گذري بر زندگي امام خميني(رحمت الله علیه)؛از طلوع تا غروب  در طول تاريخ مردان و زنان بزرگي ، پاي به عرصه گيتي نهاده اند كه داراي زندگي تاثير گذاري بر مسايل و معادلات جهان بوده اند. بروز و ظهور اين افراد كه بعضا با شرايط خاص توأم بوده است، در عصر حاضر به خاطر وجود شرايط ويژه سياسي، اقتصادي، فرهنگي، نظامي و فناوريهاي پيشرفته، گونه اي ماندگاري را تبيين نموده است

نويسنده: حامد احمدي

در طول تاريخ مردان و زنان بزرگي ، پاي به عرصه گيتي نهاده اند كه داراي زندگي تاثير گذاري بر مسايل و معادلات جهان بوده اند. بروز و ظهور اين افراد كه بعضا با شرايط خاص توأم بوده است، در عصر حاضر به خاطر وجود شرايط ويژه سياسي، اقتصادي، فرهنگي، نظامي و فناوريهاي پيشرفته، گونه اي ماندگاري را تبيين نموده است كه در نوع خود بي نظير و اعجاب انگيز بوده است. امام خميني(رحمت الله علیه) يكي از اين مردان بود كه با پايه گذاري انقلابي مردمي و ايدئولوژي الهي در كنار خصوصيات خاص خودش، نوعي اصالت انديشه را با مباني اخلاقي، عرفاني و فلسفي در هم آميخت و با توان مديريتي خارق العاده اي كه از ايمان پايدارش سرچشمه مي گرفت پرچمدار جنبشي شد كه جهان نظيرش را كمتر به خود ديده است.

شروع يك شكوه

در بيستم جمادي الثاني 1320 هجري قمري مطابق با 30 شهريور 1281 هجري شمسي (24 سپتامبر 1902 ميلادي) همزمان با زاد روز بانوي پاكي و معرفت؛ زهراي اطهر، خمين از توابع استان مركزي حلول ماه تاباني از سلاله پاك نبوي وعلوي را به تماشا نشست و سيد روح الله الموسوي الخميني پاي بر خاكدان طبيعت نهاد تا تاريخ مردي را به خود ببيند كه وارث سجاياي آباء و اجدادي و چراغ روشنگر مسيرهاي تاريكي باشد كه هزاران انسان با ضميري روشن اما بي راهنما را به هدف اصلي خلقت كه همان معارف الهي و شكوه معرفت ديني مي باشد، نزديك و نزديكتر كند.
هنوز بيش از 5 ماه از ولادت روح الله نمي گذشت كه طاغوتيان زمان نداي حق طلبي پدر روح الله را تحمل نكردند و هادي مردمان آن دوران سياه را در مسير خمين به اراك، با گلوله به شهادت رساندند.
روح الله دوران كودكي و نوجواني را تحت حمايت بانو هاجر(مادرمحترمه اش) كه خود از خاندان علم و تقوا و از نوادگان مرحوم آية الله خوانساري (صاحب زبده التصانيف) بوده است و همچنين نزد صاحبه خانم (عمه مومنه اش) كه بانويي شجاع و حق جو بود سپري كرد، امام از نوجواني روحيه اي انتقادي و انقلابي را در خود پرورش مي داد و بدون ترس و واهمه در مقابل مسايل مختلف اجتماعي و سياسي موضعگيري مي كرد، به گونه اي كه حتي در حالي كه سنشان كم بود، در رابطه با حركتهاي ضد طاغوت زمان فعاليتهاي خودجوشي را به نمايش مي گذاشتند. ايشان در رابطه با اين گونه اقدامهاي صورت گرفته مي فرمايد: «…. من از بچگي در جنگ بودم … مورد هجوم رجبعليها بوديم و خودمان تفنگ داشتيم و من در عين حالي كه تقريبا شايد اوايل بلوغم بود، بچه بودم، دور اين سنگرهايي كه بسته بود ند در محل ما و اينها مي خواستند هجوم كنند و غارت كنند، آنجا مي رفتيم سنگرها را سركشي مي كرديم.»
اما در 15 سالگي از نعمت وجود آن دو بزرگوار نيز محروم گرديد و براي تعالي روحي و تحصيل دروس تكميلي و تدريس علوم اسلامي به قم هجرت نمود.

