با طلوع و برتابيدن دولت صفوي ،انگار روزگاري دگر در ايران رقم خورد. عصري که گويي از همان اوان،نويد بخش خبرهاي خوشي را در آينده اي نه چندان دور با خود داشت.کلاه سرخ هاي صفوي در خيال و تصورات خود هرگز نمي پنداشتند که در سرنوشت علمي کشورشان آن چنان دخيل باشند که تا قرون بعدي همچنان اين حيات ادامه يابد.

يکي از صفات نيکي که شاهان صفوي از حکومت هاي قبل از خود آموختند، احترام و وارد کردن علما،دانشمندان و هنرمندان هر خطه به سمت و سوي پايتخت بود. تا در سايه سار اين امنيت بايفرينند آن چه را که هنرنام داشت. شايد بتوان اوج اين دعوت را از دوران شاه عباس اول صفوي خواند که پايتخت به قلب تپنده ايران يعني اصفهان منتقل شد.
آب و هواي خوش،نبودن در نزديک مرزها و مواردي از اين قبيل، شرايط لازم را براي يک پايتخت تمام عيار مهيا ساخت و بزرگان زيادي را از هر سمت و سو به پايتخت کشانيد.
اصفهان که پس از گذرانيدن ايام تلخ گذشته به آينده چشم دوخته بود در اين اوان دوباره بارور و شکوفه رويان شد.
شکوفه هاي زيبا و خوشبوي آن را مي توان عالمان و هنرمنداني برشمرد که در اين شهر درخشيدند و درختاني تناور گشتند. شاگرداني از خود يادگار نهادند که همگي از برکشيدگان مکتب اصفهان بودند. که اکثر در تخت فولاد اصفهان آرميده اند.
مي گذريم که شورش افاغنه و حملات جان فرساي آنان ، اکثر مکتوبات گران سنگ اين دوره را به آتش و خاکستري مبدل کرد تا هم اکنون ما تنها مشتي از اين خروارهاي علمي را در برداشته باشيم.
اي کاش در کنار گام هاي تاريخ،ناکامي ها جايي نداشت تا ما مجبور شويم به دنبال اما و اگرها بگرديم.پس مي گذريم و به آينده چشم مي دوزيم.
يکي از عالماني که همراه پدر در کودکي از جبل عامل راهي ايران شد، شيخ بهاء الدين محمد بود.در اين مختصر داعيه در معرفي شخصيت وي نداريم که مي خواهيم برخي از اقدامات او را در اصفهان اشارت وار بياوريم.
آنچه شيخ بهايي را به يک شخصيت ممتاز بدل کرده ،تبحر او در شاخه هاي مختلف علم و هنر است. شيخ بهايي نه فقط يک فقيه و فيلسوف بزرگ، که در داستان نويسي ،معماري ،شعر، خوشنويسي و برخي ديگر از هنرها نيز شهره بود. هنر معماري شيخ يادگارهاي زيادي دارد که در تاريخ معماري جهان پرآوازه است.
حمام معروف شيخ بهايي ،کاريز نجف آباد اصفهان،مهندسي حصار نجف اشرف،معماري مسجد جامع عباسي و سنگ شاخص آن ،الحاقاتي در طومار تقسيم آب زاينده رود و ده ها کار ديگر،آوازه هاي هنري شيخ بهايي را در جهان گسترده است.
برخي از اين ماندگارها را با استناد به مکتوباتي چون:شيخ بهايي در آيينه عشق و شيخ بهايي از جبل عامل تا اصفهان،اشارت وار بازگو و طالبين را براي توضيحات تکميلي ارجاع مي دهيم.

