اشاره:

تاریخ نـویسـى 90 سال زندگى بزرگمردى كه انقلابـى به عظمت و عمق و تإثیرگذارى و ثمردهى انقلاب اسلامى ایران را رهبرى كرد و در پـى آن, نظام بـى بـدیل جمهورى اسلامـى را در این سـرزمیـن كه قـرنها گرفتار استبـداد بـى حساب شاهان و سایه سیاه استعمارگـران بـود, استـوار سـاخت, كـارى است بسیـار دشـوار و اگـر محــــدودیتهاى انكارناپذیرى كه در بازنـویسى ایـن تاریخ بلند و پرماجرا وجـود دارد را در نظر آوریم اذعان خـواهیـم كرد كه كارى است ناشدنـى. براستى كه چگونه مى تـوان رمز و راز شكل گیرى شخصیت حضرت آیت الله العظمى امام خمینى, ایـن مرد بزرگ قرنها را بازگـو كرد در حالى كه آنچه از جلـوه هاى سالهاى نخستیـن, و نـوجوانى, و جـوانـى, و میانسالى وى مانده است تنها بخشـى از زندگـى ایشان است; چه رسد به خلـوت امام و رازهاى سربمهرى كه در محفل انـس معنـوى او, با خـداى بزرگ و اولیإ عظیـم الشإن اسلام(ع) نهفته است. حتـى مرور بر نقاط عطف و سرفصلهاى زندگى آن بزرگـوار نیز كارى نیست كه در ایـن مختصـر بگنجـد. ایـن است كه از آن ((آفتـاب)) شــرق, تنها جرعه اى بـرگرفتیـم و چـون ((ماه)) بازتابـى از بخـش كـوچكـى از شعاعهاى جهانتاب آن وجود نازنین شدیم. با اینهمه سخـن به درازا مـى كشیـد و بـا همه اختصـار, چـاره اى نبـود جز اینكه پیـام زن, ((ماه))شمار ((آفتاب)) زندگـى امام, از آغاز تا انجام را در سه بخش سامان دهد و در سه دفتر ولى همه در همیـن ویژه نامه, تقدیـم كنـد; دفتر نخست: ((از غنچه جمادى تا خروش خرداد)); دفتـر دوم: ((از خرداد خونین تا بهمن سپید)); و دفتر سوم: ((از بهار بهمـن تا خرداد سوگ)). آنچه اینك مى خوانید بخش نخست ایـن مجموعه است. دو بخـش دیگـر چنـان كه اشـارت رفت, در صفحـات بعدى آمـده است.

1/7/1281 ش ـ 20 جمـادى الثـانى 1320 ق

ولادت نور

امام خمینى همزمان با سالروز میلاد مسعود بانـوى بزرگ اسلام, حضرت فاطمه(س) در خانـواده اى از اهل علـم و تقـوا و هجرت و جهاد, در خانـدانـى از سلاله زهـراى اطهر(س), در شهر خمیـن دیـده به جهان گشود.
پدر بزرگـوار امام خمینى, آیت الله سیدمصطفى مـوسـوى از معاصران مرحـوم آیت الله العظمـى میرزاى شیرازى, پـس از آنكه سالیانى را در نجف اشرف به تحصیل علـوم و معارف اسلامـى پـرداخته و به درجه اجتهاد نایل آمده بود, به ایران بازگشت و در شهر خمیـن ملجإ و هادى مردم در امور دینى گشت.
در حـالـى كه بیـش از 5 ماه از ولادت آقا ((روح الله)) نمـى گذشت, طاغوتیان و خوانیـن تحت حمایت عمال حكومت وقت, نداى حق طلبى پدر را كه در برابر زورگـوییهایشان به مقاومت برخاسته بـود, خامـوش كـرده و وى را در مسیر خمین به اراك به شهادت رساندنـد. بـدیـن تـرتیب, امام خمینـى از اوان كـودكـى با رنج یتیمـى آشنا و بـا مفهوم شهادت روبه رو گردید و پـس از شهادت پدر بزرگـوارش, دوران كـودكى و جـوانى را تحت سرپرستى مادر باایمانـش, بانـو هاجر كه خـود از خـانـدان علـم و تقـوا و از نـوادگـان مـرحـوم آیت الله خـوانسارى ـ صاحب كتاب زبـده التصانیف ـ بـود و همچنیـن نزد عمه بزرگـوارش صاحبه خانـم كه بانـویـى شجاع و حق جـو بـود, رشد كرد.

21/11/1281 ـ 12 ذیقعده 1320

مجتهد شهید

آیت الله سیدمصطفى موسوى پدر بزرگوار امام خمینى در راه خمیـن ـ اراك, مـورد سـوء قصد گروهى از اشرار منطقه قرار گرفت و بر اثر اصابت چند گلـوله به كتف و كمر در سـن 47 سالگى به شهادت رسید. مرحوم سیدمصطفـى فرزند علامه جلیل القدر مرحـوم سید احمد مـوسـوى است كه به گفته برخـى, از خانـدان جلیل صاحب ((عبقات الانـوار)) مى باشد.
ایشـان تحصیلات خـود را در نجف اشـرف و سـامـرا در زمان میـرزاى شیرازى پیگیرى نمـود و جزء علما و مجتهدان عصر خـود قرار گرفت. از اجازه ها و اوراق و كتـابهایشان استفاده مـى شـود ایشان به در جه اجتهاد رسیـده و لقب ((فخـر المجتهدیـن)) گـرفته بود.
وى پـس از بـازگشت از نجف اشـرف و از سال 1312 تا 1320 ق كه در خمین سكونت داشت, رهبرى و هدایت اهالى خمیـن و حومه را به عهده مـى گیـرد و مشغول اداره امـور مـردم مـى گردد.
پدر بزرگـوار بنیانگذار جمهورى اسلامـى ایران در مدت اقامت خـود در خمیـن, بشـدت در مقابل زورگـوییهاى ظالمان و خـوانیـن منطقه ایستادگـى مـى كرد و در راه دفاع از مردم مظلـوم از هیچ كـوششـى دریغ نمى نمـود, تا اینكه در سال 1320در حالى كه به همراه عده اى سوار و تفنگدار جهت مطلع كردن عضدالسلطان حاكم اراك و خمیـن از اوضاع و احـوال نابسـامان خمیـن و روستـاهاى اطـراف, عازم اراك بـود, در بین راه تـوسط دو سركرده خـوانیـن (جعفر قلى خان و رضا قلـى خان) مـورد حمله قرار مـى گیرد و در اثـر اصابت تیر به لقإ الله مـى پیـونـدد. جنازه ایشان پـس از انتقال به نجف اشـرف, با حضـور علمـا و مـردم به خـاك سپـرده شـد.
قاتلان, پس از ارتكاب جنایت ددمنشانه خود, متوارى گشته, ولى پـس از مدتـى دستگیر و به زندانـى در تهران منتقل شدند. یكـى از آن دو در زنـدان فـوت كـرد و فـرد دیگر به واسطه پیگیرى قاطعانه و مستمر بستگان آن شهید, به اعدام محكوم شد و به جزاى خـود رسید. ایشان داراى سه پسر و سه دختـر بـود. پسـرها عبارتنـد از: سیـد مرتضى, معروف به آیت الله پسندیده; سید نورالدیـن كه از محترمان مقیـم تهران بود و سید روح الله ـ امام خمینى ـ كه آخریـن فرزند آن مرحوم مى باشند.

1288 ش ـ 1327 ق

آغاز تحصیل

امام خمینـى به منظور تحصیل دروس ابتدایـى درسـن 7 سالگـى عازم مكتبخانه آخـوند ((ملا ابـوالقاسـم)) در خمیـن شد و ادامه درس و آمـوزش را نزد ((آقا شیخ جعفر)) شاگردى كرد و آنگاه وارد مدرسه شد و تمریـن و آمـوزش خط را نزد استاد ((آقا حمزه محلاتـى)) فرا گـرفت و قبل از پانزده سالگـى تحصیلات دبستان را به پایان بـرد.

1336 ق

درگذشت مادر

والده فاضله و مكرمه امام خمینى, بانـو هاجر خاتـون درایـن سال عالـم فانى را وداع گفت. مرگ مادر در حالى اتفاق افتاد كه امام خمینـى بیـش از پانزده سال از عمر خـود را نگذرانده بـود. ایـن پیشامـد انـدوهـى جانكاه بـر چهره امام نشانـد, امام هیچ یك از رنجها و سختیها و سیل حـوادث روزگـار او را در زنـدگــى متزلزل نساخت و وى در سـایه اعتماد به نفـس, به كسب پیشـرفت و تكامل و تحصیل علـم و دانـش و فضیلت پـرداخت.
((هاجـر خاتـون)) بانـوى باایمان و بزرگـوارى بـود كه نگهبان و مربى یتیمانش كه كوچكتریـن آنها ((روح الله)) چند ماهه بود, شد.
وى استوار ایستاد و از فرزنـدانـى خرد و ناتـوان, زنان و مردان بزرگ و پاكدامنى تربیت كرد كه فرزند كوچكتر او, حكـومت دو هزار و پانصـد ساله شاهنشاهـى را به زبـاله دان تاریخ فـرستاد و قـرن بیستـم را بـا قیـام الهى خـود زیـر و رو كرد.
ایشان با همیارى و كمك ((صاحبه خانـم)) عمه بزرگوار امام, پس از شهادت پـدر امـام خمینـى به منظور اجـراى عدالت و خـونخـواهــى شهیـدشان سفـرى مخـاطـرهآمیز را آغاز كـردنـد و در پـایتخت بـا استقامت و شهامت خـویـش آنقـدر ماندنـد تا سرانجام عدالت را در بـاره قـاتل آیت الله شهیـد اجـرا كـردند.

1336 ق

درگذشت عمه امام

در ایـن سال بانو ((صاحبه خانم)) عمه بزرگوار امام خمینى در اثر بیمارى دار فـانـى را وداع گفت. عمه مكـرمه امام شیـرزن دلاور و شجاعى بـود كه در برابر دزدان و اشرار مى ایستاد و كلامـش همچـون فرمانده اى متنفذ بود.
آیت الله پسنـدیـده در خـاطـرات خـود از وى به عنـــوان ((عالمه باشهامت)) نام مى برد. مقبره ایـن بانوى مـومنه و فاضله در كنار قبر مادر بزرگـوار امام خمینى در ((خاكفرج)) در جـوار امامزاده احمـد از نـوادگـان امـام سجـاد(ع) قـرار گرفته است.

1339 ق

هجرت به اراك

امام خمینـى پـس از آمـوزش صرف و نحـو و منطق به مـدت سه سال در محضر برادر بزرگـش (آیت الله سیدمرتضـى پسنـدیـده) رهسپار حـوزه علمیه اراك كه تحت زعامت مـرحـوم آیت الله حاج شیخ عبـدالكـریـم حـائرى یزدى رونق بسزایـى داشت, شـد و در محضـر اساتیـد فـن به آموختن ادبیات مشغول گردید.
ایشـان فـراگیـرى كتـاب مطـول را نزد مـرحـوم ((شیخ محمـدعلــى بـروجـردى)) و ادامه منطق را نزد مـرحـوم ((حـاج شیخ محمـــــد گلپایگانـى)) و شـرح لمعه را نزد مـرحـوم ((آقاى عباس اراكـى)) آغاز كرد.
همچنیـن ایشان از محضر اساتید دیگرى همچـون ((آقا میرزا محمـود افتخار العلما)), ((آقا میرزا مهدى داعى)) و ((میرزا رضا نجفـى خمینى)) استفاده نمود.

فروردین 1300 ـ رجب 1340 ق

هجرت به قم

امام خمینـى همزمان با هجـرت آیت الله حائرى یزدى به قـم, رهسپار حـوزه علمیه قـم گـردیـد. ایشـان پـس از ورود به قـم در مـدرسه ((دارالشفـا)) مسكـن گزیـد و در حـوزه تازه تـإسیـس آن سـامان تحصیلات خـود را با جـدیت دنبال نمـود و به سـرعت مـراحل تحصیلات علـوم حـوزوى را نزد استادان طـى كرد و از محضـر اساتیـدى بزرگ همچـون مـرحـوم آقـامیـرزا محمـدعلـى ادیب تهرانــــى, آیت الله سیدمحمدتقى خـوانسارى و آیت الله سیدعلى یثربى كاشانى بهره برد.

1345 ق

شركت در دروس عالیه

امام خمینـى پـس از اتمام دوره سطح, شـركت در درس خـارج آیت الله حائرى را آغاز نمـود. در محضـر آن استـاد بزرگ بـود كه تـوانست سطـوح عالى علمى و مبانى فقهى و اصـولى خـود را تحكیـم و تكمیل نموده و به درجه اجتهاد برسد.
هنگـام رحلت آیت الله حـائرى در سال 1355 كه امام در 35 سـالگـى بود, داراى مبناى متقـن, محكم و مستقل بود و در زمره فضلاى نامى و نـوابغ علمـى حـوزه قـرار داشت. ایشـان علاوه بـر مقام ممتـاز فقـاهت, در علـوم هیـإت و فلسفه و حكمت و عرفـــان و اخلاق نیز داراى مهارت ویژه و تخصصـى كـامل بـود. استـاد ایشـان در علـوم هیإت و ریاضیـات و فلسفه, مـرحـوم حـاج سیـد ابـوالحسـن رفیعى قزوینـى بـود. امام ادامه ایـن دروس, به اضـافه علـوم معنـوى و عرفانـى را نزد مرحـوم آقا میرزا علـى اكبر حكمـى یزدى آمـوخت و عروض و قـوافـى و فلسفه اسلامـى و غرب را نزد مـرحـوم آقــا شیخ محمدرضا مسجدشاهى اصفهانى و اخلاق و عرفان را مقدارى نزد مرحـوم آیت الله حاج میرزا جـواد ملكـى تبریزى و عالیتریـن سطـوح عرفان نظرى و عملـى را به مـدت شـش سال نزد مرحـوم آیت الله آقا میرزا محمدعلى شاهآبادى فرا گرفت.
امام خمینـى علاوه بـر دروس رایج حـوزه, به دلیل تـوجه به مسایل علمى و فرهنگـى خارج از حـوزه و مجامع روشنفكرى و دانشگاهى, در سـن 26 سالگـى به آمـوختـن فلسفه دارویـن و نقـد آن نزد مرحـوم آیت الله حـاج شیخ محمـدرضا نجفـى اصفهانـى مسجـدشاهـى پـرداخت. بنا به گفته برخى, امام مدتـى را نیز صرف فراگیرى زبان انگلیسى كرد.

1347 ق

آغاز تدریس فلسفه و عرفان

امام خمینى تدریس كتب فلسفى را در سـن 27سالگى آغاز نمود, لیكن دقت و احتیـاط كـامل را در انتخـاب شـاگـرد و كتـاب مــورد بحث مـى نمـود. ایشان مقیـد بـود در مجلـس درس, افـراد لایق و فاضل و معتقـد شـركت نماینـد. امام دایما بـا بـرگزارى امتحان كتبـى و شفاهـى, میزان فـراگیرى شاگردان را كنتـرل مـى نمـود و در صـورت احراز عدم شایستگى, از شركت آنان در مجلـس درس جلـوگیرى مى كرد. ضمنا همزمـان بـا تـدریـس فلسفه, بـراى افـراد شـایسته و مـورد اعتماد, به طـور خصـوصى بحثـى از علـوم عرفان را نیز شروع كرد.

1307 ش ـ 1347 ق

آغاز تـإلیف كتـاب (شـرح دعاى سحر)

امام خمینـى از سـن 27سالگـى در كنار تحصیل و تدریـس, اقدام به تإلیف و تصنیف نمود. حاصل ایـن كوشـش, تإلیف دهها جلد كتاب و شرح و حاشیه بر چند كتاب در مـوضـوع فقه, اصـول, تفسیر, عرفان, اخلاق, احكام و فلسفه بـود كه تعداد زیادى از آنها چاپ و منتشـر شـده است. شـوق به تإلیف و تصنیف در تمام دوران نهضت تـا آغاز انقلاب همچنان ادامه داشت. پـس از پیـروزى انقلاب اسلامـى, به علت گـرفتـاریهاى متعدد, امام فـرصت نگـارش نیافت, امـا همچنان بـا ایراد سخنرانـى و صـدور پیامها و اطلاعیه هاى متعدد به مناسبتهاى گوناگـون و بـرگزارى چنـد جلسه تفسیـر ـ كه از سیما پخـش شـد ـ گنجینه ارزشمندى از احكام علمى و عملى اسلام را كه چـون ((صحیفه نـور)) است, بـراى امت اسلام به یـادگار گذاشت.
((شرح دعاى سحر)) ظاهرا اولیـن اثرى است كه توسط امام خمینى در سن 27 سالگى تحریر شده است.
ایـن كتاب از كتابهاى عرفانـى حضـرت امام و ماننـد تإلیف دیگر ایشان, مصباح الهدایه قابل استفاده كسـانـى است كه بـا فلسفه و عرفان آشنایـى كامل داشته باشند. سال تإلیف ایـن كتاب, همزمان با ورود مرحوم آیت الله شاهآبادى به قـم است و تإلیف ایـن كتاب در سال اول شاگردى در نزد آن مرحوم این نكته را روشـن مى كند كه حضرت امام ـ همان طور كه خود در اولیـن برخورد و ملاقات با آقاى شاهآبادى اظهار داشته بـود ـ فلسفه را قبلا خـوانـده و در عرفان نیز كار كرده و استاد دیده بود. ایـن كتاب به زبان عربى نگاشته شده و با تـرجمه فارسـى, پـس از پیروزى انقلاب منتشـر شـده است.
امام خمینـى كتابهاى عرفانـى دیگـرى همچـون ((حاشیه بـر مصبـاح الانـس)) و ((رسـاله لقـإ الله)) را نیز تحـریـر نمـود.

1308 ش ـ 1347 ق

ازدواج

امام خمینـى در سـن 28 سالگـى با خانـم قـدس ایران ثقفـى, فرزند مكـرمه آیت الله حـاج میـرزا محمـد ثقفـى تهرانـى ازدواج نمـود. آیت الله حاج میرزا محمـد ثقفـى ـ فرزند مرحـوم آیت الله حاج شیخ ابـوالفضل كلانتر ـ كه در آن زمان در حوزه علمیه قـم مى زیست, به واسطه مـرحـوم آیت الله لـواسـانـى بـا امام آشنا شـد و در همان بـرخـورد اول, شیفته فضایل علمـى و اخلاقـى و مجذوب روح بـاعظمت ایشـان شـد; از ایـن رو بـدون تـإمل پیشنهاد ایشـان را در امـر ازدواج پذیرفت. خانـم ثقفـى در مدت قریب به 60 سال زندگى مشترك با امام خمینى متحمل سختیها و مشكلات فراوانـى شـد و در پیشبـرد نهضت اسلامـى, همگام و همراه امام بـود. همسر مكرمه امام متـولد 1292 ش مى باشد و ثمره ایـن ازدواج, 7 فرزند به نامهاى: مصطفـى, صـدیقه, فریده, فهیمه, سعیده, احمد و لطیفه مـى باشـد كه در حال حـاضـر سه دختـر در قیـد حیـات مـى بـاشند.