شكوه يك تكامل

در نوروز 1300 هجري شمسي، بعد از هجرت آية الله العظمي حاج شيخ عبد الكريم حايري يزدي به قم، نوجواني كه معرفت رسول ا…در سينه داشت و پيشاني اش روشن از علوم و معارف ديني و طلوعي ديگر بود در پاي منبرهاي بزرگان ديني آن زمان حضور پيدا كرد و به سرعت مراحل تحصيلات تكميلي علوم حوزوي را با فرا گرفتن تتمه مباحث كتاب مطول (در علم معاني و بيان) نزد مرحوم آقا ميرزا محمد علي اديب تهراني و تكميل دروس سطح، نزد مرحوم آية الله سيد محمد تقي خوانساري و بيشتر نزد مرحوم آية الله سيد علي يثربي كاشاني و دروس فقه و اصول نزد زعيم حوزه قم آية الله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حايري يزدي (رحمت الله علیه) طي كرد.
پس از رحلت آية الله العظمي حايري در دهم بهمن 1315 (ه ش) حوزه علميه قم با خطر انحلال تهديد مي شد، اما علماي متعهد به چاره جويي برخاستند و مدت هشت سال سرپرستي حوزه علميه قم را آيات عظام سيد محمد حجت، سيد صدر الدين صدر و سيد محمد تقي خوانساري(رحمت الله علیه) بر عهده گرفتند. در اين فاصله و بخصوص پس از سقوط رضاخان، شرايط براي تحقق مرجعيت عظمي فراهم گرديد و با تلاش امام خميني(رحمت الله علیه) به همراه جمعي ديگر از مجتهدان حوزه علميه قم، آية الله العظمي بروجردي به عنوان شخصيت علمي برجسته اي كه مي توانست جانشين مناسبي براي مرحوم آية الله حايري و حفظ كيان حوزه باشد، مسؤوليت خطير زعامت حوزه علميه قم را پذيرفت. در اين زمان امام خميني(رحمت الله علیه) به عنوان يكي از مدرسان و مجتهدان صاحب رأي در فقه و اصول و فلسفه و عرفان و اخلاق شناخته مي شد.

جهادي براي تعالي

امام خميني (رحمت الله علیه) آغازگر جنبشي بود كه مسير تعالي اسلام به تاراج رفته و تحت هجوم بيگانگان را به درستي تشخيص داد و با گذشتن از جان و مال خويش انقلابي را بنيان نهاد كه تاريخ ايران و اسلام را حياتي ديگر داد. ماجراي انجمنهاي ايالتي و ولايتي فرصتي پديد آورد تا در سال 1340 و 41 ايشان در رهبريت قيام و روحانيت ايفاي نقش كند و بدين ترتيب قيام سراسري روحانيت و ملت ايران در 15 خرداد سال 1342 شكل گرفت.
لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي كه به موجب آن شرط مسلمان بودن سوگند به قرآن كريم حذف مي شد و مرد بودن انتخاب كنندگان و كانديداها تغيير مي يافت، در كنارحذف و تغيير دو شرط نخست كه دقيقاً به منظور قانوني كردن حضور عناصر بهايي در مصادر كشور انتخاب شده بود و پشتيباني شاه از رژيم صهيونيستي در توسعه مناسبات ايران و اسرائيل، نفوذ پيروان مسلك استعماري بهائيت در قواي سه گانه ايران باعث گرديد بزرگ مرد دوران، خميني كبيرجهادي را براي تعالي ملت آزاده و خدا جوي ايران رقم بزند. امام خميني(ره) كه با دقت نظر ويژه اي شرايط سياسي جامعه را زير نظر داشت، دريافته بود كه تنها نقطه اميد به رهايي و نجات از شرايط ذلت باري كه پس از شكست مشروطيت و بخصوص پس از روي كار آوردن رضا خان پديد آمده است، بيداري حوزه هاي علميه و پيش از آن تضمين حيات حوزه ها و ارتباط معنوي مردم با روحانيت مي باشد و در اين رابطه در جهت دفاع از حقوق اسلامي مردم، گوشزد كردن رسالت خطير علما و حوزه هاي علميه به آنها و دادن تلگرافها و ارسال نامه هاي سرگشاده اعتراض آميز به شاه و اسد ا… علم را در دستور كار قرار داد و بدين صورت موجي از حمايت را در اقشار مختلف مردم برانگيخت. ايشان در يكي از اين تلگرافها فرمود: اين جانب مجددا به شما نصيحت مي كنم به اطاعت خداوند متعال و قانون اساسي گردن نهيد و از عواقب وخيمه تخلف از قرآن و احكام علماي ملت و زعماي مسلمين و تخلف از قانون اساسي بترسيد وعمداً و بدون موجب، مملكت را به خطر نيندازيد و الا علماي اسلام درباره شما از اظهار عقيده خودداري نخواهند كرد .