معماري مسجد جامع عباسي

شيخ بهايي اگر چه سال ها پيش قصد و نيت شاه عباس را در مورد ساختمان مسجد مي دانست و براي اين امر خير طرح ها و نقشه هايي نيز در سر پرورانيده بود اما درآن موقع مطلبي بيان ننموده و تنها به ذکر تلاوت آيه ي 108 سوره مبارکه بقره اکتفا کرد.
اين محاوره و قرار مختصر و مفيد ميان شاه عباس صفوي و شيخ بهايي درآن روز سال 1020 هجري قمري مبناي ساختمان يکي از بزرگ ترين و عظيم ترين و زيباترين مساجد اسلامي در طول تاريخ گرديد.
سنگي که براي هميشه شاخص ماند

همان گونه که مي دانيم،مسجد جامع عباسي داراي دو مدرسه است که يکي را سليماني و ديگري را ناصري نام نهاده اند.
مدرسه ي سليمانيه در گوشه ي جنوب غربي مسجد قرار دارد که به وسيله ي دو مدخل بزرگ به صحن مسجد و سه مدخل بزرگ ديگر به محوطه ي زير گنبد غربي متصل مي شود.
يکي از امتيازات بارز و برجسته ي اين مدرسه ،شاخصي است که براي تشخيص اوقات شبانه روزي از روي سايه ي آفتاب يا به اصطلاح ساعت آفتابي يا صفحه ي آفتابي است که جاي هيچ گونه شک و ترديد نيست که وي در مهندسي و مساحي و غيره مهارت کافي داشته. اين شاخص به ساعت ظلي هم معروف است.
در اين بخش به چند نقل قول از اين شاخص اشاره مي کنيم که تقريبا همه شبيه ولي هرکدام با ديدي بدان پرداخته اند.
علامه دهخدا درآن جا که به معرفي تاريخ اصفهان مي پردازد از اين سنگ، سخن به ميان آورده مي نويسد:(… سنگ براي تعيين ظهر حقيقي است. چون ظل آن معدوم شد ظهر واقع مي شود و سطح فوقاني آن سنگ به شکل مثلث قائم الزاويه است که وتر مثلث در جهت طرفي است که ظهر را تعيين مي کند و يک ضلع مجاور به زاويه ي قائمه وصل به ديوار است و ضلع ديگر نماينده ي قبله. و اينجاست که بايد گفت الفضل للمتقدم.)
همچنين ميرزا حسن خان جابري انصاري به صورت مختصر نگاشته:(… و درگوشه ي طرف شمالي،سنگي بر زمين به هندسه ي مرحوم شيخ بهايي کار گذارده شده که به همه ي فصول نصف النهار مبرهن و بدون سايه مي نمايد).
صاحب اثر، اصفهان بهشتي کوچک اما زميني هم با توصيحات کامل تري مي نويسد:(در مدرسه ي سليمانيه «تابستاني» نيز سنگي مثلثي «قائم الزاويه» در ميانه ي ضلع شمالي اش وجود دارد که وتر آن دقيقاً در امتداد شمال- جنوب طراحي شده و در واقع همين امر باعث مي گردد تا در چهار فصل سال در هنگام ظهر شرعي«وقتي خورشيد درست در وسط آسمان قرار دارد»سايه ي متشکله در مقابل وتر آن صفر شود. به همين علت آن را سنگ شاخص ظهر شرعي يا به زبان ساده تر سنگ ساعت مي نامند. البته يافتن اين امتداد، نياز به محاسباتي داشته که دانستن جغرافيا ،نجوم، هندسه و … از لوازم آن بوده است.)
طرح کاريز نجف آباد

اين کاريز از بزرگترين قنات هاي ايران و طول آن از ابتداي مظهر قنات تا انتهاي آبخور آن بيش از نه فرسنگ است و به قنات زرين کمر معروف مي باشد. اين کاريز به يازده جوي بزرگ تقسيم مي شود و هنوز هم روش توزيع آب آن مورد استفاده و عاري از هرگونه خطا و اشتباه محاسبه مي باشد و همه کشاورزان از آن تبعيت مي نمايند. اين روش توزيع چنان است که هم اکنون نيز آبهاي کمکي حاصل از چاه هاي الکتريکي و يا کانالهاي آبياري اضافي را از طريق همين جويها تقسيم و توزيع مي کنند و هيچ گونه اختلاف يا برخوردي بين رعايا پيش نمي آيد.
بناي مسجد چهار باغ

