت هر کجا خواهي برو.
امام کاظم (علیه السلام) به يحيي چنين گفت: اي ابا علي! مرگ من فرارسيده و بيش از يک هفته، بيشتر در اين دنيا نخواهم ماند، از جانب من به هارون بگو: روز جمعه فرستاده ي من نزد تو مي آيد و آن چه را در مورد وفات من ديده، به تو خبر مي دهد و تو به زودي در فرداي قيامت در پيش گاه عدل الهي زانو بر زمين زده و در آن جا روشن مي شود که ظالم و ستم گر کيست؟(2)
2- در آن هنگام که امام کاظم (علیه السلام) در زندان هاي تاريک هارون به سر مي برد، يکي از آشنايان براي امام چنين پيام داد: اگر براي فلاني نامه بنويسي تا با هارون در مورد آزادي تو صحبت کند، کارساز است.
امام کاظم(علیه السلام) جواب داد: پدرم از پدران خود و آن ها از پيامبر (ص) نقل کرده اند که خداوند به حضرت داود (علیه السلام) وحي کرد: همانا هيچ بنده اي از بندگانم به شخصي جز من تکيه نکرد، مگر اين که اسباب (نعمت هاي) آسمان را از او بريدم، و زمين را در زير پايش براي فرو رفتنش در کام زمين، سست کردم.(3)

ج)نهي از منکر امام کاظم (علیه السلام) و پشيماني گنه کار

روزي امام کاظم (علیه السلام) از کوچه اي عبور مي کرد، صداي ساز و آواز از در خانه اي به گوشش رسيد، در همين لحظه کنيزي از آن خانه براي ريختن زباله، بيرون آمد، امام به او فرمود: صاحب اين خانه بنده است يا آزاد، به عبارت ديگر، غلام است يا ارباب؟
کنيز گفت: او آزاد است.
امام کاظم (علیه السلام): راست گفتي، آزاد است که اين گونه آشکارا گناه مي کند، اگر بنده بود از مولاي خود مي ترسيد و گناه نمي کرد.
همين گفت و گو باعث شد که کنيز ديرتر به خانه بازگردد. به همين دليل صاحب خانه به نام بشر از کنيز پرسيد: چرا دير آمدي؟
کنيز در پاسخ گفت: شخصي از اين جا عبور مي کرد، از من پرسيد: صاحب اين خانه بنده است يا آزاد، گفت: اگر بنده بود از آقاي خود مي ترسيد.
همين پيام آن چنان بشر را دگرگون کرد که همان لحظه با پاي برهنه از خانه بيرون آمد و به دنبال آن آقا به راه افتاد. ناگاه ديد امام کاظم (علیه السلام) است، معذرت خواست و همان جا توبه کرد و با چشم گريان به خانه اش بازگشت. از آن پس هرگز دنبال گناه و انحراف نرفت و از پارسايان معروف عصر خود شد، و چون هنگام توبه پا برهنه بود، به او «بشر حافي» لقب دادند.(4)

د)آراستگي امام براي همسر

حسن بن جهم مي گويد: امام کاظم (علیه السلام) را ديدم که محاسنش را رنگ کرده بود و بسيار آراسته به نظر مي رسيد، پرسيدم: فدايت شوم چرا محاسنت را رنگ کرده اي؟
در پاسخ فرمود: آراستگي و آمادگي، بر حفظ عفت زن مي افزايد. همانا بعضي از زن ها به دليل آن که شوهرانشان به مسئله ي نظافت و آرايش بي اعتنا هستند، از مرز عفت خارج مي شوند. سپس فرمود: آيا دوست داري همسرت را آن گونه بنگري که او تو را آن گونه (ژوليده و نامرتب) بنگرد؟
عرض کردم: نه.
فرمود: زن نيز دوست ندارد، تو را ژوليده بنگرد. سپس افزود: «من اخلاق الانبياء التنظف و التطيب و حلق الشعر؛ (5) از اخلاق پيامبران، پاکيزگي و خوش بويي و زدودن موهاي اضافي بدن است.»

شخصيت امام

امام موسي کاظم (علیه السلام) در ميان شخصيت هاي علوي موجود در آن زمان از نظر علم و تقوا و زهد و عبادت، سرآمد روزگار خويش به شمار مي آمد.
شيخ مفيد در اين باره مي گويد: ابوالحسن موسي (علیه السلام) پرستنده ترين، سخي ترين و باشخصيت ترين اهل زمان خود بود.(6)
ابن ابي الحديد درباره ي آن حضرت چنين مي نويسد: فقاهت، ديانت، عبادت، بردباري و شکيبايي، همه در آن حضرت جمع بود.(7)
يعقوبي، مورخ شهير، در اين باره مي نويسد: موسي بن جعفر (علیه السلام) عابدترين مردم زمان خود بود. آن حضرت از صالحان، عابدان، سخاوت مندان و بردباران بود و شخصيتي بس بزرگ داشت.(8)
آن چه از سجاياي امام (علیه السلام) بيش از همه نبود و نماياين داشت، کرم و سخاوت او بود که ضرب المثل شده است. از جمله خصايص ديگر آن حضرت، زهد و عبادت ايشان است. امام کاظم (علیه السلام) سال هاي متمادي در زندان به سر برد و در تمام اين مدت به عبادت خدا مشغول بود، به طوري که بسياري از زندان بانان او تحت تأثير جاذبه ي معنوي وي قرار مي گرفتند.

پي نوشت :

1- ميزان الحکمه، ج5، ص 211.
2- مناقب آل ابيطالب، ج4، ص 290.
3-تاريخ يعقوبي، طبق نقل الائمه الاثنا عشر (هاشم معروف)، ج 2، ص 338.
4- محمد محمدي اشتهاردي، پرتوي از زندگي چهارده معصوم (علیه السلام)، نگاهي بر زندگي امام کاظم (علیه السلام).
5- فروع کافي، ج 5، ص 567.
6- شيخ مفيد، الارشاد، ص 277.
7- شرح نهج البلاغه، ج 15، ص 273.
8- تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 414.

منبع: مجله ي معارف اسلامي شماره 71

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

46 + = 47