تعالي براي جنبش

بي پروا بودن امام خميني (رحمت الله علیه) در بيان مواضع ملت و انتقاد صريح از شخص شاه به عنوان عامل اصلي جنايات و هم پيمانش اسرائيل مردم را به قيام فرا خواند. ايشان در روز دوازدهم فروردين 1342 ضمن سخنراني خود شديدا از سكوت علماي قم و نجف و ديگر بلاد اسلامي در مقابل جنايهاي تازه رژيم انتقاد كرد و فرمود: «… امروز سكوت، همراهي با دستگاه جبار است…» حضرت امام روز بعد (13 فروردين 42) اعلاميه معروف خود را تحت عنوان «شاه دوستي يعني غارتگري» منتشر ساخت .راز تاثير شگفت پيام امام و كلام امام در روان مخاطبينش را كه تا مرز جانبازي پيش مي رفت، بايد در اصالت انديشه، صلابت رأي و صداقت بي شائبه اش با مردم جستجو كرد .
سال 1342 با تحريم مراسم عيد نوروز آغازي متفاوت داشت و خون مظلومان فيضيه، انقلاب را رنگ پيروزي بخشيد. شاه بر انجام اصلاحات مورد نظر آمريكا اصرار مي ورزيد و امام خميني(ره) بر آگاه كردن مردم و قيام آنان در برابر دخالتهاي آمريكا و خيانتهاي شاه پافشاري داشت. در چهارده فروردين 1342 آية ا… العظمي حكيم از نجف طي تلگرافهايي به علما و مراجع ايران خواستار آن شد كه براي حفظ جان علما و كيان حوزه ها، همگي به طور دسته جمعي به نجف هجرت كنند. حضرت امام بدون اعتنا به اين تهديدها، پاسخ تلگراف آية ا… العظمي حكيم را ارسال و در آن تأكيد كرده بود كه هجرت دسته جمعي علما و خالي كردن حوزه علميه قم، مصلحت نيست .
در 12 ارديبهشت 42 امام خميني در پيامي به مناسبت چهلم فاجعه فيضيه، بر همراهي علما و ملت ايران در رويارويي سران ممالك اسلامي و دول عربي با اسرائيل غاصب تأكيد ورزيد و پيمانهاي شاه و اسرائيل را محكوم كرد.
امام خميني در 13 خرداد 1342شمسي (عصر عاشوراي سال 1383 هجري قمري) در مدرسه فيضيه نطق تاريخي خويش را كه آغازي بر قيام 15 خرداد بود، ايراد كرد .در همين سخنراني، با صداي بلند خطاب به شاه فرمود: «آقا، من به شما نصيحت مي كنم، اي آقاي شاه! اي جناب شاه! من به تو نصيحت مي كنم دست بردار از اين كارها، آقا اغفال مي كنند تو را. من ميل ندارم كه يك روز اگر بخواهند تو بروي، همه شكر كنند … اگر ديكته مي دهند دستت و مي گويند بخوان، در اطرافش فكر كن …. نصيحت مرا بشنو … ربط ما بين شاه و اسرائيل چيست؟ كه سازمان امنيت مي گويد از اسرائيل حرف نزنيد … مگر شاه ايران، اسرائيلي است ؟»
جمع زيادي از ياران امام در شامگاه 14 خرداد دستگيرشدند ودر پي آن و ساعت سه نيمه شب (سحرگاه پانزده خرداد 42) صدها كماندوي اعزامي از تهران منزل ايشان را محاصره كردند و در حالي كه مشغول نماز شب بود، دستگير و سراسيمه به تهران برده و در بازداشتگاه باشگاه افسران زنداني كردند و غروب آن روز به زندان قصر منتقل نمودند . صبحگاه پانزده خرداد خبر دستگيري رهبر انقلاب به تهران، مشهد، شيراز، خرم آباد وديگر شهرها رسيد و وضعيتي مشابه قم پديد آورد .
ده ماه بعد، در شامگاه 18 فروردين سال 1343، بدون اطلاع قبلي امام آزاد و به قم منتقل مي شود. به محض اطلاع مردم، شادماني سراسر شهر را فرا مي گيرد وجشنهاي باشكوهي در مدرسه فيضيه و شهر به مدت چند روز بر پا مي شود . اولين سالگرد قيام 15خرداد در سال 1343 با صدور بيانيه مشترك امام خميني (ره) و ديگر مراجع تقليد و بيانيه هاي جداگانه حوزه هاي علميه گرامي داشته شد و به عنوان روز عزاي عمومي معرفي گرديد.

