حكيمي همراه با بعضي از دوستانش كه در بين آنها افراد ثروتمند و مسئول نيز بودند، از مسيري مي گذشت. آنها پيرمرد فقير و بيماري را ديدند كه قدرت كاركردن نداشت و در گوشه اي نشسته بود و از رهگذران طلب كمك مي كرد. حكيم به پيرمرد نزديك شد به او سلام كرد و مقداري پول را به آرامي در دست پيرمرد نهاد و با لبخندي با او خداحافظي كرد و به راه خويش ادامه داد.

در بين همراهان حكيم يكي از مسئولين حضور داشت. حكيم به او رو كرد و گفت: اگر همكارانت خوب عمل مي كردند، او كه پيرمرد بيمار و فقيري است نبايد در زير آفتاب سوزان تابستان گدايي كند و هم شخص و هم شخصيت خويش را با اينكار ملكوك نمايد. چرا به داد اين بيچارگان نمي رسيد؟!
مسئول اظهار داشت: اينها گدايي را شغل خويش كرده اند، معلوم نيست نيازمند باشند، عادت كرده اند و خصلت گدايي دارند و…
حكيم گفت: اتفاقاً چون شماها دقيقاً به اينها رسيدگي نمي كنيد و راستگو را از حقه باز و دروغگو جدا نمي كنيد، چنين شده است! چرا بررسي نمي كنيد تا معلوم شود چه كسي واقعاً نيازمند است و بايد به او كمك كرد و چه كسي نيازمند نيست و با او بايد برخورد شود؟
مسئول سر به زير انداخت و خاموش شد.
مرد ثروتمند كه شاهد گفت وگوي حكيم و مسئول بود ايستاد و به عقب برگشت و فرياد زد:
آي پيرمرد! بيا اينجا ببينم!
پيرمرد لنگان لنگان و با آه و ناله حركت كرد.
مرد ثروتمند گفت: زودباش ديگر! اوضاع و احوالش را ببين! آدم رغبت نمي كند نگاهش كند و…
حكيم با چهره اي متغير و ناراحت به مرد ثروتمند نگاه كرد و گفت: آقاجان! چرا با اين بنده خدا، اينطور برخورد مي كني؟
مرد ثروتمند در حاليكه اسكناس دوهزارتوماني از جيب درآورده بود و به سوي پيرمرد گرفته بود گفت: مي خواهم يك كمك درست و حسابي به اين آدم بدبخت كنم!
حكيم گفت: اولاً خوشبختي و بدبختي واقعي انسانها در روز قيامت معلوم مي شود كه چه كسي بهشتي و چه كسي دوزخي است. ثانياً بدان و آگاه باش كه: انفاقي كه همراه با غرور و منت گذاري باشد ارزشي ندارد! مرد گفت: چرا؟
حكيم اظهار داشت: مگر سخن حضرت حق را نشنيده اي؟
مرد گفت: كدام سخن را؟
حكيم گفت اين آيات را: يا ايها الذين آمنوا لاتبطلوا صدقاتكم بالمن و الاذي
اي كساني كه ايمان آورده ايد! بخشش هاي خود را با منت و آزار، باطل نسازيد…(1)
سپس ادامه داد: قول معروف و مغفره خير من صدقه يتبعها اذي…
گفتار پسنديده (در برابر نيازمندان) و عفو (و گذشت از خشونتهاي آنها) از بخششي كه آزاري به دنبال داشته باشد بهتر است.(2)
مرد ثروتمند گفت: معذرت مي خواهم!
حكيم اظهار داشت: از اين مرد فقير معذرت بخواه و به درگاه خداوند متعال نيز استغفار و طلب بخشش كن. سپس رو به مسئول كرد و گفت: شما هم! سپس زيرلب ناليد: ايحسب الانسان ان يترك سدي. آيا انسان گمان مي كند بي هدف رها مي شود…؟(3)

پی نوشتها :

1- بقره/ 264
2- بقره/ 263
3-قيامه/ 36

عباسعلي كامرانيان
/www.kayhannews.ir

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

38 + = 48