آذر 1309 ـ 12 رجب 1349

ولادت اولین فرزند

((حاج آقا مصطفى)) اولیـن فرزندامام در شهرستان قم دیده به جهان گشـود. ایشان پـس از اتمام دروس ابتدایى, به تحصیل علـوم اسلامى در حوزه علمیه قـم پرداخت و دوره سطح را از محضر اساتیـد حـوزه همچـون آیت الله مـرتضـى حائرى, آیت الله شهیـد صـدوقـى, آیت الله سلطانى و آیت الله شیخ محمدجـواد اصفهانى بهره برد, و در سـن 21 سالگـى از حـوزه درس خارج و فقه مرجع بزرگ وقت مـرحـوم آیت الله بـروجـردى استفاده كرد و درس خارج اصـول را در محضر امام شـروع كرد و پـس از درگذشت آیت الله بروجردى, در حـوزه درس فقه و اصول پـدر بزرگـوارش و نیز علامه بزرگ مـرحـوم میـرداماد شـركت كـرد.
آیت الله سید مصطفـى خمینى علاوه بر مقام و درجه اجتهاد در فقه و اصول, در علوم معقول و فلسفه و كلام نیز تبحر داشت و قبل از سـن 30 سالگى جامع دانـش معقول و منقول گردید و مدت ده سال در حوزه علمیه نجف خـارج اصـول تـدریـس مـى كـرد.
از ایشان تإلیفاتـى در زمینه هاى مختلف فقهى, اصـولـى, تفسیر و … به جا مانده است. ایشان از سال 1341 وارد فعالیتهاى سیاسـى شد و پـس از تبعید امام به تركیه, وى نیز تبعید شـد و تا هنگام شهادت همراه و یاور امام بـود. مقبـره آن مـرحـوم در نجف اشـرف مى باشد.

1318 ش ـ 4 محرم 1358 ق

تإلیف كتاب ((چهل حدیث))

كتاب ((اربعیـن)) شـرح چهل حـدیث از پیشـوایان معصـوم(ع) است كه تـوسط امـام و به زبـان فـارسـى تـإلیف شـده است.
كتاب فوق در اصل عمدتا تقریرات درس ایشان است كه مضامیـن آن را در مدرسه فیضیه و ملاصادق در قـم براى شاگردان خود ایراد فرموده و سپـس تصمیـم گـرفتنـد آن را به صـورت كتـاب بنگـارند.
حضرت امام در آغاز كتاب فرمـوده اند: ((ایـن بنده بـى بضاعت ضعیف مدتـى بـود با خـود حدیث مى كردم كه چهل حدیث از احادیث اهل بیت عصمت و طهارت(ع[ (را] كه در كتب معتبـره اصحاب و علما ثبت است, جمعآورى كنم, كه با حال عامه مناسبتى داشته باشد و از ایـن جهت آن را به زبان فارسى نگاشته كه فارسـى زبانان از آن بهره گیرنـد … )).
امـام در آغاز حـدیث اول, چهار نفـر از مشـایخ را كه به ایشـان اجازه روایت حـدیث داده اند, به ایـن تـرتیب نام بـرده انـد: شیخ محمـدرضا آل علامه, حاج شیخ عبـاس قمـى, سیـد محسـن امیـن و سیـد ابوالقاسم دهكردى اصفهانى.

30/1/1321 ش ـ 1361 ق

تإلیف كتاب ((آداب نماز))

كتاب ((آداب الصلاه)) یكـى از تـإلیفات امام است كه نگارش آن در ایـن تاریخ به پـایان رسیـد. در ایـن كتاب آداب قلبـى و اسـرار معنـوى نماز مطرح شـده است. در ایـن كتاب تفسیر سـوره هاى حمد و تـوحید و قـدر به صـورت عرفانـى و نسبتا مفصل آمده است. سه سال پیش از تإلیف ایـن كتاب, در یكى از آثار گرانقدر حضرت امام به نام ((سر الصلاه)) همیـن معانى به صـورت موجز و به زبان خاص اهل عرفان به نگارش در آمده بود, لكـن ایشان به منظور استفاده مردم به تـإلیف كتـاب حـاضـر به زبـان سـاده پـرداختند.

1322 ش

تإلیف كتاب ((كشف الاسرار))

امام خمینى با انتشار كتاب ((كشف الاسـرار)) فعالیت علنـى سیاسـى خـود را كه آكنده از انتقاد به سیاستهاى استعمارى و ضـد اسلامـى رضـاخـان و پـس از او بـود, آغاز كـرد و نسبت به ادامه همـــان سیاستها ـ بلكه بـدتر از آن ـ پـس از فرار رضاخان, به همه مردم بخصـوص علمـا و روحـانیـون حـوزه هـاى علمیه هشدار داد.
ایشان كتاب فـوق را در رد كتـاب ((اسـرار هزار ساله)) كه تـوسط شخصـى منحـرف و به منظور تـرویج وهـــابیت و در رد تشیع و اسلام نـوشته شـده بـود, به رشته تحریر در آوردند. امام به جهت اهمیت موضوع, تدریـس خـود را در قـم تعطیل و پاسخ كتاب فوق را به طور مستـدل بیان كردنـد; به گـونه اى كه در اثر فعالیت شبانه روزى در نگـارش كتـاب فـوق از نـاحیه چشـم بیمـار شـدند.
حضـرت امام میفرمـود: ((یك روز بـراى درس به طـرف مـدرسه فیضیه مـى رفتـم. در وسط راه متـوجه شـدم كه عده اى راجع به كتاب اسرار هزار ساله بحث و گفتگـو مى كنند. یك مرتبه به ذهنـم آمد كه عجب, ما داریم مى رویم درس اخلاق مـى گـوییـم و حال آنكه ایـن بحثها در حـوزه مطرح است!)) ایشان از وسط راه برمـى گردنـد و ظرف مـدت یك ماه تا چهل روز تقـریبا تمام كارهایشان را رها مـى كننـد و كتاب فوق را مى نویسند.
ایشان در مقـدمه كتـاب مـى نـویسنـد: ((امـروز كه دنیاى آتـش خیز بناچارى دست خـود را به طرف دیـن و روحانیت دراز كرده … بعضى از نـویسندگان ما حمله به دیـن و دیندارى و روحانیت را بر خـود لازم دانسته, بدون آنكه خـودشان نیز مقصودى جز فتنه انگیزى داشته باشنـد, با قلمهاى ننگین خـود اوراقـى را سیاه كرده, بیـن عامه مردم پخـش كرده اند. غافل از آنكه سست كردن مردم, امروز به دیـن و دینـدارى و روحـانیت از بزرگتـریـن جنایات است كه بـراى فناى كشـور اسلامى هیچ چیز بیـش از آن كمك كارى نمـى كند)). امام خمینى همچنیـن در كتاب فـوق بـراى اولیـن بـار به طـرح مسإله ((ولایت فقیه)) و حكومت اسلامى پرداختند و بر لزوم حكـومت اسلامـى تإكید ورزیدند.

15/2/1323 ش ـ 11 جمـادى الاولـى 1363

تاریخى ترین سند مبارزه

پس از كشف الاسرار تاریخى تریـن سند مبارزه امام قطعه اى است كه به درخـواست مرحـوم حجت الاسلام وزیرى در یزد, در دفتـرى كه به منظور گـردآورى دستنوشته علما و بزرگان قـرار داده بـود, نـوشته انـد. در ایـن سند كه با آیه شریفه ((قل انما اعظكم بواحده ان تقوموا لله مثنـى و فرادى)) آغاز شـده است, حضرت امام ((قیام لله)) را تنها راه اصلاح دو جهان بیان مى كنند و مـى نـویسنـد: ((قیام براى خـدا است كه خاتـم النبییـن(ص) را یك تنه بر تمام عادات و عقاید جاهلیت غلبه داد و بتها را از خانه خـدا برانـداخت و به جاى آن توحید و تقوا را گذاشت)).
ایشان در ادامه در باره عواقب و مضـرات تـرك قیام بـراى خـدا و اقدام براى منافع شخصى نـوشته اند: ((خودخـواهى و ترك قیام براى خـدا ما را به ایـن روزگار سیاه رسانده و همه جهانیان را بر ما چیـره كـرده و كشـورهـاى اسلامـى را زیـر نفـوذ دیگـران درآورده [است])).
امام خمینـى در پـایـان ایـن سنـد از همه علمـا و روحـانیـون و دینداران خداخـواه دعوت مـى نمایند براى نجات دیـن از دست مشتـى شهوتران قیام كنند.
ایـن نامه كه در واقع بیانیه اى سیاسى و مبارزاتـى است, در آغاز نخستیـن جلـد مجمـوعه صحیفه نـور آمده است.

1363 ق

تعطیل درس براى رفع شبهات

تخصص ویژه امـام در علـوم عقلـى مـوجب شـدایشـان در همـان اوان جـوانى, پاسخگوى اشكالات و شبهات عقلى نسبت به اسلام باشد. در آن زمان كسانى كه نسبت به مسایل دینـى سـوال داشتند, به قـم رجـوع مـى كردند و با اینكه علماى طراز اول در قـم حضـور داشتند, آنان را بـراى بـرطـرف كـردن ابهام و اشكال به حضـور امام راهنمایـى مى كردند.
هنگامى كه شخصـى, به علت شبهاتـى كه معاندان به او تلقیـن كرده بـودند, در ایمان و عقاید دینـى خـود دچار لغزش شـده و براى به دست آوردن حقیقت به قـم مراجعه كرده بـود, وى را به امام خمینى معرفـى كـردنـد. ایشان با پشتكار و اهتمام فـراوان در مقام رفع شبهه و ابهامات برآمد. اهتمام امام به ایـن موضـوع در حدى بـود كه سه روز درس خویـش را تعطیل نمود و سرانجام موفق شد شبهات را از بیـن ببرد و از انحطاط فكرى و سقوط آن شخص در منجلاب تباهى و گمراهـى جلـوگیرى نمایـد و به راه حق و حقیقت راهنماییـش كنـد.

1364 ق

آغاز تدریس خارج فقه و اصول

امام خمینـى تـدریـس خارج فقه و اصـول راهمزمان با ورود مرحـوم آیت الله بروجردى به قـم آغاز كرد. ایشان قبل از شروع درس خارج, سالیان درازى به تدریـس ((سطح)) اشتغال داشت و كتب فقه و اصـول را با بیانى شیوا براى گروهى از فضلا و محصلان علوم اسلامى تبییـن مى نمود.
ایشان با شروع درس خارج فقه و اصـول و در ادامه آن, با سـرمایه سرشار علمى خـویـش, جـویبارهایى از علـم و دانـش و فضیلت را در بـوستان روحانیت روان ساخت و ابـواب و نظرات جـدیـدى را در فقه گشـود و فقه و حكومت را در هـم آمیخت و صدها شاگرد فاضل و مبرز تـربیت نمـود كه بسیارى از آنها نقـش مهمـى در ایجاد و استمرار نهضت اسلامى ایفا نمودند.
امام طى سالهاى طولانى, در حوزه علمیه قـم به تدریس چندیـن دوره فقه, اصـول, فلسفه و عرفان و اخلاق اسلامـى در مدرسه فیضیه, مسجد اعظم, مسجد محمدیه, مدرسه حاج ملا صادق, مسجد سلماسـى و … همت گماشت.

24/12/1324 ش

ولادت حاج سیداحمدآقا

در ایـن سـال مـرحـوم حـاج سیـداحمـدآقـا دیـده به جهان گشـود. ایشان دوران كودكى خـود را در حالى سپرى كرد كه والد بزرگوارش, مبارزه سیاسى خویـش علیه ظلـم و ستـم را به مقتضاى فضاى آن روز آغاز كرده و به عنـوان مجتهد بـرجسته و پرآوازه در حـوزه علیمه قـم مطرح بود. وى پـس از طى دوران تحصیل موفق به اخذ دیپلـم در رشته طبیعى از دبیرستان حكیـم نظامـى قـم شد و پـس از آن تحصیل علوم دینى را آغاز نمود. مرحوم حاج سیداحمد پـس از تبعید امام, چنـدیـن بار مخفیانه به نزد پـدر در نجف رفت, كه در مـواردى با واكنـش ساواك روبه رو گشت. ایشان در طول زندگانى خویـش به عنوان یار و همراه امام مطرح بـود. حضـرت امام در تاریخ 1361/8/23 در بـاره مـواضع گذشته و حـال احمـدآقـا نـوشت: ((… اینجـانب در پیشگاه مقدس حق شهادت مى دهـم كه[ احمد] از اول انقلاب تاكنـون و از پیـش از انقلاب در زمانى كه وارد ایـن نحـو مسایل سیاسـى شده است, از او رفتار یا گفتارى كه بر خلاف مسیر انقلاب اسلامـى ایران باشد, ندیده ام و در تمام مراحل از انقلاب پشتیبانـى نمـوده و در مرحله پیروزى شكـوهمند انقلاب معیـن و كمك كار مـن بـوده و هست و كارى بر خلاف نظر مـن انجام نمى دهد …)). ایشان سرانجام پـس از عارضه قلبـى و تنفسى و على رغم پنج روز تلاش پزشكان در شامگاه 25 اسفند ماه 1373 دعوت حق را لبیك گفت و به دیدار پـدر در پیشگاه حق نایل شد.

1325 ش

 

تلاش بـراى مـرجعیت آیت الله بـروجـردى

به دنبال رحلت آیت الله العظمـى سیـد ابـوالحسـن اصفهانـى و طـرح مسإله جانشینـى ایشان در دوره حساس پـس از رضاخان, امام كه در آن سالها از مـدرسان بنام حـوزه علمیه قـم به شمار مـى رفت, بـا تـوجه به بینـش عمیق نسبت به موقعیت و مسـوولیت مراجع تقلید در جامعه و امـور سیاسـى تلاشهاى گستـرده اى را بـراى تثبیت مـرجعیت آیت الله بـروجـردى آغاز كرد. امام از سالهاى سیاه و دیكتاتـورى رضاخان به خـوبى به یاد داشت در اثر بـى اعتنایـى و عدم مـداخله برخى از مراجع در امور سیاسى, رضاخان پایه هاى حكومت دیكتاتـورى خـود را محكـم كرد و به حـریـم اسلام, روحانیت و حـوزه هاى علمیه یـورش برد و حتـى حریـم محدود درس و بحث حـوزه را محترم نشمرد.
با تـوجه به تجـربیات تلخ فـوق و با شناختـى كه امام از مقام و مـرتبه آیت الله بـروجـردى داشت و مـى دانست ایشـان از شـاگـردان برجسته آخـونـد خراسانى ـ رهبـر روحانـى مشروطه ـ است و نیز با عنایت به مـوضعگیـرى شجـاعانه اى كه ایشان در مقابل خلافكاریها و قانـون شكنیهاى رضاخان داشت, كـوشـش فـراوانـى كـرد تا ایشان را متقاعد سازد به قـم مهاجـرت نمـوده و مـرجعیت و رهبـرى دینـى و سیاسى مردم را پذیرا شوند. بدیـن منظور با ارسال نامه و سفر به شهرهاى مختلف, نظر مـوافق علماى شهرها را نسبت به مرجعیت ایشان جلب نمود.
پـس از سكـونت آیت الله بروجردى در قـم, بزودى ایشان مورد تـوجه علما و طلاب حـوزه و عمـوم مردم قـرار گـرفت و در مـدت كـوتاهـى مرجعیت تقلیـد اكثر مردم كشور و شیعیان خارج از كشـور را احراز نمود.
پـس از یك دوره فترت چند ساله در حـوزه ها, نظم و انضباط در امر تعلیـم و تربیت و شهریه طلاب به وجـود آمد و مدارس علمیه جـدیدى در شهرستانها تإسیس شد, تا بتواند به تعلیـم و تربیت طلاب بومى بپردازد و بدیـن وسیله تبلیغات مذهبى و امـور دینى ولایات اداره شد. براى نخستیـن بار روحانیون فاضل و دانشمند به خارج از كشور و از جمله اروپا اعزام شـدند, تا امـور تبلیغى و مذهبـى شیعیان خـارج از كشـور را هـدایت و اداره نمـایند.
امام همچنیـن طلاب فاضل و جـوان حوزه را تشویق به نویسندگى كرد. در آن اوقات سعى امام در ایـن بـود كه مسـایل حـوزه و جـامعه و جـریان سیاسـى كشـور به اطلاع آیت الله بـروجـردى بـرسـد. متقابلا آیت الله بروجردى احترام و اعتماد خاصـى بـراى امام قایل بـود و در موارد متعددى ایشان را به عنوان نماینده تام الاختیار خـود در اداره حـوزه و گفتگـوهـاى سیـاسـى مـى گمـاشت.

9/1/1340

مرجعیت امام

به دنبال ارتحال آیت الله العظمـى بـروجـردى, مرجعیت امام خمینـى فـراگیر شـد و مـورد استقبال مردم ایران قرار گرفت و بسیارى از علما, ایشان را به عنوان مرجع اعلم معرفى نمودند. ایـن در حالى بـود كه حضرت امام بشدت از مطرح شدن خویـش به عنوان مرجع تقلید پرهیز داشت; ایـن در حالـى بود كه فتاواى امام بـر تمام ابـواب كتاب عروه الـوثقـى پنج سال قبل از رحلت آیت الله بـروجردى پایان یافته بـود و در همیـن سالها حاشیه بـر كتـاب وسیله النجـاه به عنـوان رسـاله عملیه ایشـان نیز نگـارش یـافته بود.
ایشان حتى حاضر به چاپ رساله خود نبود و در برابر ایـن درخواست فرمـوده بـود: ((آنهایى كه به رساله مـن احتیاج دارند, خـودشان ببرند و چاپ كنند)).
شایـان ذكـر است شـاه پـس از درگذشت آیت الله بـروجـردى تلگـرام تسلیتـى به آیت الله حكیـم در نجف فرستاد, تا بدیـن وسیله نظرها را به خارج ایران معطوف دارد!

1/10/1340

بى اعتنایى به نخست وزیر

علـى امینـى, نخست وزیر رژیـم شاه كه براى دیداربا مراجع قـم به ایـن شهر آمده بود, مورد استقبال و احترام قرار گرفت, اما امام وى را تعظیـم و تكریـم نكـرد. ایشان با بیانات صـریح و قاطعانه امكان سوءاستفاده و بهره بردارى از ایـن ملاقات را سلب نمود. على امینى پـس از مراجعت به تهران, در گفتگـو با آیت الله كاشانى از ابهت و عظمت روحـى ایشـان تجلیل كـرد.

