از بهترین صفات و فضایل اخلاقی هر انسان، صفات کرامت، بخشش و سخاوت است و این صفات در وجود مقدس امام حسین (علیه السلام) به اوج و کمال خود رسیده بود و لذا رسول خدا (صلی الله علیه وآله) حسین (علیه السلام) را وارث شجاعت و سخاوت خود معرفی می کرد.[1]

شیخ کمال الدین طلحه شافعی می گوید: کرامت و سخاوت امام حسین (علیه السلام) آن چنان مشهور بود که وقتی از راه های دور می آمدند و سراغ کریم ترین شخص در مدینه را می گرفتند، همه مردم مدینه خانه امام حسین (علیه السلام) را نشان می دادند؛ زیرا که ایشان، مهمان را گرامی می داشت، حوایج و مشکلات مراجعه کنندگان را بر طرف می ساخت، گرسنگان را سیر می کرد، بدهی بدکاران را می پرداخت، یتیمان را دوست می داشت و هر مالی که به او می رسید بدون معطلی در میان مستمندان و فقرا تقسیم می کرد.[2]

آری هرچه برای امام حسین (علیه السلام) می آوردند و یا هدیه اش می کردند و هر در آمدی که از طریق زراعت و نخلستان ها داشت همه را به یتیمان و مستمندان می داد و وقتی بعضی از مردم به او اعتراض کردند که چرا این همه بخشش می کند فرمود دنیا برای شاد کردن مردم دنیا است.[3]

با گذشت ترین انسانها کسی است که به هنگام قدرت عفو کند.

آن حضرت در یکی از سخنرانی هایش به مسئله اهمیت کمک به مستمندان اشاره کرده، فرموده ای مردم کسی که انفاق و بخشش می کند، بزرگوار است و کسی که بخل ورزد پست است. همانا بخشنده ترین مردم کسی است که به انسانی کمک کند که به او امیدی نداشته باشد و با گذشت ترین انسانها کسی است که به هنگام قدرت عفو کند.[4]

هم چنین نقل شده که کسی را به خانه امام حسین (علیه السلام) هدایت کردند آن شخص وارد مسجد شده، دید امام حسین (علیه السلام) مشغول نماز است. در کنار او ایستاد و پس از نماز، نیاز و تقاضای خود را در قالب اشعاری به آن حضرت گفت و به امید گره گشایی ایستاد. حضرت از قنبر خواست از مال حجاز چند دینار را در بسته ای بست و با نهایت احترام و تواضع و از شکاف درب بدون این که خود را به او نشان دهد و برای او منتی بگذارد، فرمود این هدیه نا چیز را بگیر که من از تو شرمنده ام و عذر خواه، یقین داشته باش که تو را دوست دارم، اگر در آینده توان بیشتری داشته باشم، بیش از این هدیه خواهم کرد، اما چه باید کرد که روزگار تغییرپذیر و ناپایدار است و دست ها از مال دنیا تهی.

آن شخص پول را گرفت ولی به شدت گریست، حضرت فرمود: گویا هدیه من به نظرت کم آمد گفت: نه، گریه من برای خاطر این است که چگونه این وجود با سخاوت و معدن کرامت در زیر خاک خواهد ماند.[5]

بخشنده ترین مردم کسی است که به انسانی کمک کند که به او امیدی نداشته باشد

انفاق و کمک آن حضرت به نیازمندان به حدی بود که شبانگاهان مواد غذایی و لوازم ضروری محرومان و یتیمان را خود به دوش می کشید به طوری که در برخی از نقاط بدن آن حضرت آثار حمل بارهای سنگین مشاهده گردید و علت آن را از امام سجاد (علیه السلام) پرسیدند، حضرت فرمود: این ها به دوش کشیدن هدایای پنهانی و انبان هایی است که پدرم شبانه به دوش می کشید و برای یتیمان و محرومان می برد.[6]

آری امام حسین (علیه السلام) بخشنده ترین و کریم ترین انسانهای تاریخ بود و با این همه که به دیگران و نیازمندان بخشش کرد، ولی او را در عاشورا تشنه و گرسنه به شهادت رساندند.[7]

یکی از مسلمانان مدینه بدهکار بود و نمی توانست قرض خود را ادا کند، از طرفی طلبکار هم اصرار داشت که او قرضش را بپردازد آن مرد برای چاره جویی حضور امام حسین (علیه السلام) آمد؛ هنوز سخنی نگفته بود که امام حسین دریافت برای حاجتی آمده است (برای این که آبروی او حفظ شود) به او فرمود: آبروی خود را از سئوال رویاروی نگهدار، نیاز خود را در نامه ای بنویس که به خواست خدا آن چه تو را شاد کند، به تو خواهم داد.
او در نامه ای نوشت: ای ابا عبدالله شخصی پانصد دینار از من طلب دارد و اصرار دارد که طلبش را بگیرد، با او صحبت کن که تا وقت پولدار شدن، به من مهلت دهد.

امام حسین پس از خواندن نامه ی او، به منزل رفت و کیسه ای که دارای هزار دینار بود به او داد و فرمود با پانصد دینار آن قرض خود را بده و جز به سه کس حاجت خود را مگو: 1- دین دار، که دین نگهبان اوست؛ 2- جوانمردی که به خاطر جوانمردی حیا می کند؛ 3- صاحب اصالت خانوادگی که می داند تو به خاطر نیازت، دوست نداری آبروی خود را از دست بدهی، او شخصیت تو را حفظ می کند و حاجتت را روا می سازد.[8]

منبع: کتاب فرازهایی از سیره امام حسین (علیه السلام)، حسین اسعدی

پی نوشت ها:

[1]. بحارالانوار، ج43، ص263.

[2] . زندگانی امام حسین (علیه السلام) ج1، ص101 به نقل از مناقب ابن طلحه ص22.

[3] . زندگانی امام حسین (علیه السلام) ج1، ص101 به نقل از مناقب ابن طلحه ص98.

[4] . بحارالانوار، ج75، ص121.

[5] . بحارالانوار، ج44، ص190.

[6] . بحارالانوار، ج44، ص190.

[7] . ترجمه خصایص الحسینیه، ص133.

[8] . تحف العقول، ص281.