جالب است بدانيم بناي مسجد مشهور چهار باغ نيز از شيخ است ،چون در مسير يکي از کانال هاي آب زاينده رود قرار داشت ،پي ريزي ساختمان بزرگ و سنگي آن با مشکل مواجه مي گرديد. زيرا ساختمان مذکور نمي توانست بر سطح مرداب و لجن هاي موجود در اطراف آن قرار گيرد و امکان همه گونه خطر براي ساختمان ،به خصوص ديوارهاي جانبي گنبد و مناره ها وجود داشت .اين کانال هنوز از وسط مدرسه چهار باغ عبور مي کند .شيخ بهايي براي اجراي صحيح اين کار، يک طرح ابتکاري پيشنهاد کرد .بدين صورت که نخست مقدار زيادي زغال چوب به ضخامت دو متر در سرتا سر پي ساختمان پراکنده گردد و پس از کوبيدن زغال در کف پي ها روي آن را با ساروج و شفته پرکرده و پي هاي ساختمان را روي ساروج و شفته مذکور بنا کنند.اين روش که عبارت است از استفاده از زغال چوب براي پي ساختمان هاي مرداب و لجن زار است بعدها مورد توجه اروپاييان قرار گرفت.
شمعي هميشه فروزان

ساختمان گلخن گرمابه اي را که از آن زمان تا کنون بر جاي مانده و به حمام شيخ بهايي معروف است ، به وي نسبت ميدهند و مردم اصفهان از گذشته اعتقاد داشته اند که گلخن آن گرمابه را شيخ بهايي چنان ساخته بود که با شمعي گرم مي شد و در زير پاتيل گلخن، شمع افروخته اي در ميان فضاي خالي گذاشته و فضا را بسته بود و شمع مدت ها مي سوخت و آب حمام را گرم مي کرد و خود شيخ مي گفت که اگر روزي آن فضا را بشکافند،شمع خاموش و گلخن از کار خواهد افتاد و چون پس از چندي در هنگام تعمير گرمابه ، آن محوطه را شکافتند شمع فوراً خاموش شد.
ايجاد شهر نجف آباد

گويند وقتي کارواني موقوفات حرم مطهر حضرت علي(ع) را به نجف اشرف حمل مي نمود، در اولين منزل که در محل فعلي نجف آباد صورت گرفت، شيخ بهايي در خواب ،مولي علي(ع) را زيارت نمود و به او فرمودند: از محل وجوهات اين محموله، شهري در همين محل ساخته شود.آنگاه شيخ بهايي دستور داد، امتعه کاروان را فروخته از محل وجوه حاصله هزينه ي ايجاد و ساختمان شهر کوچکي به نام نجف آباد را پرداختند. طراحي، معماري و شيوه شهرسازي نجف آباد نه تنها درآن زمان بي نظير بوده بلکه اينک پس از گذشت چهار قرن همچنان مطلوب است.
رهايي از وبا، با سنگي اسرار آميز

به شيخ بهايي کراماتي را نسبت مي دهند که يکي از جالب ترين آنها چنين است.
صاحب اثر شيخ بهايي از جبل عامل تا اصفهان از قول کتاب قصص العلما آورده: معروف است که وي بر سنگي مربع شکل ،دعايي حک کرد به خاطر اين که ناخوشي و وبا از ايران دفع گردد و آن را در محال شيراز،در مرزهاي ايران مدفون ساخت. تا عهد فتحعلي شاه قاجار، وبا به ايران نيامد، اما در زمان اين شاه که شاهزاده حسينعلي ميرزا فرمان فرماي شيراز بود ،وي به طمع درهم و دينار ، آن سنگ مدفون را به ده دوازده هزار تومان به يک انگليسي فروخت و بعد از فروختن آن سنگ، وبا و طاعون در اغلب سال ها به ايران آمد.
همچنين شيخ ، مربعي پرکرد و در محال اصفهان دفن نمود و از آن زمان ،طاعون به اصفهان نيامد و در يکي از سال ها ،طاعون بزرگي به همه ي سرزمين ايران سرايت کرد جز اصفهان.

نويسنده: مهدي اعرابي
منبع: ويژه نامه روز اصفهان و کنگره بزرگداشت شيخ بهايي ضميمه روزنامه اصفهان زيبا / ارديبهشت 89.
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

− 5 = 3