16/7/1341

مقـابله بـا غائله انجمنهاى ایـالتـى و ولایتى

به دنبال تصـویب طرح((لایحه انتخابات انجمنهاى ایالتى و ولایتى)) و اعلام آن در مطبـوعات مبنـى بـر حذف قیـد اسلام از شــــــرایط انتخاب كننـدگان و انتخـاب شـونـدگـان و اداى سـوگنـد به ((كتـاب آسمانـى)) به جاى قرآن كریـم, كه در جهت اسلام زدایى صـورت گرفت, امـام و جمعى از مـراجع و علمـاى قـم بـا تشكیل جلسه اى در منزل مرحـوم آیت الله شیخ مرتضـى حائرى به بحث و تبادل نظر پرداختنـد. پس از آن هر كدام از مراجع, تلگرامى به شاه مخابره كردند. متـن تلگراف امام لحن تندترى داشت.
در بخشـى از تلگـراف امـام چنیـن آمـده بـود: ((به طـورى كه در روزنـامه هـا منتشـر است, دولت در انجمنهاى ایـالتـى و ولایتــى, ((اسلام)) را در رإى دهنـدگان و منتخبین شـرط نكرده و ایـن امر مـوجب نگرانـى علماى اعلام و سایر طبقات مسلمیـن است. صلاح مملكت در حفظ احكـام دیـن مبیـن اسلام و آرامـش قلوب است.
مستـدعى است امر فـرماییـد مطالبـى را كه مخالف دیانت مقـدسه و مذهب رسمى كشـور است, از برنامه هاى دولتى و حزبى حذف نمایند)). اما شاه در پاسخ تلگـرام مـراجع, مـوضـوع را به نخست وزیر محـول كرد! شایان ذكـر است شاه پاسخ تلگـرام امام را چنـد روز پـس از پاسخ سایر مراجع ارسال كـرد. تشكیل جلسه فـوق و صـدور اعلامیه و مخابره تلگرام به شاه و سخنرانیهاى روشنگرانه امام رژیـم را با مشكلاتى مواجه ساخت.
امام خمینـى در جلسه یادشـده پیشنهاد كـرد متـن تلگرامهایـى كه علما و به هیإت حاكمه مخابـره مـى كننـد, چاپ شـود و در دستـرس عمـوم قـرار گیـرد, تا عامه مـردم از اقـدامات و نظر پیشـوایان اسلامـى در بـاره تصـویب لایحه فـوق مطلع شـونـد. امـام در ایــن پیشنهاد, مـاننـد همیشه, حضـور مـردم را در صحنه مبـارزه لازم و اجتناب ناپذیـر دانسته و به حاضـران در جلسه تإكیـد كـرد بـدونحضـور آگـاهـانه مـردم, مبـارزه به پیـش نمى رود.

 

20/8/1341

اعتراض به سكوت دولت

امام خمینى در اعتراض به سكـوت دولت درغائله انجمنهاى ایالتى و ولایتى و عدم تـوجه به مخالفتهاى مراجع و علما و مردم و در پاسخ به كسب تكلیف مردم در ایـن قضیه طـى سخنانى فرمـود: ((… خـوب است كسانى كه ایـن بیانات را مى نـویسند, به مقامات دولتـى اطلاع دهند كه بیـش از ایـن با احساسات مردم بازى نكننـد. علماى اسلام دست بردار نیستند. اگر آنها خیال مـى كننـد با امروز و فردا كردن مـى تـواننـد مـوضـوع را مسكـوت بگذارنـد, اشتبـاه است.
ابـدا ایـن طـور نیست. كار خیلـى مهم است. صحبت خطر بـراى اسلام است. علماى اسلام نمـى تـواننـد ساكت بماننـد … قضیه منحصـر به علماى ایران نیست. علماى عراق, علماى مصـر, علماى یمـن و علماى سـایـر نقـاط اسلامـى هـم در ایـن مـوضـوع بـا ما هستنـد …)).

9/9/1341

عقب نشینى رژیم

به دنبال اعتراضات گستـرده امام و سایـر مـراجع وعلما و قیام و خـروش ملت علیه لایحه ((انجمنهاى ایـالتـى و ولایتـى)) و افشــاى تـوطئه هاى رژیـم, اسـدالله علـم در یك مصـاحبه مطبـوعاتـى, لغو تصویبنامه را رسما اعلام داشت و روزنامه ها نیز در تیتر اول خـود نوشتند: ((در هیإت دولت تصویب شد كه تصـویبنامه مورخه 41/7/14 قابل اجرا نخواهد بود)). و بدیـن ترتیب غائله پـس از گذشت كمتر از دو ماه پایان یافت.
شایان ذكر است رژیـم قبل از ایـن با ارسال تلگرامهاى خصـوصى به مراجع لغو تصویبنامه را اعلام كرده بـود, لكـن امام پایان ماجرا را منـوط به اعلام رسمـى لغو تصـویبنامه و درج آن در روزنـامه ها دانسته و طى سخنانى فرموده بـود: ((.. هر چند مضمون تلگرافى كه براى علماى قـم فرستاده, قانع كننده مـى باشـد, ولـى تا در جراید رسمـى كشـور لغو تصـویبنـامه به طـور صـریح اعلام نگـردد, مـــا نمى توانیم به ایـن تلگراف ترتیب اثر دهیم, و هیإت حاكمه بداند كه اگر خبـر لغو تصـویبنامه را در جـرایـد اعلام نكنـد, ما ایـن تلگراف را كإن لـم یكـن فـرض كـرده, به مبارزه ادامه خـواهیـم داد)).

19/10/1341

مقابله با رفراندم فرمایشى

پـس از اعلام لغو تصـویبنامه انتخابات انجمنهاى ایالتى و ولایتـى, شاه به منظور تحكیـم سلطه آمریكا و كاهـش فشارهاى مـردمـى علیه رژیـم, بـرنامه رفـورمـى خـود تحت عنـوان ((اصـول ششگانه انقلاب سفیـد!)) را اعلام كـرد و به رفـرانـدم گذاشت.
لـوایح فـوق طرح امپریالیستى بـود كه كاخ سفید, اجراى آن را در كشـورهاى تـوسعه نیافته و از جمله ایران در نظر گرفته بـود و آن را مانع بزرگـى براى نفـوذ كمـونیسـم مـى دانست. آمریكا بر ایـن عقیـده بـود كه دهقانان و كارگـران, نیروى عظیمـى هستنـد كه با جنبشهاى خـود در فـرصتهاى مناسب مـى تـواننـد وضعى شبیه آنچه در چیـن, كوبا, ویتنام و … اتفاق افتاد, به وجـود آورند و اجراى طرحهایى چون اصلاحات ارضى و سهیـم كردن كارگران در سود كارخانه, مـى تـوانـد مـانع وقـوع چنیـن رخـدادهـایـى شـود.
امام با درایت و هوشیارى خاص خـود و با وقوف بر آثار شـوم ایـن تـوطئه, با علمـا در بـاره لـوایح ششگـانه به گفتگـو پـرداخت و نقشه هاى پلید رژیـم را تشریح كرد اما با توجه به عدم اطلاع برخى از مقامات روحانـى از مسایل پشت پرده و بیگانه بـودن با مبارزه سیاسى گفتگوها بى نتیجه ماند.
جلسات فـوق ادامه یافت, تا اینكه مقرر شـد نماینـده شاه به قـم فـرا خـوانـده شـود و اهـداف و انگیزه هاى رژیـم از طـرح باصطلاح ((انقلاب سفیـد)) بـراى مـراجع و علما تشـریح شـود و ضمنا نظرات علماى قـم به شاه و دیگر سردمداران رژیـم منعكس شود. نماینده اى از طرف شاه با امام و مراجع به گفتگـو پرداخت كه نتیجه مطلـوبى به دنبـال نـداشت و نكات مبهم لـوایح پیشنهادى شاه روشـن نشـد.
حضرت امام پـس از آن, آیت الله روح الله كمالوند یكى از روحانیون داراى نفـوذ را براى مذاكره مستقیـم با شاه فرستاد. شاه به جاى پاسخگـویـى به ابهامات, به انتقاد شـدیـد از روحانیـون پرداخت.
پـس از ایـن ملاقـات, جلسه اى به ابتكار امام بـا حضـور مـراجع و علماى بـرجسته قـم, به منظور شنیـدن گزارش ملاقـات و اخذ تصمیـم نهایى تشكیل و نظرات مختلفـى ارایه شد. حضرت امام پـس از شنیدن دیدگاه سایر علما طـى سخنانى به تشریح خط مشـى مبارزه, در آغاز وضعیت حساس پیـش آمـده, پرداخت و فرمـود: ((آقایان تـوجه داشته باشنـد كه بـا وضعى كه پیـش آمـده, آینـده تاریك و مسـوولیت ما سنگیـن و دشـوار مـى باشد … آن كه روبه روى ما قرار دارد و طرف خطاب و حساب ما مـى باشـد, شخص شاه است كه در مرز مرگ و زنـدگـى قرار گرفته[ است] …
خطرى كه اكنون عمـوم مردم را تهدید مى كند, بزرگتر از آن است كه بتوان از آن چشـم پوشید … ملت اسلام در معرض فنا و نیستى قرار خـواهد گرفت … كارى كه از ما ساخته است, بیدار كردن و متـوجه ساختـن مردم است. آن وقت خـواهید دید كه داراى چه نیروى عظیمـى خـواهیـم بـود كه زوال ناپذیـر است و تـوپ و تـانك هـم حـریف آن نمى شـود)). پـس از بیانات فـوق مقرر شد مراجع و علما, هر یك با صـدور اعلامیه اى به مخالفت با ((رفراندم)) تحمیلـى شاه بپردازند و اقـدام به افشـاگـرى علیه رژیـم نمـایند.

اوایل بهمن 1341

اسلام در خطر كفر

به دنبـال حـوادث روز دوم و سـوم بهمـن 1341در تهران كه پیامـد پیام تحریـم رفرانـدم از سـوى امام و دیگر مراجع بـود و سركـوب تظاهـرات آرام مردم و مـوج عظیـم دستگیـرى روحانیـون و مـردم و محاصره منزل آیت الله بهبهانى و آیت الله خـوانسارى, امام اعلامیه تاریخـى خود را با آگاهى از وقایع خـونیـن تهران صادر كرد و با ایـن اقـدام شجاعانه, با تمام وجـود در مقابل رژیـم كه خـود را برنده حوادث مى دانست, ایستاد.
در ایـن اعلامیه كه با جمله: ((مسلمیـن آگاه بـاشنـد كه اسلام در خطر كفر است)) آغاز مـى شـد, امام ماهیت كفرآلـود رژیـم را افشا كردند و در بخشـى از آن نـوشتنـد: ((.. . با ما معامله بـردگان قرون وسطى مى كنند. به خداى متعال! مـن ایـن زندگى را نمى خواهم. انـى لا ارى المـوت الا سعاده و لا الحیـوه مع الظالمیـن الا برما. كاش مإموریـن بیایند و مرا بگیرند, تا تكلیف نداشته باشم! فقط جرم علماى اسلام و سایر مسلمیـن آن است كه دفاع از قرآن و ناموس اسلام و استقلال مملكت مـى نماینـد و با استعمار مخالفت دارنـد)).

3/11/1341

عدم استقبال از شاه

یك روز پیش از ورود شاه به قم, مراجع وعلماى برجسته قـم جلسه اى با حضـور حضرت امام تشكیل دادنـد, تا نسبت به اوضاع تصمیـم گیرى نماینـد. فـرمانـدار قـم كه به منظور تـرتیب ملاقات علما با شاه درخواست حضور در جلسه را نموده بـود, تإكید كرد در صورت پذیرش ایـن درخواست, رژیم به تمام خواسته هاى روحانیت پاسخ مثبت خواهد داد.
امام به منظور خنثـى نمـودن ترفند جدید رژیـم, قبل از اظهارنظر دیگران و احتمال جبهه بنـدى و تشتت آرا, سخنان مهم و صـریحـى را خطاب به فرماندار قـم ایراد فرمود. ایشان در بخشى از سخنان خود اظهار داشت: ((با یورش وحشیانه دیروز مإموریـن دولت به علما و مردم شـریف تهران و هتك مقام مقـدس روحانیت پایتخت و نیز رفتار غیر انسانى امروز مإمـوریـن دولت با اهالـى محترم قـم و جامعه روحانیت این شهر و تجاوز به حریـم ایـن حـوزه مقـدسه, دیگر جاى هیچ گونه تفاهم و حسـن مراوده با دستگاه حاكمه باقى نمانده است و هیچ راهـى جهت ملاقات با شاه وجـود نـدارد, مگر آنكه شاه براى جبران اهانت و تجاوزى كه به حریـم مقدس روحانیت شده, آقاى علـم را به عنـوان مجرم اصلى از مقام نخست وزیرى عزل نماید و به ایـن بگیر و ببندها و اعمال پلیـس پایان بخشـد, تا راه براى ملاقات و مذاكره با او هموار گردد)).
سخنان امام در دیـدار با شاه و شرایطـى كه از جانب ایشان بـراى ملاقات طرح شد, چنان صریح و شجاعانه بـود كه راه را بر هر بحث و اختلاف بست و اجازه نـداد موضعگیرى بعضـى از حضار در جلسه مـوجب تفـرقه گردد. از ایـن رو علماى دیگـر ضمـن تإییـد بیانات امام, نسبت به عواقب اعمال خشونتآمیز رژیـم اعلام خطر كردند. پس از آن فـرمـانـدار قـم بـا سـرافكنـدگـى جلسه را تـرك كـرد.
شاه در چهارم بهمـن 1341 در حالى وارد قم شد كه شهر به صورت یك پایگاه نظامى درآمده بـود و استقبالى از سـوى علما و مردم صورت نگرفت. وى با شدت عصبانیت وارد حرم مطهر شد و طـى سخنانـى ضمـن حمله شـدیـد به روحـانیت و بـازاریـان, حـركت علمـــاى اسلام را ((ارتجاع سیاه)) نامید!

7/12/1341

 

نوید دوباره پیروزى

در شـرایطـى كه رژیـم بـا تبلیغات همه جانبه از پیـروزى خـود در رفرانـدم باصطلاح انقلاب سفیـد خبر مـى داد, امام طـى بیاناتـى در مخالفت با رفراندم غیر قانـونى و انقلاب سفید فرمایشى, بار دیگر روح تـازه اى در پیكـر ملت مسلمـان دمیـد و روحـانیت و گـروههاى مختلف مـردم را به ادامه مقاومت در برابـر رژیـم فـرا خـوانـد.
ایشان در بخشـى از بیانات خـود با اطمینان به وعده نصرت الهى و پیروزى نهضت اسلامـى بر رژیـم طاغوتـى شاه فرمـود: ((شما آقایان محتـرم در هـر مقامـى كه هستیـد, بـا كمال متـانت و استقامت در مقابل كارهاى خلاف شـرع و قانـون ایـن دستگاه بایستیـد. از ایـن سرنیزه هاى زنگزده و پـوسیده نترسید. ایـن سرنیزه ها بزودى خواهد شكست. دستگاه حاكمه با سرنیزه نمى تـواند در مقابل خواست یك ملت بزرگ مقـاومت كنـد و دیـر یـا زود شكست خـواهـد خورد)).

29/12/1341

خود را آماده كشته شدن كنید

به دنبال تهدیدات شاه و تصمیـم به یورش به حوزه علمیه قـم, امام خمینى طى بیاناتـى, آمادگى خـود را براى فداكارى در راه اسلام و مبارزه بـا طـاغوت اعلام كـرد. ایشـان بـا ژرف نگـرى ویژه خـود و پیـش بینـى حـوادث آینـده, درس مبارزه و مقاومت را آمـوزش داد و مـردم مسلمان را براى استقامت در برابـر رویـدادهاى تلخ روزهاى آینده آماده است.
امام خمینـى بیانات خـود را در حضـور گروهـى از مردم و در مسجد اعظم با این آیه شریفه آغاز كرد: ان الذیـن قالوا ربنا الله ثم استقامـوا تتنزل علیهم الملائكه الا تخاقـوا و لا تحزنوا و ابشروا بالجنه التـى كنتـم تـوعدون[;فصلت, آیه ]30 یعنى آنها كه گفتند پروردگار ما خـدا است, سپـس استقامت ورزیـدنـد, ملائكه بـر آنها نازل مى شوند كه: مترسید و اندوهگیـن نباشید و به بهشتى كه وعده داده مى شـوید, شادمان باشید. آن گاه فرمودند: ((مربى ما آمریكا نیست. مربى ما انگلیـس نیست. مربى ما اسـرائیل نیست. مـربـى ما خدا است. پس براى چه بترسیم؟! براى چه اندوهگیـن باشیم؟! اینها كه آدم نیستنـد كه مـا از آنها بتـرسیـم! مـا را به چه تهدیــد مـى كننـد اینها؟! براى چه باید از تهدیـد اینها بترسیـم؟! مـن امسال 63 سالـم تمام است. پیغمبر اكرم 63 سالش بود كه وفات كرد (گریه حضار). حضرت علـى بـن ابـى طالب 63 سالـش بـود كه به شهادت رسید (گریه حضار).
براى چه باید از اینها بترسیم؟ ما پیرو پیغمبر اكرم هستیـم. ما پیرو حضرت امیر(س) هستیـم. ترس بـراى چه؟! خـود را آماده كنیـد براى كشته شـدن! خود را آماده كنید براى زنـدان رفتـن! خـود را آماده كنید براى سربازى رفتـن! خـود را آماده كنیـد براى كتك و اهانت! خـود را آماده كنید براى تحمل مصایبى كه در راه دفاع از اسلام و استقلال براى شما در پیـش است! كمربندها را محكـم ببندید براى حبـس, براى تبعیـد شـدن, براى سـربازى رفتـن, بـراى عمامه برداشتن, براى …)).

اواخر اسفند/ 1341

تحریم عید نوروز

حضـرت امـام به منظور افشاى نقشه هاىخطـرناك شـاه در جلسه اى بـا حضـور علماى قـم, پیشنهاد كردنـد عید نـوروز سال 1342, از سـوى روحانیت قـم و شهرستانها و حـوزه هاى علمیه, اعلام عزا شود. ایـن پیشنهاد مورد مـوافقت سایر مراجع و علما قـرار گرفت و به دنبال آن علمـاى شهرستـانها در جـریـان امـر قـرار گـرفتند.
حضـرت امام در پیامـى خطـاب به علما فـرمـود: ((دستگـاه حـاكمه مى خـواهد با تمام كوشـش به هدم احكام ضروریه اسلام قیام[ كند] و به دنبـال آن مطـالبـى است كه اسلام را به خطـر مـى اندازد.
لذا اینجانب عید نوروز را به عنـوان عزا و تسلیت به امام عصر ـ عجل الله تعالـى فـرجه ـ جلـوس مـى كنـم و به مـردم اعلام خطــــر مى نمایم)).
همچنیـن در پیـام دیگـرى كه بـا عنـوان ((روحـانیت امسـال عیـد ندارد)) منتشـر گردیـد, هشـدار دادنـد: ((دستگاه جابـره در نظر دارد …
دخترهاى هیجـده ساله را به نظام اجبارى ببـرد و به سربازخانه ها بكشـد; یعنـى با زور و سرنیزه دخترهاى جـوان عفیف مسلمان را به مـراكز فحشا ببرد … مـن این عیـد را بـراى جامعه مسلمیـن عزا اعلام مى كنم … و اگر زنده مانـم, تكلیف بعدى خود را به خـواست خداوند ادا خواهم كرد)).
اعلامیه هاى شـدیـداللحـن امام, شاه و رژیـم را به وحشت و انفعال انـداخت; به طـورى كه شاه در صـدد تكذیب مـواردى بـرآمـد كه در اعلامیه امام به آنها اشاره شـده بـود و در نطق دوازده فروردیـن 1342 در مشهد, ضمـن تكذیب سربازى بردن دختران, ایـن مـوضـوع را جعلى دانست!

