آیت الله العظمی سید شهاب الدین نجفی مرعشی (وفات یافته شهریور 1369 شمسی ) می فرمود : روزگاری که جوانتر بودم روزی براثر مشکلات قراوانی که داشتم از جمله می خواستم دخترم را شوهر دهم ، ولی مال وثروتی نداشتم تابرای دخترم جهیزیه تهیه کنم با ناراحتی به حرم حضرت معصومه (علیهاالسلام ) رفتم وبا عتاب وخطاب درحالی که اشکهایم سرازیر بود گفتم : « ای سیده ومولای من چرا نسبت به امر زندگی من اهمیت نمی دهی ؟ من چگونه بااین دست خالی دخترم را شوهر دهم ؟ سپس بادلی شکسته به خانه برگشتم حالت غشوه مرا فراگرفت درهمان حال شنیدم درمی زنند رفتم ودررا بازکردم شخصی را دیدم که درپشت درایستاده وقتی مرا دید گفت : « سیده تورا می طلبد .» با شتاب به حرم رفتم وقتی که وارد صحن شریف آن حضرت شدم چند کنیز را دیدم که به تمیز کردن ایوان طلا اشتغال داشتند ازسبب آن پرسیدم گفتند اکنون سیده می آیند پس ازاندکی حضرت فاطمه معصومه (علیهاالسلام) آمدند درحالی که درشکل وشمایل مانند مادرم فاطمه زهرا (علیهاالسلام ) بودند (چون جده ام زهرا (علیهاالسلام ) را سه بار قبل از آن درخواب دیده بودم ) نزد عمه ام حضرت معصومه (علیهاالسلام ) رفتم ودستش را بوسیدم به من فرمودند : «ای شهاب کی ما درفکر تونبوده ایم که مارامورد عتاب قرارداده واز دست ما شاکی هستی تواز زمانی که به قم آمدی زیر نظر ما ومورد عنایت ما بوده ای .»
وقتی که ازخواب بیدار شدم ، فهمیدم که نسبت به حضرت معصومه (علیهاالسلام ) اسائه ادب کردم هماندم برای عذرخواهی به حرم شریفش رفتم ازآن پس حاجتم برآورده شد ودرکارم گشایشی صورت گرفت ومشکل زندگیم حل وآسان گردید . 1

پی نوشت:

1- همان مدرک ، ص79

منبع : حضرت معصومه (علیهاالسلام ) فاطمه دوم ، آیت الله محمد مهدی اشتهاردی صفحه 158- 157

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

78 − = 72