جنبش و هجرت

افشاگري امام عليه تصويب لايحه كاپيتولاسيون، ايران را در آبان سال 43 در آستانه قيامي دوباره قرار داد . سحرگاه 13 آبان دوباره كماندوهاي مسلح اعزامي از تهران، منزل امام خميني (رحمت الله علیه) در قم را محاصره كردند و ايشان را با يك فروند هواپيماي نظامي كه از قبل آماده شده بود، به آنكارا تبعيد كردند. عصر آن روز ساواك خبر تبعيد امام را به اتهام اقدام عليه امنيت كشور در روزنامه ها منتشر ساخت. باوجود فضاي خفقان، موجي از اعتراضها به صورت تظاهرات در بازار تهران، تعطيلي طولاني مدت دروس حوزه ها و ارسال طومارها و نامه ها به سازمانهاي بين المللي و مراجع تقليد جلوه گر شد.اقامت امام در تركيه يازده ماه به درازا كشيد. در اين مدت، رژيم شاه در غياب امام خميني به سرعت دست به اصلاحات آمريكايي پسند زد. در عين حال، اقامت اجباري در تركيه فرصتي مغتنم براي امام بود تا تدوين كتاب بزرگ تحرير الوسيله را آغاز كند.
روز 13 مهرماه 44 حضرت امام به همراه فرزندشان آية الله حاج آقا مصطفي از تركيه به كشور عراق منتقل شدند . دوران اقامت طولاني و 13 ساله امام در نجف در شرايطي آغاز شد مخالفتها، كارشكني ها و زخم زبان ها نه از جبهه دشمن رويارو بلكه از ناحيه روحاني نماها و دنيا خواهان مخفي شده در لباس دين آنچنان گسترده و آزاردهنده شود كه امام با همه صبر و بردباري معروفش بارها از سختي شرايط مبارزه در اين سالها به تلخي تمام ياد كند.
اوايل سال 1348 تا نيمه دوم سال 1350اختلافات بين رژيم شاه و حزب بعث عراق بر سر مرز آبي دو كشورچنان شدت گرفت. كه رژيم عراق جمع زيادي از ايرانيان مقيم اين كشور را در بدترين شرايط اخراج كرد. حضرت امام در اعتراض به شرايط پيش آمده تصميم به خروج از عراق گرفت اما حكام بغداد با آگاهي از پيامدهاي هجرت امام در آن شرايط اجازه خروج ندادند . سال 1354 در سالگرد قيام 15 خرداد، مدرسه فيضيه قم بار ديگر شاهد قيام طلاب انقلابي بود. فريادهاي درود بر خميني و مرگ بر سلسله پهلوي به مدت دو روز ادامه داشت .
شاه در ادامه سياستهاي مذهب ستيز خود در اسفند 1354 وقيحانه تاريخ رسمي كشور را به شاهنشاهي تغيير داد. درپي اين اقدام، امام در واكنشي سخت، فتوا به تحريم استفاده از تاريخ بي پايه شاهنشاهي داد. تحريم استفاده از اين مبدا موهوم تاريخي همانند تحريم حزب رستاخيز از سوي مردم ايران استقبال شد و هر دو مورد افتضاحي براي رژيم شاه شد تا در سال 1357 ناگزير از عقب نشيني و لغو تاريخ شاهنشاهي باشد .
امام در مرداد 1356 طي پيامي اعلام كرد: اكنون به واسطه اوضاع داخلي و خارجي و انعكاس جنايات رژيم در مجامع و مطبوعات خارجي فرصتي است كه بايد مجامع علمي و فرهنگي و رجال وطنخواه و دانشجويان خارج و داخل و انجمنهاي اسلامي در هر جايي بي درنگ از آن استفاده كنند و بي پرده بپا خيزند .