2/1/1342.ش ـ 25 شوال 1382.ق

تهدید اخلال گران

به مناسبت شهادت امام صادق(ع) مراسـم عزادارى با حضـور گروهى از مردم در منزل امام برپا شد. یكـى از روحانیـون ضمـن بیان فضایل امام صادق(ع) و مبارزه اساسى آن حضرت با دستگاه امـوى و عباسـى به طرح مسایل روز پرداخت. عوامل ساواك به قصد ایجاد ناآرامـى و اغتشاش در مجلـس, صلـوات نابجا و پى در پى مى فرستادند. در ایـن حال حضرت امام به محض اطلاع و مشاهده اوضاع, آیت الله خلخالـى را مإمـور ساختند با صداى بلند, اخلالگران را تهدید كند كه: ((… اگر یك بار دیگر حركت سـوء و ناشایسته اى كه موجب اخلال در نظم و آرامـش در مجلـس باشـد, از خـود نشان دهند و خـواسته باشنـد از رسیدن سخنان آقایان خطبا به گوش مردم جلوگیرى نمایند, فـورا به طرف صحـن مطهر حـركت مـى كنـم و در كنار مرقـد مطهر حضـرت فاطمه معصـومه(س) سخنانى را كه لازم است به گوش مردم برسد, شخصا ایراد خـواهـم كرد)). ایـن تهدید موثر واقع شد و مراسـم بدون هر گونه تشنجى پایان یافت.

2/1/1342.ش ـ 25 شوال 1382.ق

محكـوم سـاختـن هجـوم رژیـم به مدرسه فیضیه

مراسـم سوگوارى سالروز شهادت امام صادق(ع) در مدرسه فیضیه كه از سـوى آیت الله گلپایگانـى برگزار شده بـود, مـورد هجـوم وحشیانه مزدوران رژیـم قرار گرفت كه در اثر حمله آنها, دهها نفر شهید و مجروح شدند.
امام خمینى پـس از اطلاع از حادثه فیضیه به میان مردم وحشترده اى كه در بیرونى خانه اجتماع كرده بـودند, آمدند. عده اى قصد بستـن در خانه امام را داشتند كه ایشان از ایـن اقدام ناراحت شـدند و در مقابل تلاش كسانـى كه به بستـن در اصـرار داشتند, فرمـودنـد: ((مـن باید به فیضیه بروم و ببینـم به طلبه هایـم چه مـى گذرد.)) امـام بـا خـواهـش حـاضـران, از ایـن كـار منصـرف شـدند.
در وضعى كه بسیارى از افراد و روحانیون, پس از حمله عمال رژیـم به مدرسه فیضیه, روحانیت را شكست خـورده و كار نهضت را تمام شـده مـى دانستنـد و در حالـى كه در آن مـوقعیت خطرات بسیارى امام را تهدیـد مـى كـرد, ایشان بـا استقامت و روحیه عالـى طـى سخنانـى, پیـروزى نهضت و شكست رژیـم را به همگـان نـویـد دادند.
ایشان در بخشـى از بیانات خـود فرمـودند: ((… ناراحت و نگران نشـوید! مضطـرب نگردید! تـرس و هراس را از خـود دور كنیـد! شما پیـرو پیشـوایانـى هستیـد كه در بـرابـر مصایب و فجـایع صبـر و استقامت كردنـد. كه آنچه ما امروز مـى بینیـم, نسبت به آن, چیزى نیست. پیشـوایان بزرگـوار مـا, حـوادثـى چـون روز عاشـورا و شب یازدهـم محرم را پشت سر گذاشته انـد و در راه دیـن خـدا یك چنان مصایبـى را تحمل كرده اند. شما امروز چه مـى گـویید؟! … دستگاه حاكمه با ارتكاب ایـن جنایت, خود را رسوا و مفتضح ساخت و ماهیت چنگیزى خود را بخوبى نشان داد. دستگاه جبار با دست زدن به ایـن فاجعه, شكست و نابودى خود را حتمى ساخت. ما پیروز شدیـم. ما از خدا مى خواستیـم كه ایـن دستگاه ماهیت خود را بروز دهد و خود را رسوا كند …))

9/1/1342

شاه دوستى یعنى غارتگرى

امـام خمینـى در پـاسخ به تلگـرام علمـا و روحـانیـون تهران در محكـومیت حمله به فیضیه, حمله كمانـدوهـا و مـإمـوران دولت به مـركز روحانیت را, مشابه حمله مغول دانستنـد; با ایـن تفاوت كه حمله مغول به یك مملكت اجنبى بـود, ولى یورش مإمـوران شاه, به ملتـى مسلمان و روحـانیـون و طلاب بـى پناه; آن هـم در روز شهادت امام صادق(ع)! ایشان در ایـن اعلامیه كـوبنده, ((شاه دوستـى)) را به معناى غارتگرى, هتك اسلام, ضـربه زدن به پیكـر قـرآن و اسلام, تجـاوز به احكام اسلام و تبـدیل احكـام قـرآن كـریـم و كـوبیـدن روحانیت و اضمحلال آثار رسالت برشمردنـد و به نام ملت, نخست وزیر ـ اسـدالله علـم ـ را مـورد استیضـاح قـرار دادند.
امام در اعلامیه خـود ضمـن حـرام دانستـن ((تقیه)) در ایـن وضع, تإكید كردند: ((حضرات آقایان تـوجه دارنـد اصـول اسلام در معرض است. قـرآن و مذهب در مخاطـره است. با ایـن احتمال, تقیه حـرام است و اظهار حقـایق واجب و لـو بلغ ما بلغ)). در پـایان اعلامیه آمده بود: ((مـن اكنون قلب خود را براى سرنیزه هاى مإمورین شما حاضـر كـردم … مـن به خـواست خدا, احكام خـدا را در هر مـوقع مناسبـى بیان خـواهـم كرد و تا قلـم در دست دارم, كارهاى مخالف مصالح مملكت را برملا مى كنم)).

23/1/1342

مخالفت با مهاجرت به نجف

امام خمینـى در پـاسخ به تلگـرام آیت الله حكیـم كه از ایشـان و علماى قـم دعوت به مهاجرت دسته جمعى به نجف كرده بـود, در حضـور علماى قـم اعلام داشتنـد: مهاجرت از ایران جز خالـى كردن میـدان براى رژیـم و بى رهبر و سرگردان ساختـن مردم, چیزى در بر نخواهد داشت. ایشان همچنیـن طى تلگرامى به آیت الله حكیم فرمودند: ((ما عجالتا در ایـن آتـش سـوزان به سر برده و با خطرهاى جانـى صبـر نموده, از حقوق اسلام و مسلمیـن و از حریـم قرآن و استقلال مملكت اسلام دفاع مـى كنیـم, و تـا سـرحـد امكان مـراكز روحانیت را حفظ نمـوده, امـر به آرامـش و سكـوت مـى نمـاییم)).

13/3/1342.ش ـ دهم محرم 1383.ق

نطق تاریخى عصر عاشورا

امام خمینى در عصرعاشـوراى حسینـى, در میان جمع زیادى از طلاب و روحانیـون و مردم قـم در مـدرسه فیضیه, شاه و اسـرائیل را اساس گرفتاریهاى مردم ایران اعلام كردند و در نطق كوبنده خـود, حكومت پهلـوى را با دودمان بنـى امیه و یزید مقایسه نمـودند و نسبت به همسـویـى رژیـم با اسـرائیل و عمال صهیـونیسـم در ایران به شاه هشـدار داده و تهدیـد كـردنـد در صـورت ادامه مخالفتهاى شاه با اسلام و ملت, او را از مملكت بیـرون خـواهنـد كرد.
ایشان در بخشى از بیانات خود فرمـودند: ((اسرائیل نمى خـواهد در این مملكت دانشمند باشد. اسرائیل نمى خـواهد در ایـن مملكت قرآن باشـد. اسـرائیل نمـى خـواهـد در ایـن مملكت علماى دیـن باشنـد. اسرائیل نمـى خـواهد در ایـن مملكت احكام اسلام باشد. اسرائیل به دست عمال خـود مدرسه فیضیه را كوبید. ما را مـى كـوبند. شما ملت را مى كوبند. مى خواهد اقتصاد شما را قبضه كند. مى خـواهد زراعت و تجـارت شمـا را از بیـن ببـرد …)).
بخـش عمده اى از سخنان امام به بیان نتایج زیانبار سلطنت دودمان پهلـوى و افشـاى روابط پنهانـى شـاه و اسـرائیل اختصــاص داشت. ایشان در ایـن سخنـرانـى بـا صـداى بلنـد خطاب به شاه فـرمـود:
((آقا! من به شما نصیحت مى كنـم. اى آقاى شاه! اى جناب شاه! مـن به تـو نصیحت مـى كنـم! دست بـردار از ایـن كارها! آقـا! اغفـال مى كنند تو را. مـن میل ندارم كه یك روز اگر بخـواهند تـو بروى, همه شكر كنند … اگر دیكته مى دهند دستت و مى گـویند بخـوان, در اطرافش فكر كـن … نصیحت مرا بشنو … ربط بیـن شاه و اسرائیل چیست كه سازمان امنیت مى گـوید: از اسرائیل حرف نزنید؟! … مگر شاه اسرائیلى است؟!)).

15/3/1342

بازداشت امام خمینى 

بازداشت امام خمینى با توجه به رهبرى نهضت اسلامـى تـوسط امام و اقـدامات روشنگرانه ایشان و مخالفتهاى مردمى علیه رژیـم, امام خمینى تـوسط مزدوران شاه دستگیر و بازداشت شـد. مإمـوران اعزامـى رژیـم, ابتـدا با هجـوم به منزل امام, به ضرب و شتـم افراد منزل پـرداختنـد و در حالـى كه ایشان مشغول نماز شب بـود, دستگیر شـده و سـراسیمه به تهران بـرده شـدنـد و در بازداشتگاه بـاشگـاه افسـران زنـدانـى گردیدند و غروب آن روز به زندان قصر منتقل شـدنـد و به مـدت 19 روز در آنجا محبوس بـودند. پـس از آن به پادگان عشرتآباد منتقل شـدنـد و پـس از طـى یك شبانه روز در سلـول انفـرادى, در اتاقـى زنـدانـى گـردیـدنـد.
از خـرداد خـونیـن تـا بهمـن سپیـد

15/3/1342

 

خروش مردم در 15 خرداد

به دنبال انتشار خبـر دستگیـرى امام, در تمام كشـور, مـردم بـا بستـن مغازه هـا و تعطیلـى دروس دانشگـاهها, اقـدام به تظاهـرات عظیمـى بـراى حمـایت از رهبـر خـود نمـودنـــد.
رژیـم پهلـوى بـراى سـركـوب كـردن قیام مردم, تظاهرات مـردم را به خاك و خـون كشید و گروهـى از مردم بـى دفاع را مجروح كرده یا به شهادت رساند.
پانزده خـرداد 42 سـرآغاز انقلاب اسلامـى مـردم ایـران به رهبـرى امام خمینى بـود و رژیـم با اعلام حكـومت نظامـى در تهران و قـم خـواست بـا حـركت مـردم مقـابله نمـایـد.

30/3/1342

مهاجرت علما به تهران

بیـش از چهل و پنج نفـر از بزرگـان و علمـاى حـوزه هـــاى مختلف ایـران, به منظور تلاش بـراى آزادى امام خمینـى در تهران اجتماع كردند.
آیت الله روح الله كمالـونـد, از طرف علماى مهاجر, نزد شاه رفت و شـاه به نـاچـار در مـورد جـان امـام, به ایشـان اطمینـان داد.
همچنیـن آیت الـله سیـد احمـد خـوانســارى, بـا اصـرار نمـاینده مهاجران (حاجآقا روح الله كمالوند) باامام خمینى در زندان ملاقات كرد.
در دوم مـرداد همیـن سـال اعلامیهء مشتـرك علمـاى مهاجـر بــــا سـى و شـش امضا مرجعیت امام خمینى را تإیید كردند. صدور چنیـن اعلامیه اى, رژیـم را بیش از پیـش در تنگنا و فشار قرار داد; چرا كه بـر اساس قانـون اسـاسـى, مـراجع تقلیـد از مصـونیت قضـایـى بـرخـوردار بـودنـد. به دنبال اعمـال فشار علما و مراجع داخل و خارج كشـور, امام خمینـى پـس از مـدتـى از زنـدان عشـرتآباد به خـانه اى در داوودیه تهران منتقل شـــد.

11/5/1342

انتقال به داوودیه

امام خمینـى از بـازداشتگـاه به منزلـى تحت محـاصـرهء نیـروهاى امنیتـى در منطقهء داوودیهء تهران منتقل شــــد.
جمع زیـادى از مـردم تهران به محض اطلاع از انتقـال رهبـر خــود به سمت داوودیه سـرازیـر شـدنـد. سـاعاتـى از ازدحــــام جمعیت نگذشت كه رژیـم ناگزیر از پراكندن جمعیت و محاصرهء علنـى منزل, توسط نیروهاى نظامى گردید.
عصـر آن روز, روزنـامه هاى رژیـم خبـرى جعلـى مبنـى بـر تفـاهـم مراجع تقلیـد با مقامات دولتـى را منتشر ساختنـد, و از آنجا كه اطلاع و تكذیب خبر فـوق براى امام خمینى ممكـن نبـود, علماى وقت بـا انتشـار بیانیه هـایـى هـر گـونه تفـاهـم را تكذیب كـردنـد.

18/1/1343

آزادى از زندان

امام خمینـى پـس از گذشت حـدود ده ماه, از زنـدان و حصر آزاد و به قم بازگشت.
مـردم به محض اطلاع, به شـادمـانـى پـرداختنـد و به همیــن منـاسبت جشنهاى بـاشكـوهـى در مـدرسهء فیضیه و شهر به مـــــدت چند روز برپا شد.
امـام خمینـى پـس از سه روز, در نطق انقلابـى خـود مهر بطلانـــى بر همهء تصورات و تبلیغات رژیـم زد و فرمود: ((امروز جشـن معنا نـدارد. تا ملت عمر دارد, غمگیـن در مصیبت پانزده خرداد است)). ایشـان همچنیـن در پـاسخ به گزارش كذب روزنـامه هـاى مبنــــــى بر تفاهـم با رژیـم فرمـود: ((در سرمقاله نـوشته بـودنـد كه با روحانیت تفاهـم شـده و روحانیت با انقلاب سفید شاه و ملت مـوافق هستند. كدام انقلاب؟ كـدام ملت؟ … خمینـى را اگـر دار بزننـد, تفـاهـم نخـواهـد كـرد. بـا سـرنیزه نمـى شـود, اصلاحـات كـرد)).

26/1/1343

اختلاف, توطئه دشمن

یكـى از تـوطئه ها و ترفنـدهاى رژیـم و ساواك پـس از آزادى امام خمینى از زندان, تحلیل بردن نیروهاى مبارز در حوزهء علمیهء قـم از طـریق ایجـاد اختلاف بیـن علمـا و مـراجع بــود.
امام خمینـى بـا بینـش عمیق خـود و آگـاهـى از ایـن تـوطئه نطق تاریخـى خـود در مسجد اعظم قـم فرمـود: ((اگر كسى به مـن اهانت كـرد, سیلـى به صـورت مـن زد, سیلى به صورت اولاد مـن زد, والله تعالى راضى نیستـم در مقابل او كسـى پا شـود و دفاع كند! راضـى نیستـم. مـن مـى دانـم كه بعضـى از افراد یا به جهالت یا به عمد مـى خـواهند تفرقه ها بین ایـن مجتمع بیندازنـد … مـن كه اینجا نشسته ام, دست تمـام مـراجع را مـى بـوسـم. تمـام مـراجع اینجـا, نجف, سـایـر بلاد, مشهد, تهران هـر جـا هستنـد, دست همهء علمـاى اسلام را مـى بـوسـم. مقصـد بزرگتر از اینها است. مـن دست برادرى دراز مى كنـم به تمام ملتهاى اسلام, به تمام مسلمیـن دنیا در شرق و غرب عالم)).

25/2/1343

دانشگاه اسلامى شاه!

رژیـم شاه به منظور دولتـى كردن روحانیـون و منزوى نمـودن آنها و ویـران سـاختـن حـوزه هـاى علمیه, اقـدام به تـإسیـس ((بنیاد دانشگاه اسلامى)) نمود.
امـام بـا دریـافت ایـن حقیقت كه انگیزهء رژیـم پیشبـرد تـوطئه اسلام زدایـى مـى باشد, پـس از آزادى از زندان در ایـن باره هشدار دادند: ((… ایـن دانشگاه اسلامى كه مـى خـواهند درست كننـد, نه اینكه خیال كنید با اسلام آشتـى كرده اند, بلكه قضیهء قرآنـى است كه در مقابل امیـرالمـوءمنیـن ـسلام الله علیه ـ سرنیزه كـردند. معاویه با حـربهء قـرآن, امیرالمـوءمنیـن را شكست داد … مگـر مـى شـود بـا دانشگـاه اسلامـى, اسلام را شكست داد؟ مگـر مــــــا مـى گذاریـم شما دانشگـاه اسلامـى درست كنیـد؟ مـا آن كسـى را كه در ایـن دانشگاه وارد شـود; تفسیق مـى كنیـم و میان ملت از بیـن خـواهـد رفت. مگـر مـى تـواننـد اسلام و مسلمیـن و علماى اسلام را تحت نظر وزارت فـرهنگـى كه در امـر دیـانت و اسلام دخـــــــالت مى كند …)).

4/8/1343

مخالفت با قانون كاپیتولاسیون

به دنبـال تصـویب لایحهء ذلت بـار ((كـاپیتـولاسیـون)) (مصـونیت بخشـى به مستشـاران آمـریكـایـى) در مجلـس شـوراى ملـى در تاریخ 21 مهر 1343 كه بـراى مصـونیت مستشاران و دیگـر تبعهء آمریكا در ایران بـود, امام در نطق مهم و تاریخى خود, اقدام به افشاى لایحهء كاپیتولاسیون نمود.
امام در سخنان پـرشـور خـود, حمله را مستـقیما متـوجه آمـریكـا كرد و ایالات متحده را با شدیدترین لحـن به باد انتقاد و اعتراض گرفت.
در بخشـى از بیانـات فـوق كه بـا آیهء شـریفهء ((انا لله و انا الیه راجعون)) آغاز مى شـود, و همراه با تإثر و گریه شدید حضار است, آمده است: ((مـن تإثرات قلبـى خـودم را نمى تـوانـم اظهار كنـم. قلب مـن در فشار است. ایـن چند روزى كه مسایل اخیر ایران را شنیده ام, خـوابم كـم شـده است. ناراحت هستـم. قلبـم در فشار است. بـا تإثـرات قلبـى روزشمارى مـى كنـم كه چه وقت مـرگ پیـش بیاید. ایران دیگر عید ندارد. عیـد ایران را عزا كرده انـد. عزا كردند و چراغانـى كردند. عزا كردند و دسته جمعى رقصیدنـد. ما را فروختند. استقلال ما را فروختند … قانـونى در مجلـس بردند; در آن قانون اولاش ما را ملحق كردند به پیمان ویـن, و ثانـیا الحاق كـردنـد به پیمان ویـن. مستشاران نظامـى, تمام مستشاران نظامـى آمریكا با خانـواده هایشان, با كارمندهاى فنـى شان, با كارمنـدان اداریشان, با خدمه شان, با هر كـس كه بستگى به آنها دارد, اینها از هـر جنایتـى كه در ایران بكنند, مصـون هستنـد. اگـر یك خادم آمریكایى, اگـر یك آشپز آمریكایـى, مـرجع تقلیـد شما را در وسط بازار ترور كند, زیر پا منكـوب كند, پلیـس ایران حق ندارد جلوى او را بگیرد. دادگاههاى ایران حق ندارند محاكمه كنند, بازپرسـى كنند, باید برود آمریكا آنجا در آمریكا اربابها تكلیف را معیـن كنند!)).

13/8/1343

تبعید به تركیه

بار دیگـر كمانـدوهاى مسلح اعزامـى از تهران, منزل امام در قـم را محاصـره كـردنـد و در سحـرگاه ایـن روز ـ در حالـى كه ایشان مشغول نیایـش بـودند ـ بازداشت شدند و به همراه نیروهاى امنیتى مستقیما به فـرودگاه مهرآباد تهران اعزام گـردیـدنـد و بـا یك فـرونـد هـواپیماى نظامـى كه از قبل آماده شـده بـود, تحت الحفظ مـإمـوران امنیتـى و نظامـى به تـركیه تبعیـد شـدند.
عصـر آن روز سـاواك خبـر تبعیـد امـام را به اتهام اقـدام علیه امنیت كشـور! در روزنامه ها منتشـر سـاخت. علـى رغم فضـاى خفقان, مـوجـى از اعتـراضها به صـورت تظاهرات در بازار تهران, تعطیلـى طـولانـى مـدت دروس حـوزه هـا و ارسـال طـومـارهـا و نـامه هـا به سـازمـانهاى بیـن المللـى و مـراجع تقلیـد جلـوه گـر شـد.
آیت الله مصطفـى خمینـى نیز در روز تبعیـد امـام بـــــازداشت و زندانى شد و پـس از چندى در سیزده دیماه 1343 به تركیه نزد پدر تبعید گردید.
دوران تبعیـد امـام در تـركیه بسیـار سخت و شكننـده بـــــود و حضرت امام حتـى از پـوشیدن لباس روحانیت ممنـوع شـده بـود. اما هیچ یك از فشـارهـاى روحـى و جسمـى نتـوانست آن حضـرت را وادار به سازش كند.

1343ش

تإلیف كتاب ((تحریرالوسیله))

امام خمینـى در مـدت اقامت و تبعیـد در تـركیه اقـدام به نگارش كتاب ((تحـریرالـوسیله)) نمـود و با طـرح مسایل شـرعى سیاسـى و اجتمـاعى اسلامـى در كنار احكـام عبـادى همچـون امـر به معروف و نهى از منكـر, نماز جمعه, دفاع, قضا و تبییـن احكام مـورد نیاز روز, گامهاى مـوءثر و ارزنده اى در جهت خنثـى سازى شعار استعمارى ((تفكیك دین از سیاست)) بـرداشت و با ایـن امر, رساله هاى عملیه را از ركـود و مسـایل فـردى خـارج ســاخت.

13/7/1344

انتقال به تبعیدگاه دوم

امام خمینـى پـس از یازده ماه اقامت اجبارى در تـركیه به همراه فـرزنـد بزرگـوارشان حاج سیـد مصطفـى خمینـى به عراق عزیمت كرد. ورود امـام به عراق, واكنشهاى متفـاوتـى را به دنبــــال داشت. ایشان پـس از زیارت مشاهـد مشـرفه كاظمیـن, سـامـرا و كـربلا در تـاریخ 23 مهر 44 بـا استقبـال كـم نظیـر وارد نجف اشـرف شـــد. دیـدار امام با برخـى از مراجع و علما, در نخستیـن روزهاى ورود به نجف, بـازتـابهایـى به دنبـال داشت و شـوكت و عظمت امـام را بیش از پیش نمایان ساخت.
امـام خمینـى پـس از چهل روز اقـامت در عراق, دروس خـــــود را در حـوزهء علمیه نجف با بیـان سخنـان مبسـوطـى در بـارهء وظایف سـران ممالك اسلامـى و مسـوءولیت علما در مبارزه بـا استعمـار و صهیـونیزم آغاز كـرد. ایشان در حـوزهء عملیه نجف به مـدت سیزده سـال در مـسجـد شیـخ انـصــارى مـعـارف اهـل بیـت و فـقه را در عالى تریـن سطوح تدریـس نمود. مبانى متقـن ایشان در فقه اصـول و تسلط ایشان بـر رشته هاى گوناگـون معارف اسلامـى در حـدى بـود كه پـس از مـدت كمـى, علـى رغم كـارشكنیهاى مـرتجعان, حـوزهء درسـى ایشـان به عنـوان یكـى از بـرجسته تـریـن حـوزه هاى درسـى نجف از لحاظ كیفیت و كمیت شاگردان شد.
امام خمینـى از بـدو ورود به نجف بـا ارسال نامه و پیكهایـى به ایـران و ایـراد سخنـرانیها, ارتباط خـویـش را با مبـارزان حفظ نمـوده و هدایت و رهبرى نهضت را از خارج كشـور بر عهده داشتند.

17/3/1346

تحریم معامله با اسرائیل

به دنبـال حملهء گستـرده و همه جـانبهء رژیـم اشغالگـر قـدس به كشـورهاى عربـى و جنگ شـش روزهء اعراب و اسـرائیل, امام خمینـى با صـدور بیانیه اى پرشـور و آتشیـن, بار دیگر ملل اسلامـى را به یگانگى و اتحاد فرا خواند و با تـوجه به رابطهء تنگاتنگ سیاسى, نظامى و اقتصادى رژیـم ایران با صهیونیستهاى اشغالگر و تإمیـن نفت مورد نیاز اسرائیل از سـوى ایران, وجـود هر گـونه رابطه با اسرائیل و فروش نفت به آن را تحـریـم كرد و ایـن عمل را مخالفت بـا اسلام اعلام نمـود. در بخشـى از اعلامیهء ایشـان آمـــده است:
((… ایـن مادهء فسـاد كه در قلب ممـالك اسلامـى با پشتیبـانـى دول استعمـارى بزرگ, جـایگزیـن شـده است و ریشه هـاى فســـــادش هـر روز ممالك اسلامـى را تهدید مـى كنـد, بایـد با همكارى ممالك اسلامـى و ملل بزرگ اسلام, ریشه كـن شـود. … كمك به اســرائیل و عمال آن, چه رابطهء تجـارى و چه رابطهء سیاسـى, حـرام و مخالفت با اسلام است …)).
در آن زمـان رادیـو عراق بـا قطع بـرنـامه هـاى عادى خـود متــن اعلامیه امام را به زبان عربـى و فارسى پخـش كرد, كه نشانه اى از اهمیت موضـوع و تإثیر كلام امام در بیـن سران عرب و نقـش ایشان در به حـركت در آوردن ملل جهان بـود.

22/8/1346

یورش به منزل امام

مإمـوران ساواك و شهربانـى همـراه بـا نماینـدهء دادسـراى قـم ضمـن یورش به منزل امام در قم, كلیهء كتابهاى امام را همراه با اوراق و اسناد تاریخـى فـراوان, ضبط و به ساواك انتقال دادنـد. مإمـوران رژیـم همچنیـن به كتابخانهء نوبنیاد امام در قـم, به نام ((ولـى عصر)) دستبـرد زدنـد و هزاران جلـد كتاب در زمینه هاى گوناگـون علمـى, سیاسـى, اقتصادى و اخلاقـى را به یغما بـردنـد. رژیـم همچنیـن مسـوءولان پـرداخت شهریهء امام را به سـاواك فـرا خـوانـد و بـا تهدیـد و ارعاب از آنان التزام گـرفت از پـرداخت شهریهء امام خـوددارى نماینـد. در همیـن راستا تعدادى از یاران امام دستگیر و تبعید شدند.
در تابستان ایـن سال رژیـم با حمله به مـدرسهء فیضیه كه كانـون عنـاصـر انقلاب و مـركز پخـش اعلامیه هـاى امـام بـود, در صــــدد جلـوگیـرى از نصب عكسهاى مختلف امـام, نـوشتـن شعارهــــــــاى انقلابـى بـر در و دیـوار و پخـش اعلامیه هـا شـد.
كلیهء اقـدامـات فـوق تـوسط رژیـم, در واكنـش به حـركت سیـاسـى امـام در نجف و استمـرار نهضت در ایـران صـورت گـــرفت.

30/5/1348

محكومیت آتش سوزى مسجدالاقصى

مســجـدالاقصـى یــكـى از مــقـدستـریـن مــكـانهــاى اسلامــى و نخستیـن قبلهء مسلمـانـان, تـوسط اشغالگـران فلسطیـن به آتـــش كشیده شد و خسارتهاى زیادى بر آن وارد شـد. در نتیجه مـوجـى از خشـم و انزجـار مسلمـانان را نسبت به اشغالگـران قـدس به وجـود آورد.
شاه كه تحت فشـار افكار عمـومـى قـرار داشت, بـا پیشنهاد قبـول هزینهء تعمیر مسجـد, به كمك اسرائیل شتافت, تا از استمرار خشـم مسلمانان كاسته شود.
امام خمینـى با انتشار پیامـى, فریبكارى شاه را افشا كرده و در مقابل پیشنهاد كرد: ((تا زمانـى كه فلسطیـن اشغال شده[ و] آزاد نشـده است, مسلمانان مسجـدالاقصـى را نبایـد تجـدیـد بنا كننـد. بگذارنـد جنایت صهیـونیسـم همـواره در بـرابـر چشمان مسلمـانان مجسـم بـاشـد و مـایهء حـركتـى بـراى آزادى فلسطیـن گـــردد)).

1/11/1348

آغاز درس ((ولایت فقیه))

امـام خمینـى پـس از چهار سـال حضـور در نجف اشــــــــرف و در ادامهء بحث فقهى خـود در مـوضـوع ((بیع)) به مـوضـوع ولایت فقیه رسیـد كه سـرآغازى دوباره بـراى مباحث حكـومت اسلامـى و مبـارزه علیه رژیـم شـاه و تشكیل حكـومت اسلامـى بـــود.
ایشـان به منـاسبت آغــاز درس ولایـت فقــیه, ضمـن سخنـانــى به بـررسـى مصـایب و مشكلات مـسلمـانـان, خصـوصـا حـوزه هــاى علمیه پـرداختنـد و تـوطئه و انحراف فكرى جـدایـى دیـن و سیاست و عدم دخـالت روحـانیـون در سیـاست را متذكـر شـدنـد.
پـس از گــذشــت یك هفته از شــروع درس ولایــت فقــیه, عــده اى از افـراد حـوزهء علمیه نجف اشـرف به مخـالفت با مبـاحث ایشـان پـرداختند, كه ایشان در جـواب فرمـود: ((خـدا مـى دانـد كه ایـن صحبتها از مسایل واجب تر است. ایـن صحبتها شما را زنده مـى كنـد. ایـن وضع نكبت بـار شمـا را تغییـر مـى دهـــد)).

21/3/1349

تجلیل از آیت الله سعیدى

آیت الله سعیـدى یكـى از مبـارزان و انقلابیـون به دلیل مخــالفت با ورود هیإتى از بزرگتریـن سرمایه داران آمریكایى به سرپرستـى راكفلـر, دستگیـر شـد و پـس از تحمل شكنجه هـاى وحشیانهء سـاواك در زنـدان قزل قلعه به شهادت رسیــد.
امام خمینى با انتشار پیامـى ضمـن تجلیل از مبارزهء وى, تإكید كـرد: ((این تنها مـرحـوم سعیـدى نیست كه با ایـن وضع اسف انگیز در گـوشهء زنـدان از پـاى درمـىآیـد)).
ایشـان در بخـش دیگـرى از پیام خـود آورده انـد: ((كارشناسـان و سـرمایه داران بزرگ آمـریكـا به اسـم عظیـم تـریـن سـرمـایه گذارى خارجى براى اسارت ایـن ملت مظلوم به ایران هجـوم نمودند … هر قـراردادى كه با سـرمایه داران آمـریكا و دیگـر مستعمـریـن بسته شـود, مخـالف خـواست ملت و مخـالف احكــام اسلام است)).

1/4/1350

محكـومیت جشنهاى دو هزار و پـانصـد ســاله

به دنبـال اعلام بـرگزارى جشنهاى دو هزار و پـانصـد ســــــالهء شاهنشـاهـى بـا هزینه هاى گزاف, امـام خمینـى طـى بیاناتـى ضمـن اعتـراض به بـرگزارى چنیـن جشنــهایـى و سكـوت محـافــل دینــى فرمود: ((جشـن را بـراى او[ امیرالمـوءمنیـن(ع]( بایـد گرفت كه براى اینكه یك خلخالـى از پاى یك نفر معاهـد در مـىآیـد, آرزوى مرگ مـى كند; نه كسـى كه اگر یك دفعه یك شعارى برخلاف هـواى نفـس او داده بشـود, بفرستد بریزند در دانشگاه. … چرا؟ براى اینكه شعار دادند كه ما جشـن دو هزار و پانصد ساله را نمى خواهیـم. ما گرسنه هستیـم. گـرسنگـى مسلمانها را رفع كنیـد. جشـن نگیـریـد. روى مرده ها جشن نگیرید)).
ایشان در پیام دیگـرى فـرمـود: ((ایـن جشنها و عیاشیها مـربـوط به ملت شریف و مسلمان ایران نیست و دایـركننـده و شـركت كننـدهء ایـن جشنها خـائن به اسلام و ملت ایـران مـى بـاشـد)).

1/8/1356

شهادت حاج آقا مصطفى

آیت الله حـاجآقـا مصطفـى خمینـى یكـى از نزدیكتـریـــــــــن و صـدیق تـریـن یاران و خـدمتگزاران ایشان به طـرز مشكـوكـى تـوسط عمال رّژیم به شهادت رسید.
امام خمینـى پـس از اطلاع از شهادت فرزنـد, برنامهء روزانه خـود را طبق معمـول انجام داد و در حالـى كه پیكـر پـاك شهیـد را به كربلا تشییع مـى كردنـد, امام طبق بـرنامهء معمـول خـود, در نماز جماعت ظهر و شب حاضر شـد و پـس از آن بـراى عرض تسلیت و تـوصیه به صبر, به خانهء فرزنـد شهیـدشان رفت و به مادر داغدار حاجآقا مصطفـى فرمـود: ((امانتـى خداوند به ما داده بـود و اینك از ما گرفت. مـن صبر مـى كنـم. شما هم صبر كنید و صبرتان هـم براى خدا باشد)).
امـام خمینـى در اولیـن جلسهء درس خـود, پـس از ایــــن مصیبت, یعنـى ده روز پـس از شهادت فـرزندش, در نطق كـوبنـده و حماسـى, فقـدان عزیزتـریـن فـرد را از ((الطــاف خفیهء الهى)) دانسته و فـرمـود: ((… اگـر اطلاع داشتیـم از آن الطاف خفیه اى كه خـداى تبارك و تعالـى نسبت به عبادش دارد ـ و انه لطیفٌ علـى عباده ـ و اطلاع بر آن مسایل داشتیم, در ایـن طور چیزهایى كه جزیى است و مهم نیست, ایـن قدر بـى طاقت نبـودیم. مى فهمیدیـم كه یك مصالح و الطافى در كار است)).

19/10/1356

آغاز دوبارهء قیام از قم

پـس از شهادت حـاج آقـا مصطفـى و چـاپ مقـاله اى تـوهیــنآمیز به امام خمینـى و همهء مـراجع تحت عنـوان ((ارتجاع سـرخ و سیاه در ایران)) كه به دستـور ساواك و با نام مستعار احمـد رشیـدى مطلق در هفـدهـم دى 1356 در روزنـامه اطلاعات انجـام شـد, مــــردم و روحانیـون قـم بـا انجـام راهپیمایـى و اجتماع در منازل علما, اعتراض خود را نسبت به اعمال اهانتآمیز رژیـم ابراز داشتند. در ایـن واقعه, عده اى از طلاب و مردم قـم شهیـد و جمعى نیز مجروح و عده اى دستگیر شدند.
امـام خمینـى پـس از دریـافت گزارش كشتـار نـــــــوزده دى, در بیاناتى, ضمـن تسلیت به ملت مظلوم ایران با اشاره به سفر كارتر به ایران, به تشریح پنجاه سال جنایات سلطنت غیر قانـونى پهلـوى پرداخت و مفاسـد ارتـش, دانشگاه و مجلـس شاهنشاهـى را بـرشمرد, و در پـایـان همهء طبقـات را به وحــــدت كلمه به منظور ادامهء مبارزه با رژیـم فرا خـواندنـد از تفـرقه و تشتت بـرحذر داشت. شـایـان یـادآورى است در چهلـم قیـام قـم, تبـریز و پــس از آن شهرهـاى یزد و قـم و مشهد شـاهـد اعتـراضـات و قیامهاى مـردمـى علیه رژیم بود.

10/3/1357

آزادى اعطا شدنى نیست

امـام خمینـى در آخـریـن سخنـرانـى خـود در نجف اشـــــــرف به مناسبت فرا رسیدن سالروز قیام خونیـن پانزده خرداد 42, قیام بر ضد شاه و دخالتهاى آمریكا در ایران را تكلیفـى شرعى اعلام كرد و در تجلیل از پانزده خرداد فرمـود: ((پانزده خـرداد بایـد زنـده بماند … ملت ایران نبایـد پانزده خرداد را از یاد ببـرنـد)). ایشـان سیـاست اعطـاى آزادى فـرمـایشـى از سـوى رژیـــــــم را حیله اى بـراى نجـات رژیـم بـرشمـرده و فـرمـود: ((ایـن چه وضعى است كه در ایـران هست؟ ایـن چه آزادى است كه اعطا فـرمـوده انـد آزادى را؟ مگر آزادى اعطاشـدنـى است؟! خـود ایـن كلمه جرم است. كلمهء اینكه اعطـا كـردیـم آزادى را, ایـن جـرم است. آزادى مال مـردم است. قانـون آزادى داده, خـدا آزادى داده به مـردم, اسلام آزادى داده, قـانـون اسـاسـى آزادى داده[ است] به مـردم. اعطـا كـردیـم چه غلطـى است! به تـو چه كه اعطـا بكنى!)).
ایشـان آنگاه آمـریكـا را مجـرم اصلـى دانسته و فـرمـود: ((همه گـرفتـاریها[یـى] كه ما داریـم, از دست آمـریكا است. مجـرم دست دوم عبارت از این شاه است)).