شهادت آية الله حاج آقا مصطفي خميني در اول آبان 1356 نقطه آغازي بر خيزش دوباره حوزه هاي علميه و قيام جامعه مذهبي ايران بود. امام خميني(رحمت الله علیه) در همان زمان به گونه اي شگفت اين واقعه را از الطاف خفيه الهي ناميده بود. رژيم شاه با درج مقاله اي توهين آميز عليه امام در روزنامه اطلاعات انتقام گرفت. اعتراض به اين مقاله، به قيام 19 دي ماه قم در سال 56 منجر شد كه طي آن جمعي از طلاب انقلابي به خاك و خون كشيده شدند .
در ديدار وزراي خارجه ايران و عراق در نيويورك تصميم به اخراج امام از عراق گرفته شد. روز دوم مهر 1357 منزل امام در نجف بوسيله قواي بعثي محاصره گرديد، انعكاس اين خبر با خشم گسترده مسلمانان در ايران، عراق و ديگر كشورها مواجه شد .روز 12 مهر، امام خميني (رحمت الله علیه) نجف را به قصد مرز كويت ترك گفت. دولت كويت با اشاره رژيم ايران از ورود امام به اين كشور جلوگيري كرد. قبلا صحبت از هجرت امام به لبنان و يا سوريه بود اما ايشان پس از مشورت با فرزندشان (حجه الاسلام حاج سيد احمد خميني) در روز 14 مهر تصميم به هجرت به پاريس گرفت و دو روز بعد در منزل يكي از ايرانيان در نوفل لوشاتو مستقر شد. مامورين كاخ اليزه نظر رئيس جمهور فرانسه را مبني بر اجتناب از هرگونه فعاليت سياسي به امام ابلاغ كردند. ايشان نيز در واكنشي تند تصريح كرده بود كه اينگونه محدوديتها خلاف ادعاي دمكراسي است و اگر او ناگزير شود تا از اين فرودگاه به آن فرودگاه و از اين كشور به آن كشور برود باز دست از هدفهايش نخواهد كشيد .

هجرت بسوي پيروزي

در اوايل بهمن 57 خبر تصميم امام براي بازگشت به كشور موجي از شادي ملت ايران را بوجود آورد. اما در عين حال مردم و دوستان امام نگران جان ايشان بودند چرا كه هنوز دولت دست نشانده شاه سر پا و حكومت نظامي بر قرار بود. اما آن حضرت تصميم خويش را گرفته و طي پيامهايي به مردم ايران گفته بود مي خواهد در اين روزهاي سرنوشت ساز و خطير در كنار مردمش باشد. امام خميني (رحمت الله علیه) در ديماه 57 شوراي انقلاب را تشكيل داد. شاه نيز پس از تشكيل شوراي سلطنت و اخذ راي اعتماد براي كابينه بختيار در روز 26 ديماه از كشور فرار كرد. خبر در شهر تهران و سپس ايران پيچيد و مردم در خيابانها به جشن و شادي پرداختند . دولت بختيار با هماهنگي ژنرال هايزر فرودگاههاي كشور را به روي پروازهاي خارجي بست. اما پس از چند روز تاب مقاومت نياورد و ناگزير از پذيرفتن خواست ملت شد. سرانجام امام خميني(رحمت الله علیه) بامداد 12 بهمن 1357 پس از 14 سال دوري از وطن وارد كشور شد . استقبال بي سابقه مردم ايران چنان عظيم و غير قابل انكار بود كه خبرگزاريهاي غربي نيز ناگزير از اعتراف شده وتعداد استقبال كنندگان را 4 تا 6 ميليون نفر برآورد كردند .