14/7/1357

مهاجرت به فرانسه

امام خمینـى كشـور عراق را به قصـد فـرانسه تـرك كرد. ایـن امر پـس از محاصرهء خانهء امام در نجف توسط مإموران عراقى و اعمال فشار و دیـدار وزراى خارجهء ایـران و عراق در نیـویـورك صـورت گرفت.
ایشـان در بـرابـر اخطارهاى مقامات عراقـى فـرمـود: ((مـن, هـم اهل سیـاست هستـم و هـم مذهبـى. هیچ وقت از نظرات سیـاســــــى خود عدول و نزول نخـواهـم كرد)). به دنبال ایـن اظهارات مقامات عراقـى ضمـن همـاهنگـى بـا هیإت اعزامـى از سـاواك, تصمیـم به اخراج امام از نجف گرفتند.
حضـرت امـام پـس از ممـانعت و مخـالفت مقـامـات كـویتـى بــــا عزیمت ایشـان به كـویت, عازم پـاریـس شد.
انتشار خبر ورود امام به پاریـس مـوجـى از شادى در ایران و رفع نگـرانى و اضطـراب از میلیـونها زن و مرد ایرانـى و مشتاقان آن حضرت شد.
امـام یك روز پـس از ورود به پـاریـس جزئیات بـرخـورد خـود بـا مقـامـات عراقـى و سپـس سفـر به پـاریـس را چنیـن تشـریح كـرد: ((مقامات عراق به مـن هشـدار دادنـد كه به دلیل روابطـى كه بـا رژیـم ایران دارند, نمى توانند فعالیتهاى مرا تحمل كنند. مـن به آنها پاسخ دادم كه اگر شما مسـوءولیتهایى نسبت به حكـومت ایران داشته باشید, مـن هم در برابر اسلام و ملت ایران مسوءولم و باید به وظیفهء الهى و معنـوى خـود عمل كنـم)).
ایشـان در بخـش دیگـرى از اعلامیهء خـود یـادآور شـد: ((اگــــر مى مانـدم, خـود را در برابـر ملت ایران, گنهكار احساس مـى كردم, امـا مـن نمـى تـوانـم بـى تفـاوت بمـانـم)).

30/8/1357

هجوم رژیم به حرم رضوى

مـإمـوران رژیـم بـا هجـوم به حـرم مطهر امـام رضـــا(ع) و به مسلسل بستـن حـرم و مـردم بـى دفـاع, عده اى را شهیـد و مجـــروح كردند.
امام خمینـى به محض اطلاع از ایـن خبـر تـإثـرانگیز بـا انتشار پیامى, پنجـم آذر را عزاى عمـومى اعلام كرد و در قسمتـى از پیام خـود فرمود: ((دولت یاغى نظامى به امر شاه,تر و خشك را به آتـش كشیـده و یكـى از بزرگتـرین ضربه هاى ایـن جنایتكار به اسلام, به مسلسل بستـن بـارگـاه قـدس حضـرت علـى بـن مـوسـى الـرضـا صلـوات الله علیه است. این بارگـاه مقـدس در زمـان رضـاخــان به مسلسل بسته شـد و قتل عام مسجـد گـوهـرشـاد به وجـود آمـد و در زمـان محمـدرضـاخـان آن جنایت تجـدیـد[ شـد] و دژخیمـان شـاه در صحـن و حـریـم آن حضرت ریخته و كشتار كردنـد … بـر تمام طبقات لازم است بـا هـر وسیلهء ممكـن به سقـوط ایـن دستگـاه جبـار قیـــام كننـد. اطـاعت[ از] ایـن دستگـاه, اطـاعت[ از] طـاغوت و حــرام است …))

26/10/1357

فرار خفت بار شاه

محمـدرضـاشـاه به همـراه همسـرش بـا خـوارى و ذلت از ایــــران فـرار كـرد و پـس از چنـد روز اقـامت در مصـر به مـراكـش رفت و میهمـان شاه حسـن, پـادشـاه آن كشـور شـد. محمـدرضـا كه در ایـن روزهـا سخت افسـرده و خسته به نظر مـى رسیـد, بــــراى عزیمت به كشـورهاى اروپـایـى تلاش مـى كـرد, اما تلاشهاى او بـى حاصل بـود و كشـورهاى فرانسه, اسپانیا, انگلیس و سـویـس در مورد عدم تضمیـن امنیت او به وى خبر داده بـودند. در واقع دوران سرگردانى و خفت او آغاز شده بود.

12/11/1357

پرواز انقلاب

امـام خمینـى پـس از چهارده سـال تبعیـد و دورى از وطـــــن در میان استقبال بى سابقهء مردم ایران وارد كشـور شد. استقبال چنان عظیـم و غیر قابل انكار بـود كه خبرگزاریهاى غربـى نیز مستقبلان را چهار تا شـش میلیـون نفر تخمیـن زدند. پرواز فـوق به عنـوان ((پرواز انقلاب)) معروف شد.
امام خمینـى طـى بیاناتـى در فـرودگاه تهران فـرمـود: ((مـن از عواطف طبقـات مختلف ملت تشكـر مـى كنـم. عواطف ملت ایــــران به دوش مـن بـار گـرانـى است كه نمـى تـوانـم جبـران كنـم)).
ایشـان همچنیـن در اولیـن سخنـرانـى در میـان انبـــوه مستقبلان در بهشت زهرا فرمـود: ((مـن وقتى چشمـم به بعض از اینها كه اولاد خـودشان را از دست داده انـد مـى افتـد, سنگینـى اى در دوشـم پیدا مى شود كه نمى تـوانـم تاب بیاورم. محمدرضا پهلوى فرار كرد و همه چیز ما را به باد داد. مملكت ما را خـراب كرد و قبـرستانهاى ما را آباد)). در همیـن نطق تاریخـى بـود كه ایشان با صـداى بلنـد فرمود: ((من دولت تعیین مى كنم. من توى دهـن دولت مى زنم … مـن به پشتیبـانـى ایـن ملت دولت تعییـن مـى كنــم)).
امام خمینـى قبل از تـرك دهكـدهء نـوفل لـوشـاتـو طـى پیامـى از مهمان نوازى مردم و دولت فرانسه بـویژه اهالى نوفل لـوشاتـو تشكر كرده بود.

16/11/1357

تعیین دولت موقت

امـام خمینـى پـس از چهار روز اقـامت در ایـران, مهنـــدس مهدى بـازرگان را به پیشنهاد شـوراى انقلاب به عنـوان نخست وزیـر دولت موقت انقلاب منصوب نمود.
ایشـان در طلیعهء فـرمـان خـود تعییـن نخست وزیـر را حق شـــرعى و قانـونـى ناشـى از آراى اكثریت قاطع قریب به اتفاق ملت ایران كه طـى اجتماعات عظیـم و تظاهرات وسیع و متعدد در سراسـر ایران نسبت به رهبـرى جنبـش ابـراز شـده است, عنـوان كـرد.
حضـرت امـام در حكـم خـویـش, هـوشیـارانه تـإكیـد كـرده بـود: ((…جناب عالـى را بدون در نظر گرفتـن روابط حزبـى و بستگـى به گـروهـى خـاص مـإمـور تشكیل دولت مـوقت مـى نمـایـم … مقتضـى است كه اعضاى دولت مـوقت را هر چه زودتـر با تـوجه به شـرایطـى كه مشخص نمـوده ام, تعییـن و معرفـى نمـاییـد)).
لازم بــه یـادآورى اســت امـام خمــینـى در پیـــام 67/12/3 به روحـانیت بـا تـواضع خاص نـوشت: ((مـن امـروز بعد از ده سال از پیـروزى انقلاب اسلامـى همچـون گذشته اعتـراف مـى كنـــــم كه بعض تصمیمـات اول انقلاب در سپـردن پستها و امـور مهمه كشـــــور به گـروهـى كــه عقیـدهء خـالص و واقعــى بــه اســلام نـاب محمـدى نداشته اند, اشتباهى بـوده است كه تلخى آثار آن براحتـى از بیـن نمـى رود. گرچه در آن مـوقع هـم مـن شخصـا مایل به روى كار آمدن آنان نبودم, ولـى با صلاحـدید و تإییـد دوستان قبـول نمـودم)).

از بهار بهمن تا سوگ خرداد 

22/11/1357

انفجار نور

ملت مسلمان ایران با اتكا به خـداونـد و با رهبرى امام خمینـى, نظام دو هزار و پانصـد ساله شاهنشاهـى را سـرنگـون كـرد و ثمره سـالها مبـارزه و جهاد و شهادت به بـار نشست و حكـومت ((جمهورى اسلامى)) براى اولیـن بار در ایران برپا شد. وقایع انقلاب اسلامـى به قـدرى سریع بـود كه حتـى مقامات آمریكایـى در آخـریـن روزها نمـى دانستنـد انقلاب پیروز شـده است و اتاق عملیات كاخ سفیـد از طرف برژینسكى, تلفنى از ویلیام سـولیوان آخریـن سفیر آمریكا در تهران مى پرسید: آیا هنوز امكان كـودتا وجـود دارد؟! امام خمینى در پیامـى پـس از پیروزى انقلاب خطاب به مـردم فـرمـود: ((تـوجه داشته باشید كه انقلاب ما از نظر پیروزى بر دشمـن هنوز به پایان نـرسیـده است. دشمـن از انـواع وسایل و دسـایـس بهره منـد است و تـوطئه ها در كمیـن است. تنها هـوشیارى و انضباط انقلابى و اطاعت از فرمانهاى رهبرى و دولت مـوقت اسلامى است كه تـوطئه ها را نقـش بر آب مى سازد)).
ایشـان همچنیـن در یكـى از بیـانـات خـود از انقلاب, تعبیــر به ((انفجار نور)) نمودند.

30/11/1357

هشدار به ضد انقلاب

پـس از گذشت یك هفته از پیروزى انقلاب اسلامـى, عوامل ضـد انقلاب, اقـدام به تـوطئه علیه نظام نمـودنـد كه امام خمینـى بـا صـدور اعلامیه اى, به ضـد انقلاب اخطـار كرد:
((در ایـن موقع حساس كه اشرار, با نامهاى فریبنده, مشغول توطئه بر ضـد انقلاب اسلامـى هستند و خطر بازگشت اجانب با دست ایشان بر سر چپاول كشـور مى رود, لازم است نیروهاى انتظامـى ملـى فـورا به مراكز حفاظتـى خـود برگردنـد و با نیروى انتظامـى همكارى بـراى حفاظت شهر و مراكز حساس مربـوط به شهر نمایند. اینان كه دست به خرابـى و اعمال ضد اسلامى و انسانى زده اند و كـوشـش دارند مراكز حساس را به نفع بیگانگان به دست بیاورند, باید بـدانند كه قدرت آنان, بیـش از قدرت شیطانى شاه و پشتیبان آنان نیست و در صورتى كه به ملت نپیوندند و به طـور معقـول عمل نكنند, تكلیف را براى ملت شجاع ایران و تهران معلوم خواهم كرد … مـن حتى الامكان میل دارم تمام اقشار با هـم با صدق و صفا رفتار نمایند, ولـى اجازه هرج و مرج نخواهم داد)).

5/12/1357

دستـور به محـاكمه متهمـان و زنـدانیـان

امام خمینى طـى حكمى آیت الله خلخالى را مسـوول محاكمه متهمان و زندانیان نمودند. متـن حكـم چنیـن بود: ((به جناب عالى مإموریت داده مـى شـود تا در دادگاهى كه براى محاكمه متهمیـن و زندانیان تشكیل مى شود, حضور به هـم رسانده و پس از تمامیت مقدمات محاكمه بـا مـوازیـن شـرعیه حكـم شـرعى صـادر كنیـد)).

10/12/1357

عزیمت به قم

امام خمینى پـس از حدود یك ماه اقامت در تهران, به شهرستان قـم عزیمت كردند و تا زمان ابتلا به بیمارى قلبى ـ دوم بهمـن 1358 ـ قریب یازده ماه در آن شهر اقامت داشتنـد. مراجعت حضـرت امام به قم پـس از سالها دورى, با استقبال بسیار گستـرده مردم قـم و در اوج شـادى و شـادمـانـى آنـان انجـام شـد.

19/12/1357

عدم پذیرش توصیه

امام خمینـى با صـدور نامه اى به نخست وزیر وقت تـوصیه نمـود هیچ كـدام از منسـوبان و نزدیكان ایشان حق دخالت در عزل و نصبها را نـدارنـد. متـن نـامه ایشـان چنیـن بــــود: ((لازم است به جمیع وزارتخانه ها و ادارات دولتى اخطار نمایید كسانى كه از منسوبیـن و یا اقرباى اینجانب هستند و براى تـوصیه اشخاص و یا نصب و عزل اشخاص به مراكز مـربـوطه مـراجعه مـى كننـد, به هیچ وجه به آنان تـرتیب اثر ندهنـد. منسـوبین و نزدیكان مطلقا حق دخالت در ایـن گونه امور را ندارند)).

5/1/1358

محكـومیت صلح ننگیـن مصـر و اسـرائیل

به دنبال صلح ننگیـن مصر و اسرائیل, امام خمینى پیامـى خطاب به ملل مسلمـانـان جهان صـادر كـردنـد. در ایـن پیـام آمــده است: ((اینجـانب بیـش از پـانزده سـال است كه خطـر اسـرائیل غاصب را گـوشزد كرده ام و به دول و ملل عرب ایـن حقیقت را اعلام نموده ام. اكنـون با طرح استعمارى صلح سادات و اسرائیل ایـن خطر بیشتـر و نزدیكتر و جدىتر شده است. مصر با قبول ایـن صلح وابستگى خود را به دولت استعمارگـر آمـریكا آشكارتـر نمـود. از دوست شاه سـابق ایران بیش از ایـن نمى توان انتظار داشت. ایران خود را همگام با برادران مسلمان كشورهاى عربى دانسته و خود را در تصمیـم گیریهاى آنان شـریك مـى دانـد. ایـران صلح سادات و اسـرائیل را خیانت به اسلام و مسلمیـن و برادران عرب مى داند و مـوضعهاى سیاسى آنان را تإیید مـى كنـد)). ایشان در تایخ 1358/2/10 فرمان قطع رابطه با مصر را صادر نمود و خطاب به وزیر امـور خارجه وقت مرقـوم داشت: ((با در نظر گرفتـن پیمان خائنانه مصر و اسرائیل و اطاعت بى چون و چـراى دولت مصـر از آمـریكـا و صهیـونیست, دولت مـوقت جمهورى اسلامـى ایـران قطع روابط دیپلمـاتیك خـود را بـا دولت مصـــــر بنماید)).

12/1/1359

رإى به نظام جمهورى اسلامـى ایـران

مـردم مسلمـان ایـران پـس از گذشت پنجـاه روز از پیـروزى انقلاب اسلامى, در یكـى از آزادتریـن انتخابات تاریخ و با بیـش از 98/2 درصـد به استقـرار نظام جمهورى اسلامـى رإى مثبت دادنـد. امـام خمینى در بزرگداشت این روز فرمود: ((صبحگاه دوازده فروردیـن كه روز نخستین حكومت الله است, از بزرگتریـن اعیاد مذهبى و ملى ما است. ملت باید ایـن روز را عید بگیرند و زنده نگه دارنـد. روزى كه كنگـره هاى قصـر 2500 سـال حكـومت طـاغوتـى فـرو ریخت و سلطه شیطانـى براى همیشه رخت بربست و حكومت مستضعفیـن كه حكـومت خدا است, به جاى آن نشست)).

9/2/1358

آیین نامه اجرایى شوراها

امام خمینى دستـور تهیه آییـن نامه اجرایى شـوراهاى شهر و روستا را به شـوراى انقلاب صادر نمـود. متـن فرمان ایشان به ایـن شـرح است: ((در جهت استقرار حكـومت مردمى در ایران و حاكمیت مردم بر سـرنـوشت خـویـش كه از ضـرورتهاى نظام جمهورى اسلامــى است, لازم مـى دانـم بـى درنگ به تهیه آییـن نامه اجرایى شـوراها براى اداره امور محل شهر و روستا در سراسر ایران اقدام و پـس از تصـویب به دولت ابلاغ نماییـد, تا دولت بلافاصله به مـرحله اجـرا درآورد)). لازم به یـادآورى است بعدا مـوادى از قـانـون اساسـى به مسـإله شوراها اختصاص یافت.

26/2/1358

زن, مربى جامعه

امـام خمینـى به مناسبت اعلام سـالـروز ولادت حضـرت فـاطمه(س) به عنـوان روز زن پیامى صادر كردند. ایشان در بخشـى از پیام خـود, ضمـن بیان مقام والاى حضرت فاطمه زهرا(س) یادآور شـدنـد: ((تمام ابعادى كه براى زن متصـور است و بـراى یك انسان متصـور است, در فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ جلـوه كـرده و بـوده است, یك زن معمـولى نبـوده است. یك زن روحانى, یك زن ملكـوتى, یك انسان به تمام معنـا انسـان, تمام نسخه انسـانیت, تمـام حقیقت زن, تمـام حقیقت انسـان. او زن معمـولى نیست.
ایـن موجود ملكوتى است كه در عالم به صورت انسان ظاهر شده است, بلكه مـوجـود الهى جبـروتـى, در صـورت یك زن ظاهـر شـده است)). ایشان در قسمت دیگـرى از پیـام خـود به مسـوولیت و شـإن زنـان پرداخته و نوشته اند:
((زن مربـى جامعه است. از دامـن زن انسانها پیدا مى شـود. مرحله اول مـرد و زن صحیح, از دامـن زن است. مـربـى انسـانها زن است. سعادت و شقاوت كشـورها بسته به وجـود زن است. زن با تربیت صحیح خودش انسان درست مـى كنـد و با تـربیت صحیح خـودش كشـور را آباد مى كند. مبدإ همه سعادتها از دامـن زن بلند مى شود … زن مبدإ همه خیرات است)).

4/3/1358

تسـریع در تـدویـن پیـش نـویـس قـانـون اسـاسـى

امام خمینـى طـى حكمـى به مهندس مهدى بازرگان دستـور تـدویـن و تكمیل هرچه سریعتر قانـون اساسـى را صادر كردنـد. در قسمتـى از این حكـم آمـده است: ((طرح تـدویـن قانـون اساسـى را كه شـوراى طرحهاى انقلاب مشغول تـدویـن و تكمیل آن هستنـد, با سـرعت تكمیل [كرد]. و به تصویب شـوراى انقلاب رسانده و هرچه زودتر در اختیار افكار عمـومى بگذارید, تا همه صاحب نظران و تمامـى اقشار ملت در مدت محدودى كه تعییـن مـى نمایید, پیشنهادها و نظرات خـود را در باره آن ابزار نمایید … و مجلـس متشكل از نماینـدگان مردم با تـوجه به پیشنهادهاى مفیدى كه رسیده است, مـواد قانون اساسى را به صورت نهایى بررسى و تنظیـم نمایند و سعى شـود كه در آن كلیه حقـوق و آزادیها و فرصتهاى رشـد و تعالـى و استقلال ایـن ملت بر مبناى موازین اسلامى كه ضامـن حقوق همه افراد است و اكثریت قریب به اتفاق مردم ایران بـدان رإى مثبت داده است, پیـش بینـى گردد …)). پـس از گذشت كمتـر از یك سال از پیروزى انقلاب اسلامـى, و تلاش سه ماهه اعضاى مجلـس خبـرگان, قانـون اساسـى جمهورى اسلامـى ایـران در تـاریخ 1358/8/28 تصـویب شـد.

29/3/1358

گفتگو با مراجع تقلید

در آستانه تشكیل مجلـس خبرگان, امام خمینى با چند تـن از مراجع تقلید در منزل آیت الله العظمـى گلپایگانـى تشكیل جلسه دادنـد و در باره مسـایل جـارى كشـور در محیطـى همـراه بـا صفا و صمیمیت مذاكـراتى را انجام دادنـد. تشكیل چنیـن جلساتـى تا هنگامـى كه امـام خمینـى در قـم سـاكـن بـودنـد, بـرگزار مـى شـد.

16/5/1358

اعلام روز قدس

امام خمینـى با انتشـار پیامـى به منظور حمـایت از مبـارزه ملت مسلمان و مظلـوم فلسطیـن, آخـریـن جمعه ماه مبـارك رمضان را به عنـوان روز قـدس اعلام كردند. در بخشـى از پیام ایشان آمده است: ((مـن در طـى سالیان دراز, خطر اسرائیل غاصب را گـوشزد مسلمیـن نمودم … مـن از عموم مسلمانان جهان و دولتهاى اسلامى مى خواهـم كه بـراى كـوتـاه كـردن دست ایـن غاصب و پشتیبـانان آن, به هـم بپیـوندند و جمیع مسلمان جهان را دعوت مـى كنـم آخریـن جمعه ماه مبارك رمضان را كه از ایام قـدر است و مـى تـواند تعییـن كننـده سرنوشت مردم فلسطیـن نیز باشد, به عنـوان روز قدس انتخاب و طـى مـراسمـى همبستگـى بیـن المللـى مسلمانان را در حمـایت از حقـوق قـانـونـى مـردم مسلمـان اعلام نمـایند)).
ایـن اقدام امام خمینى با استقبال گسترده ملتهاى مسلمان روبه رو شـد. ایـن روز به عنـوان یكـى از بزرگتریـن تجمعات و اعتـراضات عمـومى نسبت به اشغالگران صهیـونیست به شمار مى رود و نقـش مهمى در تقـویت روحیه مـردم رنجـدیـده و مظلـوم فلسطیـــــــن دارد.

26/5/1358

اقدام انقلابى

به دنبال جنایات و اعمال وحشیانه گروهـى ضد انقلاب در كردستان و مسامحه برخى مسـوولان در برخـورد با تـوطئه گران, امام طى سخنانى در جمع گروهى از مردم, خـواستار سركـوب تـوطئه گران شد و فرمود: ((ایـن توطئه گرها در صف كفار واقع هستنـد. ایـن تـوطئه گـرها در كـردستان و غیـر آن در صف كفار هستنـد. با آنها بایـد بـا شـدت رفتار كـرد. دولت با شدت رفتار كند. ژانـدارمـرى با شـدت رفتار كند. ارتـش با شدت رفتار كند. اگر با شـدت رفتار نكننـد, ما با آنها با شدت رفتار مـى كنیـم. مسامحه حـدودى دارد … ما باز تا چندى مهلت مـى دهیـم به این قشرهاى فاسـد و ایـن اعلام آخر است و اگر چنانچه در كار خـودشان تعدیل نكنند و به ملت بـرنگـردنـد و دست از تـوطئه برندارند, خدا مى داند انقلابى عمل مى كنـم. مىآیـم تهران و روسایى كه مسامحه مى كنند, با آنها انقلابـى عمل مى كنـم. عذرها را كنار بگذارید. بروید فاسـدها را سركـوب كنید. بـرویـد تـوطئه گـرهـا را سـركـوب كنیـد. مسـامحه نكنید)).

13/8/1358

فتح لانه جاسوسى

در سالروز تبعید امام به تركیه, گروهى از دانشجـویان مسلمان كه خـود را پیرو خط امام معرفـى كردنـد, سفارت آمریكا در تهران را از جمله در اعتراض به ملاقات بازرگان با برژینسكـى اشغال كرده و جاسـوسان آمریكایـى را بازداشت كـردنـد. اسناد به دست آمـده از سفارت, نشانگـر اسـرار جاسـوسیها و دخالتهاى بـى شمار آمریكا در ایران و كشـورهاى مختلف جهان مـى باشد. به دنبال ایـن امر, دولت موقت مهنـدس بازرگان, استعفا نمود كه مـورد مـوافقت امام قـرار گرفت. امام خمینى ضمـن حمایت از حركت انقلابى دانشجـویان, آن را انقلابـى بزرگتـر از انقلاب اول نـامیـد.

15/11/1358

مقام, رفتنى است

امام خمینى در مراسـم تنفیذ حكـم ریاست جمهورى بنـى صدر, اولیـن رئیـس جمهور ایـران كه در بیمارستان قلب تهران انجام شـد, ضمـن تذكرات و نصایح ارزشمنـدى خطاب به ایشان فرمـود: ((مـن یك كلمه به آقاى بنـى صـدر تذكـر مـى دهـم. ایـن یك تذكـر بـراى همه است. حب الدنیا رإس كل خطیئه. هر مقامى كه براى بشر حاصل مى شـود, چه مقامهاى معنـوى و چه مقامهاى مادى, روزى گرفته خـواهد شـد و آن روز هـم نامعلوم است. تـوجه داشته باشند همه كسانى كه براى بشر خدمت مـى كنند, كسانـى كه داراى مقام هستند, داراى پستـى هستند, كه مقام آنها را مغرور نكنـد. ایـن مقام رفتنـى است و انسان در حضـور خداى تبارك و تعالـى ماندنـى است …)). متإسفانه نصایح سـودمند امام خمینى در بنـى صـدر مـوثر واقع نشـد و وى در تاریخ 1360/3/31 تـوسط مجلـس شوراى اسلامى به دلیل عدم كفایت سیاسى از ریاست جمهورى عزل شـد. وى به همـراه سـركـرده منافقـان به نحـو مفتضحانه اى از كشور گریخت.

19/1/1359

استقبال از قطع رابطه با آمریكا

به دنبال قطع رابطه ایران و آمریكا, امام با انتشار پیامى ضمـن استقبال از ایـن امر فرمـود: ((ملت شریف ایران! خبـر قطع رابطه بیـن ایران و آمریكا را دریافت كردم. اگر كارتر در عمر خـود یك كار كرده باشد كه بتوان گفت به خیر و صلاح مظلوم است, همیـن قطع رابطه است. رابطه بیـن یك ملت به پا خاسته براى رهایى از چنگال چپاولگران بیـن المللـى با یك چپاولگر عالمخـوار, همیشه به ضـرر ملت مظلـوم و به نفع چپاولگر است. ما ایـن قطع رابطه را به فال نیك مى گیریـم; چـون كه ایـن قطع رابطه دلیلـى بر قطع امید دولت آمـریكا از ایـران است. ملت رزمنـده ایـران ایـن طلیعه پیـروزى نهایى را كه ابرقدرت سفاكـى را وادار به قطع رابطه یعنـى خاتمه دادن به چپـاولگـریها كـرده, اگـر جشـن بگیـــــرد, حق دارد)).

5/2/1359

رسـوایـى آمـریكـا در طبـس و عكـس العمل امام

به دنبال دخالت نظامـى آمریكا در ایران از طریق طبـس, به منظور آزادسازى جاسـوسان آمـریكایـى و شكست مفتضحانه آنان بـا امـداد الهى, حضرت امام پیامـى خطاب به ملت ایران صادر كرد و در بخشـى از پیام خـود مـرقـوم داشت: ((اشتباه كارتـر در آن است كه گمان مى كند با دست زدن به ایـن مانورهاى احمقانه مى تـواند ملت ایران را كه بـراى آزادى و انسانیت است, منصرف كنـد. كارتر باز احساس نكرده با چه ملتـى روبه رو است و با چه مكتبـى بازى مـى كند. ملت ما ملت خـون و مكتب ما جهاد است … كارتر باید بـدانـد كه اگر ایـن گروه به مركز جاسـوسـى آمریكا در تهران حمله كرده بـودند, اكنـون از هیچ یك از آنها و از پنجاه نفر جاسـوس محبـوس در لانه جـاسـوسـى خبـرى نبـود و همه رهسپـار جهنـم بـودند)).

21/2/1360

عدم پذیرش منافقین

به دنبال ارسال نامه اى از سـوى سازمان منافقیـن به حضرت امام و تقاضاى ملاقات اعضا و هـواداران آنها با امام, ایشان در بخشى از بیانات خـود با اشاره به خدمات ارائه شده در مدت دو سال پـس از انقلاب و قضاوتهاى غیر منصفانه سازمان فـوق فرمود: ((ما به آنها كرارا گفته ایم و حالا هـم مى گوییم كه ما مادامى كه شما ـ تفنگها را در مقابل ملت كشیده ایـد, یعنـى در مقابل اسلام با اسلحه قیام كرده اید, نمى توانیم صحبت كنیم و نمى توانیـم مجلسى با هـم داشته باشیم. شما اسلحه ها را زمیـن بگذارید و به دامـن اسلام برگردید. اسلام شما را مـى پذیرد و اسلام هـوادار همه شماها است. فقط گفتـن به اینكه ما حاضریـم و در آن نوشته اى كه نوشته اید, باز ناشى گرى كردید و ما را تهدید به قیام مسلحانه كردید, ما چطـور با كسانى كه قیام مسلحانه بر ضد اسلام مى خواهند بكنند, مى تـوانیـم تفاهـم كنیم …)).

24/9/1361

فرمان هشت ماده اى

امام خمینى در مـورد اسلامى شدن قـوانیـن و عملكردها, فرمان هشت ماده اى مهمـى را خطاب به قـوه قضاییه و تمام ارگانهاى اجـرایـى صادر كردنـد. ایشان در این فرمان ضمـن تـوصیه به تهیه قـوانیـن شرعى و تصـویب و ابلاغ آنها با دقت لازم و سرعت و قوانیـن مربـوط به مسـایل قضـایـى و رسیـدگـى به صلاحیت قضـات و دادستـــانها و دادگاهها بـا سـرعت و دقت و نیز صـدور حكـم از سـوى قضات واجـد شرایط, با استقلال و قدرت و بدون ملاحظه از مقامـى, تصریح كردند: احـدى حق نـدارد بـا مـردم رفتـار غیـر اسلامـى داشته بـاشـــد.
در ایـن پیام تإكید شده بود: احضار و یا توقیف افراد بدون حكم قاضـى كه از روى مـوازیـن شرعى باشد ـ هرچند به مدت كـم ـ و یا تصرف در اموال مردم یا توقیف و مصادره آن بدون حكم حاكـم شرع ـ آن هـم پس از بررسى دقیق و ثبوت حكـم از نظر شرعى ـ و نیز ورود به خانه یا مغازه و یا محل كار افراد بـدون اذن صاحب آن ممنـوع مى باشد.
ایشان در پایان متذكـر شـدنـد: ((بایـد همه بـدانیـم كه پـس از استقـرار حـاكمیت اسلام و ثبـات و قـدرت نظام جمهورى اسلامـى بـا تإیید و عنایات خداوند قادر كریم و توجه حضرت خاتـم الاوصیإ و بقیه الله ـ ارواحنا لمقـدمه الفـدإ ـ و پشتیبانـى بـى نظیر ملت متعهد ارجمنـد از نظام و حكـومت, قابل قبـول و تحمل نیست كه به اسـم انقلاب و انقلابـى بـودن خداى نخـواسته به كسـى ظلـم شـود و كارهایى خلاف مقدرات الهى و اخلاق كریمه اسلامى از اشخاص بـى تـوجه به معنویات صادر شود)).
ایشان همچنیـن هیإتى را به عنوان اعضاى ستاد پیگیرى فرمان فوق تعییـن نمـودنـد, تـا متخلف یـا متخلفـان را پـس از تشخیص, عزل نمایند.

15/10/1361

انحلال هیئت گزینش

به دنبال روند نامطلـوبى كه در طرح سـوالات سخیف و غیر مرتبط با اسلام از سوى هیإتهاى گزینـش پیـش آمده بود, امام طى فرمانى به ستاد پیگیرى تخلفات ادارى, تمامى هیإتهاى گزینـش را منحل اعلام كردند و خواستار تعییـن هیإتهایى متشكل از افراد صالح و متعهد و عاقل و صاحب اخلاق كریمه و فاضل و متـوجه به مسایل روز شـده و مـرقـوم داشتنـد: ((اخیـرا چنـد كتاب به عنـوان سـوالات دینـى و ایدئولـوژى اسلامـى را ملاحظه نمـودم و بسیار متإسف شدم از آنچه در این كتابها و جزواتـى از ایـن قبیل به اسـم اسلام, ایـن دیـن انسان ساز الهى, بـراى گزینـش عمـومـى مطـرح شـده است و آنها را میزان رد و قبـولى افراد قرار داده اند. ایـن نوشته ها كه مشحـون از سوالات غیر مربوط به اسلام و دیانت و احیانا مستهجـن و اسفآور است, از آنجا كه به اسـم اسلام منتشـر شـده است, از كتب و جزوات انحرافـى است كه براى حیثیت اسلام و جمهورى اسلامـى مضر است و به وزیـر ارشاد تـوصیه نمـودم كه امثـال ایـن كتب را در اسـرع وقت جمعآورى و فـروش و خـریـد و نشـر آنها را ممنـوع شــــرعى اعلام نماینـد)). ایشان همچنین در ایـن فرمان دستـورى مبنـى بـر تهیه كتابچه هاى مختصرى شامل بعضـى از مسایل شـرعى مورد نیاز عمـوم و مسایل اعتقادى لازم, و نیز احتـراز از تجسـس از احـوال شخصـى در غیـر مفسـدان و غیـر گـروههاى خـرابكـار صـادر نمـودند.

26/11/1361

وصیتنامه سیاسى الهى

امـام خمینـى وصیتنـامه سیـاسـى ـ الهى خـود را نـوشتنــــــد. ایشان در ابتـداى وصیتنامه خـود با ذكر تذكراتـى در باره حـدیث شریف ((ثقلیـن)) و حوادث اسفبارى كه بر كتاب خدا و عترت پیامبر پـس از شهادت حضرت علـى(ع) آغاز شـد, راههاى حفظ و بقاى اسلام و حكـومت اسلامى را متذكـر مى شـوند و در بخشـى از آن مـى نـویسنـد: ((اینجـانب به همه نسلهاى حاضـر و آینـده وصیت مـى كنـم كه اگـر بخـواهیـد اسلام و حكـومت الله بـرقـرار بـاشـد و دست استعمار و استثمارگران خارج و داخل از كشورتان قطع شود, ایـن انگیزه الهى را كه خداوند تعالى در قرآن كریـم بر آن سفارش فرمـوده است, از دست نـدهیـد و در مقابل ایـن انگیزه كه رمز پیـروزى و بقـاى آن است, فـرامـوشـى هـدف و تفـرقه و اختلاف است)). امـام خمینـى در ادامه, تذكرات و نصایح ارزشمنـد و مفیـدى را بـراى همه مسـوولان نظام و مردم مسلمان ایران بیان مـى فرماینـد كه تحقق و جامه عمل پـوشـانـدن به آنها, رمز حفظ حكـومت اسلامـى از جمیع تـوطئه ها و دسـایـس دشمنـان داخلـى و خـارجـى خـواهـد بود.

6/1/1365

سكته قلبى

امام خمینى به دنبال سكته قلبـى, دچار مرگ ناگهانـى شدند. پزشك معالج بلافاصله شروع به ماساژ قلبـى و تنفـس دهان به دهان مى كند و بـا استفاده از اكسیژن و وصل كـردن سـرم به داخل رگ مـوفق به حیات مجدد قلب و تنفـس مـى شـود. بـدیـن وسیله امام حیات دوباره یافته و به مـركز درمانـى مجـاور محل اقامت منتقل شـدنـد و تحت مراقبتهاى پزشكى قرار گرفتند و دوران نقاهت را در بخـش سى سى یـو سپرى كردنـد. ایشان یك روز پـس از ایـن حادثه كه حالشان بهبـود نسبى یافت, مسـوولان طراز اول كشور را به حضور پذیرفتند و خطمشى آینده را چنیـن بیان كردند: ((از هیچ قدرتى غیر از خدا نترسید. محكـم و استـوار در مقابل قدرتهاى بزرگ بایستیـد. اگر قـدرتهاى بزرگ احساس كننـد ضعیف هستید و احساس ضعف داریـد, بر شما بیشتر خـواهنـد تـاخت. پیـروزى بـا شمـا و ملت است)).

17/11/1366

تشكیل مجمع تشخیص مصلحت نظام

با تـوجه به فوریتهایى كه در مسایل مهم كشـور پیـش مىآمد و نیز به دنبال كسب تكلیف مسـوولان در باره شیوه اعمال حق حاكـم اسلامى در مورد احكام حكـومتى در مواردى كه میان مجلـس شـوراى اسلامى و شوراى نگهبان توافقى حاصل نمى شود, امام مجمعى را به ایـن منظور تشكیل دادند. ایشان در بخشـى از پیام خـود مـى نـویسند: ((حضرات آقایان تـوجه داشته باشنـد كه مصلحت نظام, امـور مهمه اى است كه گـاهـى غفلت از آن مـوجب شكست اسلام عزیز مـى گـردد. امـروز جهان اسلام, نظام جمهورى اسلامـى ایـران را تابلـوى تمام نماى حل معضلات خـویـش مـى داننـد. مصلحت نظام و مـردم از امــور مهمه اى است كه مقاومت در مقابل آن ممكـن است كه اسلام و پابرهنگان زمیـن را در زمان دور و نزدیك زیر سـوال برد و اسلام آمـریكایـى مستكبـران و متكبـریـن را با پشتـوانه هاى میلیاردها دلار تـوسط ایادى داخل و خارج آنان پیروز گردانـد)). ایـن مجمع بعدا در بازنگـرى قانـون اساسى, در این قانون جاى گرفت.