پيروزي ماندگار

فرياد خميني كبير كه از نهان جان انسانها بر مي آمد، موجب شد تا انقلابي شكل بگيرد كه با ايدئولوژي خرد ورزانه اش كه مبتني بر زيباترين انديشه هاي اسلامي بود مسير سعادت و تكامل بشريت را هموار تر كند و اين گونه شد كه پيروزي ماندگاري درجهان شكل گرفت، كه روز به روز موجبات نابودي قدرتهاي ديرپا و تا دندان مسلح را فراهم و زلزله اي را در نظام دو قطبي جهان بوجود آورد.
صاحبنظران شكل گيري انقلاب اسلامي ايران كه مبتني بر اراده ملت و با پرچمداري روحانيت بوجود آمده بود را بعنوان يك انقلاب ديني تمام عيار كه قابليت تاثيرگذاري مستقيم بر تمام معادلات جهاني را دارد تعريف كرده بودند و همين نكته باعث شد تا نفس كشيدن براي كمونيسم از يك طرف و كاپيتاليسم از طرف ديگر سخت و سخت تر شود . بدين سان انديشه حذف جمهوري اسلامي به هر قيمت ممكن در دستور كار بلوك شرق و غرب قرار گرفت و نهال تازه روييده شده جمهوري اسلامي با رهبري خميني كبير با جنگ 8 ساله اي روبرو شد كه در آن 58 كشور جهان با حمايت مستقيم از رژيم تا دندان مسلح عراق تلاش كردند تا حيات اين ايدئولوژي نوپا را سلب كنند.

ماندگار و ماندگاري

امام خميني هدفها، آرمانها و هر آنچه را كه مي بايست ابلاغ كند، گفته بود و در عمل نيز تمامهستي اش را براي تحقق همان هدفها بكار گرفته بود . اينك در آستانه نيمه خرداد سال 1368 خود را آماده ملاقات مقامي مي كرد كه تمام عمرش را براي جلب رضاي او صرف كرده و قامتش جز در برابر او خم نشده بود. سروده هاي عارفانه اش همه حاكي از درد و عطش فراق است و در حسر ت پيوستن به وصال محبوب. لحظه شكوهمند براي او، و جانكاه و تحمل ناپذير براي پيروانش، فرا مي رسيد: (… با دلي آرام و قلبي مطمئن و روحي شاد و ضميري اميدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص و به سوي جايگاه ابدي سفر مي كنم و به دعاي خير شما احتياج مبرم دارم و از خداي رحمن و رحيم مي خواهم كه عذرم را در كوتاهي خدمت و قصور و تقصير بپذيرد …)
ساعت 22 و 20دقيقه بعداز ظهر روز شنبه سيزدهم خرداد ماه سال 1368 لحظه وصال بود . قلبي از كار ايستاد كه ميليونها قلب را به نور خدا و معنويت احياء كرده بود.
در آخرين شب زندگي و در حالي كه چند عمل جراحي سخت و طولاني در 87 سالگي تحمل كرده بود و در حاليكه چندين سرم به دستهاي مباركش وصل بود«نافله شب»مي خواند و قرآن تلاوت مي كرد . در ساعات آخر طمانينه و آرامشي ملكوتي داشت و مرتبا شهادت به وحدانيت خدا و رسالت پيامبر اكرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را زمزمه مي كرد و با چنين حالتي بود كه روحش به ملكوت اعلي پرواز كرد .

منبع: روزنامه قدس

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

33 − = 24