29/4/1367

پذیرش قطعنامه

قطعنامه 598 شوراى امنیت مبنى بر پایان جنگ تـوسط امام پذیرفته شد. ایشان ضمـن تعبیر نوشیدن ((جام زهر)) در پذیرش قطعنامه, در بخشى از پیام مهم خود فرمودند: ((اما در مورد قبـول قطعنامه كه حقیقتا مسإله بسیار تلخ و ناگوارى براى همه و خصـوصا براى مـن بود, این است كه مـن تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مـواضع اعلام شده در جنگ بـودم و مصلحت نظام و كشـور و انقلاب را در اجراى آن مـى دیدم, ولى به واسطه حـوادث و عواملـى كه از ذكر آن فعلا خوددارى مى كنـم و به امید خداوند در آینده روشـن خـواهد شد و با تـوجه به نظر تمامى كارشناسان سیاسـى و نظامى سطح بالاى كشـور كه مـن به تعهد و دلسـوزى و صـداقت آنان اعتماد دارم, با قبول قطعنامه و آتـش بـس موافقت نمودم و در مقطع كنونى آن را به مصلحت انقلاب و نظام مى دانـم و خدا مى داند كه اگر نبود انگیزه اى كه همه مـا و عزت و اعتبـار مـا بـایـد در مسیــر مصلحت اسلام و مسلمین قربانى شـود, هرگز راضـى به ایـن عمل نمـى بـودم و شهادت برایـم گـواراتر بـود. اما چاره چیست كه همه بایـد به رضایت حق تعالـى گـردن نهیـم و مسلـم ملت قهرمان و دلاور ایران نیز چنیـن بوده و خواهد بود)).

17/6/1367

تشكیل مـوسسه تنظیـم و نشـر آثـار امـام خمینى

موسسه تنظیـم و نشر آثار امام خمینى, بر اساس مسوولیتى كه حضرت امام به فـرزنـد گرامیشان حجت الاسلام و المسلمیـن حاج سیـد احمـد خمینى واگذار نمودند, فعالیت رسمى خود را آغاز كرد. وجـود اغلاط و اشتبـاهات آشكار در آثار منتشـره امام و انتساب مطالب نادرست به حضـرت امـام و یـا نقل نـاصحیح وقـایع و رخـدادهـاى نهضت در روزنامه ها و آثار منتشره, انگیزه تقدیـم نامه اى از سـوى مرحـوم حاج احمـدآقا به حضـرت امام گردیـد. در ایـن نامه با استناد به نمـونه هایـى از اشكـالات و اغلاط یاد شـده, از محضـر امام خمینـى درخـواست تعییـن فرد و یا نهادى به منظور نظارت بر انتشار آثار ایشان شـد. حضـرت امام در پاسخ به ایـن نامه مرقـوم فرمـودنـد: ((فـرزنـد عزیزم احمـد! حفظه الله تعالـى! از آنجـا كه شمـا را بحمدالله تعالـى در مسایل سیاسـى و اجتماعى صاحب نظر مى دانـم و در تمامى فرازها و نشیبها در كنار مـن بوده اى و هستى, لهذا شما را براى تنظیـم و تدویـن كلیه مسایل مربـوط به خود ـ كه بسا در رسانه هاى گـروهـى اختلافات و اشتبـاهاتـى رخ داده است ـ انتخـاب مـى نمایـم و از خداوند متعال كه حاضر و ناظر است, تـوفیقات شما را خـواستارم. امیـد است با صرف وقت و دقت نظر, ایـن امر را به پایان برسانى)).

11/7/1367

ترسیم سیاستها و خطمشى بازسازى

پـس از بـرقرارى صلح نسبـى, امام با انتشار پیامـى در نه بنـد, سیاستها و خطمشى بازسازى كشـور را براى مسـوولان ترسیـم نمودند. مطالعه دقیق ایـن دستـور عمل براى دریافت عمق دوراندیشى امام و در عیـن حـال, اصالت ارزشها از نگاه ایشان كافـى است. ایشان در بخشى از پیام خـود ضمـن تإكید بر سیاست ((نه شرقى و نه غربى)) مرقـوم داشتند: ((جمهورى اسلامى ایران نباید تحت هیچ شرایطـى از اصول و آرمانهاى مقدس و الهى خـود دست بردارد. ان شإالله مردم سلحشور ایران كینه و خشـم انقلابى و مقدس خویش را در سینه ها نگه داشته و شعله هاى ستـم سـوزان را علیه شوروى جنایتكار و آمریكاى جهانخوار و اذناب آنان به كار خـواهند گرفت, تا به لطف خـداوند بزرگ پرچـم اسلام ناب محمدى(ص) بر بام همه عالـم قـد برافرازد و مستضعفـان و پـابـرهنگان و صـالحـان, وارثـان زمیـن گـردنـد)).

10/8/1367

نگارش منشور برادرى

امام خمینـى در پاسخ به نامه حجت الاسلام انصارى ـ از اعضاى دفتـر امام ـ كه خـواستار تبییـن نظرات معظم له در بـاره اختلاف نظرهاى موجود میان جناحهاى فكرى وفادار به انقلاب شده بـود, مطالب مهمى مرقـوم فرمـودند كه در واقع منشـور برادرى جناحهاى فكرى وفادار به انقلاب مـى بـاشـد. ایشان ضمـن تـوصیه همه جناحها به بـرخـورد برادرانه و دوستانه و تإلیف قلـوب و تلاش جهت زدودن كـدورتها و نزدیك ساختـن مـواضع مـى فرماینـد: ((البته یك چیز مهم دیگر هـم ممكـن است مـوجب اختلاف گردد كه همه باید از شر آن به خـدا پناه ببـریـم كه آن حب نفـس است, كه این دیگر ایـن جریان و آن جریان نمى شناسد …)).

8/10/1367

چارچوب فعالیت مجمع تشخیص مصلحت

چارچـوب فعالیت مجمع تشخیص مصلحت نظام از سـوى امام تعییـن شد. ایشان در پیام خود با تـوجه به پایان جنگ و عدم فوریت مسایل به منظور طـرح مستقیـم آنها در مجمع, مســوولیت مجمع را رفع اختلاف بیـن مجلس و شوراى نگهبان دانسته و خطاب به اعضاى شوراى نگهبان فرمـود: ((تذكرى پدرانه به اعضاى عزیز شـوراى نگهبان مى دهـم كه خودشان قبل از ایـن گیرها مصلحت نظام را در نظر بگیرند, چرا كه یكـى از مسایل بسیار مهم در دنیاى پرآشـوب كنـونـى نقـش زمان و مكان در اجتهاد و نـوع تصمیـم گیـریها است. حكـومت, فلسفه عملـى برخـورد یا شرك و كفر و معضلات داخلى و خارجى را تعییـن مى كند و ایـن بحثهاى طلبگـى مـدارس كه در چارچـوب تئوریها است, نه تنها قابل حل نیست كه ما را به بـن بستهایـى مـى كشاند كه منجر به نقض ظاهرى قانون اساسى مى گردد)).

11/10/1367

پیام به گورباچوف

امام خمینـى با انتشار پیام مهمـى به گـورباچف, ضمـن پیـش بینـى فروپاشى قطب ماركسیستى جهان نوشتند: ((از ایـن پـس كمونیسـم را بـایـد در مـوزه هـاى تـاریخ سیـاسـى جهان جستجـو كرد)).
ایشان در ایـن نامه بـا ارائه تحلیلهاى محكـم و قـوى از تحـولات شـوروى, از آن به ((صداى شكستـن استخـوانهاى كمـونیسـم)) تعبیر كردند.
امام خمینى ضمـن طرح مسایل عمیق فلسفـى و عرفانى و با اشاره به ناكامـى كمـونیستها در سیاستهاى مذهب ستیز, خـواستار آن شدند كه گـورباچـوف به جاى امید بستـن به ماده پرستـى غرب, به خـداوند و مذهب روى آورد. امـام تصـریح كـردنـد: ((مشكل اصلـى كشـور شمـا مسـإله مالكیت و اقتصـاد و آزادى نیست; مشكل شمـا عدم اعتقـاد واقعى به خدا است. همان مشكلى كه غرب را هم به ابتذال و بـن بست كشیده و یا خواهد كشید)).

25/10/1367

تأكید بر تدوین تاریخ انقلاب

امام خمینى طـى نامه اى خطاب به حجت الاسلام سیدحمیـد روحانـى ضمـن تقدیر از تلاش وى در تدوین تاریخ انقلاب, خواستار استمرار تدویـن دقیق تاریخ انقلاب شد.
ایشان در بخشى از نامه خـود با تـوجه به ضرورت ثبت تاریخ انقلاب به صورت واقعى مرقوم داشتند: ((از شما مى خواهـم هرچه مى تـوانید سعى و تلاش نمایید تا هـدف قیام مـردم را مشخص نماییـد, چـرا كه همیشه مـورخیـن اهـداف انقلابها را در مسلخ اغراض خـود و یــــا اربابانشان ذبح مـى كننـد. امروز هـم چـون همیشه تاریخ انقلابها, عده اى به نـوشتـن تاریخ پرافتخار انقلاب اسلامى مشغولند كه سر در آخـور غرب و شرق دارند … اگر شما مى تـوانستید تاریخ را مستند به صدا و فیلـم حاوى مطالب گوناگون انقلاب از زبان توده هاى مردم رنجدیده كنید, كارى خـوب و شایسته در تاریخ ایران نمـوده اید)).

9 /11/1367

حساسیت نسبت به مقدسات

به دنبـال پخـش بـرنامه اى به عنـوان الگـوى زن مسلمان از صـداى جمهورى اسلامى كه در آن به بعضى از مقدسات اهانت شده بـود, امام نامه اى خطاب به مدیر عامل صدا و سیما فرستاد. متـن نامه به این شرح است:
((بـا كمال تـإسف روز گذشته از صـداى جمهورى اسلامـى مطلبـى در مورد الگوى زن پخـش گردیده است كه انسان شرم دارد بازگو نماید. فردى كه ایـن مطلب را پخـش كرده است, تعزیر و اخـراج مـى گردد و دست اندركاران آن تعزیر خـواهند شد. در صـورتى كه ثابت شـود قصد توهین در كار بـوده است, بلاشك فرد توهیـن كننده محكوم به اعدام است. اگر بار دیگر از ایـن گـونه قضایا تكرار گردد, موجب تنبیه و تـوبیخ و مجازات شدید و جدى مسوولیـن بالاى صدا و سیما خـواهد شـد. البته در تمامـى زمینه هـا قـوه قضـاییه اقـدام نمـایـد)).

25/11/1367

حكم اعدام نویسنده آیات شیطانى

به دنبال انتشار كتاب موهـن ((آیات شیطانى)) تـوسط سلمان رشدى, امام حكـم ارتداد و اعدام وى و ناشران مطلع از محتـواى كفرآمیز این كتاب را صادر كردند.
تدویـن و انتشار وسیع كتاب مبتذل ((آیات شیطانى)) و حمایت رسمى دولتهاى غربى از آن, سرآغازى بر فصل جدید تهاجـم فرهنگى و حمله به مقدسات اسلامى بـود كه اگر مسلمانان جهان در مقابل تـوهینهاى ایـن كتاب از خود حساسیت نشان نمى دادند, خاكریز اول براحتى فتح شده بـود و پـس از آن مبانى دینى و مقدسات و ارزشهاى معنـوى با انواع شیوه ها مورد هجوم قرار مى گرفت. متـن این پیام مهم به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
انا لله و انا الیه راجعون
به اطلاع مسلمانان غیـور سراسـر جهان مـى رسانـم مـولف كتاب آیات شیطانى كه علیه اسلام و پیامبر و قرآن تنظیـم و چاپ و منتشر شده است, همچنیـن نـاشـریـن مطلع از محتـواى آن محكــــوم به اعدام مى باشند. از مسلمانان غیور مى خـواهـم تا در هر نقطه كه آنان را یافتند سریعا آنها را اعدام نمایند تا دیگر كسـى جرإت نكند به مقدسات مسلمین توهین نماید و هر كـس در ایـن راه كشته شود شهید است, ان شإالله. ضمنا اگر كسى دسترسـى به مـولف كتاب دارد ولى خـود قدرت اعدام آن را ندارد او را به مردم معرفـى نماید تا به جزاى اعمـالـش بـرسـد. والسلام علیكـم و رحمه الله و بـركــاته.
روح الله الموسوى الخمینى

3/12/1367

ترسیم منشور روحانیت

امام خمینى پیام مهمى را خطاب به مراجع, روحانیـون و علما صادر كردند. در ایـن پیام كه به ((منشـور روحانیت)) شهرت یافت, امام ضمـن تجلیل از شهداى حـوزه و روحـانیت در طــول نهضت و انقلاب و دفـاع مقـدس و ذكـر خـدمـات علمـا و فقها در طـول تـاریخ, خطـر تحجرگرایان و مقـدس نمایان در حـوزه هاى علمیه را متذكر شـدنـد و فرمـودند: ((طلاب عزیز لحظه اى از فكر ایـن مارهاى خـوش خط و خال كوتاهى نكنند. اینها مروج اسلام آمریكایى اند و دشمـن رسـول الله. آیا در مقابل ایـن افعیها نبـایـد اتحاد طلاب عزیز حفظ شـود؟)).
ایشـان در ادامه بـا تـوجه به تحلیلهاى غلط و قضـاوتهاى غیـــر منصفانه در باره روند ده ساله انقلاب و جنگ تحمیلـى, ضمـن معذرت خواستـن از خانواده هاى شهدا مى نویسند: ((از خداوند مى خواهم مرا در كنار شهداى جنگ تحمیلـى بپذیرد. ما در جنگ براى یك لحظه هـم نادم و پیشمـان از عملكـرد خـود نیستیـم. راستـى مگـر فـرامـوش كـرده ایم كه ما بـراى اداى تكلیف جنگیـده ایـم و نتیجه, فـرع آن بوده است)).
امـام خمینـى در بخشهاى دیگـرى از ایـن پیام مهم و تـاریخـى در اواخـر عمر خـود ضمـن تإكیـد بـر حفظ اصـول در گذشته و آینـده انقلاب, تـوصیه هاى ارزشمندى را به مردم و علما بیان مـى فرمایند.

8/1/1368

اعلان استعفاى قائم مقام رهبرى

امام خمینـى مـوافقت خـود را بـا استعفاى قائم مقام رهبـرى اعلام كرد. ایشان در پاسخ به درخـواست كتبـى استعفاى قائم مقام رهبرى, مرقـوم داشتنـد: ((همان طـور كه نـوشته ایـد رهبـرى نظام جمهورى اسلامى كار مشكل و مسوولیت سنگیـن و خطیرى است كه تحملى بیـش از طاقت شما مى خواهد و به همیـن جهت هم شما و هـم مـن از ابتدا با انتخاب شما مخالف بـودیـم و در ایـن زمینه هـر دو مثل هـم فكـر مـى كردیـم, ولـى خبرگان به ایـن نتیجه رسیده بـودنـد و مـن هـم نمى خـواستـم در محدوده قانـونى آنها دخالت كنـم)). امام امت در بخش دیگرى از پاسخ خود آورده اند: ((به شما نصیحت مى كنـم كه بیت خـود را از افراد ناصالح پاك نماییـد و از رفت و آمـد مخالفیـن نظام كه به اسـم علاقه به اسلام و جمهورى اسلامـى خـود را جـــــا مى زنند, جدا جلوگیرى كنید)).

4/2/1368

دستور بازنگرى قانون اساسى

امام خمینى به منظور اصلاح و تكمیل اركان تشكیلات نظام اسلامى طـى نامه اى به رئیـس جمهور وقت ـ حضرت آیت الله خامنه اى ـ هیإتى از شخصیتهاى صاحب نظر و كارشناسان را مسـوول بررسى و تدویـن اصلاحات لازم در قانون اساسى بر اساس هشت محـور تعیین شده در ایـن نامه, نمودند.
اصلاح مواد مربـوط به شرایط رهبرى, تمركز در قوه مجریه و قضاییه و صـدا و سیمـا و وظایف مجمع تشخیص مصلحت نظام بود.
مـواد اصلاح شده قانـون اساسى در تاریخ دوازدهـم آذر 1368 ـ بعد از رحلت امام ـ به نظرخـواهى عمومى گذاشته شد و با اكثریت مطلق آرا به تإیید ملت ایران رسید.

13/3/1368

دل آرام و قلب مطمئن در ملكـوت اعلى

روح بلند بنیانگذار جمهورى اسلامى, امام خمینى در سـن 87 سالگـى و پس از تحمل چندیـن عمل سخت و طولانى در ساعت 22 و 20 دقیقه به ملكوت اعلى پرواز كرد و به دیدار حق تعالى شتافت و هجرتـش داغى التیام ناپذیر بـر قلبهاى مسلمانان ایـران و جهان بـر جاى نهاد.
ایشان در پایان وصیتنامه سیاسـى الهى خـود نـوشته اند: ((با دلى آرام و قلبـى مطمئن و روحـى شاد و ضمیرى امیدوار به فضل خدا از خدمت خـواهران و برادران مرخص و به سوى جایگاه ابدى سفر مى كنـم و به دعاى خیر شما احتیاج مبـرم دارم و از خـداى رحمـن و رحیـم مى خـواهـم كه عذرم را در كوتاهى خدمت و قصور و تقصیر بپذیرند و بـا قـدرت و تصمیـم و اراده به پیـش بـروند)).
بدن مطهر ایشان پـس از تشییع حدود نه میلیـون نفر از عاشقان آن حضرت, در روز شانزدهـم خرداد در بهشت زهرا و در جـوار حق آرمید و میلیـونها ارادتمند را در فراق خـود تنها گذاشت. پـس از رحلت امام, مجلس خبرگان در روز چهاردهـم خرداد 1368 با تشكیل جلسه و قرائت وصیتنامه امام خمینـى براى اولیـن بار و بحث و تبادل نظر براى جانشیـن ایشان, فرزند صالح او حضرت آیت الله خامنه اى را به عنـوان رهبر انقلاب اسلامى و پیشـواى جمهورى اسلامـى ایران انتخاب كـرد. وسلام علیه یـوم ولـد و یـوم مـات و یـوم یبعث حیا.

منابع:

1ـ نهضت امـام خمینـى, سیـد حمیـد روحـانـى.
2ـ كـوثر ـ مجموعه سخنرانیهاى امام خمینى, مـوسسه تنظیـم و نشر آثار امام خمینى.
3ـ صحیفه نور.
4ـ حدیث بیدارى, حمید انصارى.
5ـ مهاجـر قبیله ایمـان, حمیـد انصـارى.
6ـ زنـدگینـامه سیـاسـى امـام خمینـى, محمـدحسـن رجبى.
7ـ هفت هزار روز, غلامـرضـا كـربـاسچـــى.
8ـ شهیدى دیگر از روحانیت.
9ـ خمیـن در انقلاب, محمـدجـواد مـرادىنیـا.
10ـ خـاطـرات آیت الله پسنـدیـده, محمـدجـواد مـرادىنیا.
11ـ روزنامه جمهورى اسلامى.
ابراهیم امیرى

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

+ 9 = 10